تاریخ : Sun 24 Nov 2024 - 22:55
کد خبر : 198008
سرویس خبری : دانشگاه

مرجعیت علمی با سهم فعلی پژوهش از GDP بلندپروازی است

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

مرجعیت علمی با سهم فعلی پژوهش از GDP بلندپروازی است

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» بیان کرد:

فرهیختگان: در آستانه برگزاری نخستین همایش ملی کتب علوم اسلامی و انسانی دانشگاهی و مرجعیت علمی با محوریت سازمان سمت و حمایت مراکز آموزشی و پژوهشی کشور، در گفت‌وگو با اساتید و پژوهشگران گامی در مسیر گفتمان‌سازی و ترویج ادبیات مرجعیت علمی کشور در میان جامعه علمی برداریم. سیدمحمدتقی موحد ابطحی، عضو هیئت‌علمی پژوهشکده فلسفه و تاریخ علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» از ابعاد مختلف این موضوع سخن گفته است. او ازجمله پژوهشگران ایرانی است که سال‌ها در زمینه تحول علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی فعالیت داشته‌ و آثار بسیاری در قالب کتاب و مقاله از وی منتشر شده است. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

به عنوان اولین پرسش، تلقی خودتان را از مرجعیت علمی بیان کنید.

در سال 1384 رهبر انقلاب در دانشگاه امام صادق(ع) بحث مرجعیت علمی را مطرح کردند و در سال‌های بعد هم چند نوبت به امکان و ضرورت دست‌یابی به مرجعیت علمی در عرصه جهانی اشاره داشتند. از آن موقع تاکنون این موضوع در مجامع علمی کشور مطرح و مقالات متعددی درباره این مفهوم منتشر شده است. اما اگر اجازه دهید در این گفت‌وگو با ذکر چند مثال روشن کنم که دست‌کم مراد بنده از مرجعیت علمی چیست و سپس برمبنای این تلقی به بحث‌های اصلی‌تر و راهبردی‌تر بپردازیم. وقتی یک مهندس در تحقیقات خود از فیزیک کلاسیک استفاده می‌کند، به این معناست که فیزیک کلاسیک یک مرجع علمی است. همچنین وقتی یک فیزیکدان در تحقیقات خود از دستاورد‌های مکانیک کوانتوم و نسبیت استفاده می‌کند، یا زمانی که یک جامعه‌شناس از نظریه‌های امثال دورکیم، وبر، مارکس، گیدنز، هابرماس و ... استفاده می‌کند به این معناست که این نظریه‌ها در حوزه‌هایی از دانش مرجعیت یافته‌اند. همچنین وقتی پژوهشگران برای انجام یک تحقیق از کتب، نشریات و مقالاتی استفاده می‌کنند به این معناست که آن کتب، نشریات و مقالات برای آن‌ها مرجع به حساب آمده‌اند. هر چه استفاده از یک نظریه یا آثار یک فرد یا یک نشریه یا یک انتشاراتی در حوزه تحقیقات علمی بیشتر باشد به این معناست که آن‌ها توانسته‌اند در عرصه علمی مرجعیت پیدا کنند. حال قصد ما همان طور که رهبر انقلاب فرموده‌اند این است که در عرصه بین‌المللی مرجعیت علمی پیدا کنیم، یعنی به موقعیتی برسیم که طیف قابل‌توجهی از محققان وقتی می‌خواهند یک پژوهش علمی انجام دهند خود را ناگزیر از این بدانند که به کتب، نشریات، مقالات و آرای نظریه‌پردازان ایرانی مراجعه کنند.

دست‌یابی ایران به مرجعیت علمی یک آرمان و آرزوست یا واقعاً زمینه‌های دست‌یابی به چنین هدفی وجود دارد؟

همان طور که رهبر انقلاب در سال 1392 در جمع شرکت‌کنندگان هفتمین همایش ملی نخبگان جوان کشور از قول شهید چمران نقل کرده‌اند، استعداد ایرانی‌ها از متوسط استعداد جهانی بالاتر است و در دانشگاه‌های برتر آمریکا، نخبگان علمی ایرانی بسیار حضور دارند و تأثیرگذار هستند. ولی متأسفانه بسیاری از نخبگان بنا به دلایل مختلف از ایران مهاجرت می‌کنند و در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی کشور‌های توسعه‌یافته فعالیت می‌کنند. پس به لحاظ استعداد ایرانی مشکلی در زمینه دست‌یابی به مرجعیت علمی نیست. به لحاظ زیرساختی هم پس از انقلاب مراکز آموزشی و پژوهشی متعددی در کشور تأسیس شده است و در این زمینه هم با مشکل بحرانی روبه‌رو نیستیم. از سوی دیگر اگر تصور کنیم قرار است در یک بازه زمانی کوتاه از وضعیت کنونی به مرجعیت علمی دست پیدا کنیم، این هم یک آرزواندیشی بیشتر نیست. رهبر انقلاب در همین سخنرانی سال 1392 که اشاره کردم می‌فرمایند انتظار نیست که در 5،‌10، 15 سال آینده به چنین جایگاهی دست پیدا کنیم. اما ایشان تصریح می‌کنند: این تصور ممکن است که 50-40 سال دیگر در دنیا هر کس بخواهد به یافته‌های تازه علمی دست پیدا کند، مجبور شود زبان فارسی یاد بگیرد. بنده هم علی‌الاصول موافق هستم که ایران می‌تواند در 50 - 40 سال آینده، دست‌کم در برخی از شاخه‌های علمی به مرجعیت علمی دست پیدا کند به این معنا که در این رشته‌های علمی محققان بین‌المللی خود را مجبور ببینند از دستاورد‌های علمی ایرانیان استفاده کنند.

اما توجه داشته باشیم که آینده را ما با سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و اجرا‌های درست امروز خود می‌‌سازیم. در آینده‌پژوهی از آینده‌های مطلوب، محتمل و ممکن صحبت به میان می‌آید. بی‌شک آینده مطلوب و آرمانی ما این است که در تمامی شاخه‌های علمی به چنان موقعیتی دست یابیم که دانشمندان خارجی مجبور باشند زبان فارسی یاد بگیرند تا از دستاورد‌های علمی ما استفاده کنند. اما باید واقعیت‌های جهانی را هم دید و موقعیت کنونی و عملکرد خودمان را هم در نظر داشته باشیم. از سال 1384 که رهبر انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) فرمودند «ایده‌آل و آرمان برای دانشگاه شما این است که در علم، حرکتی به وجود‌ آورید که دانشمندان مسلمان و مؤمن در رشته‌های مختلف علوم انسانی، صاحب‌نظرانی شوند که دنیا از نظرات این‌ها استفاده کند. کاری کنید که دانشگاه امام صادق(ع) نه‌فقط در مقایسه با یک دانشگاه ایرانی یک رتبه جلوتر به دست آورد؛ بلکه این دانشگاه باید مرجع تحقیقات مراکز علمی و دانشگاه‌های دنیا بشود.» تاکنون حدود 20 سال از این سخنان ایشان گذشته است. با افق 50 - 40 ساله‌ای که رهبر انقلاب برای دست‌یابی به این هدف ممکن دانسته بودند حدود نیمی از فرصت گذشته است، اما آیا دانشگاه امام صادق(ع) حدود نیمی از مسیر دست‌یابی به مرجعیت علمی در حوزه علوم انسانی در عرصه بین‌المللی را طی کرده است؟ یکی از اساتید دانشگاه امام صادق(ع) در نشست آینده‌پژوهی علوم انسانی که در دانشگاه امام صادق تدارک دیدیم به ادوار چهارگانه دانشگاه امام صادق(ع) اشاره کرد که در هر دوره دانشگاه رسالتی را برعهده گرفت، اما به دلیل عدم تدارک سازوکار‌های مناسب نتوانست به اهداف و رسالت‌‌های تعریف‌شده در آن دوره، آن‌گونه که شایسته بود، دست پیدا کند. البته این اختصاصی به دانشگاه امام صادق(ع) ندارد. دیگر اسناد بالادستی ما هم وضعیت چندان مطلوبی ندارند. برای مثال در سند چشم‌انداز 20‌ساله کشور که سال آینده به پایان می‌رسد، به‌نحوی به مرجعیت علمی ایران اشاره شده بود: «دست‌یابی به جایگاه اول علمی در منطقه»، اما چند سالی است که گزارشی از پیشرفت این سند منتشر نشده است و نمی‌دانیم این هدف چه میزان تحقق یافته است. یا در بخش‌های مختلف نقشه جامع علمی کشور که در سال 1389 به تصویب رسید، بار‌ها به هدف مرجعیت علمی کشور در سطح جهانی اشاره شده است. سال گذشته معاون ستاد علم و فناوری شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره کردند که برآورد‌ها نشان می‌دهد حدود ۷۰ درصد از نقشه جامع علمی کشور تاکنون اجرایی و پیاده‌سازی شده است. اما یک گزارش تفصیلی از پیشرفت نقشه جامع علمی کشور در اختیار نداریم که برای مثال ارزیابی کنیم تاکنون به منظور کسب مرجعیت علمی در عرصه جهانی چه اقداماتی انجام شده و چه دستاورد‌هایی حاصل شده است.

به نظر شما یک برنامه‌ریزی خوب برای رسیدن به مرجعیت علمی چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

اگر بخواهیم به مرجعیت علمی دست پیدا کنیم ابتدا باید مطالعه آینده‌پژوهانه علمی انجام گیرد. وضعیت کنونی کشور در نظر گرفته شود، براساس آن یک هدف دست‌یافتنی به‌صورت زمان‌مند و به همراه شاخصه‌‌های قابل سنجش مشخص شود، لوازم دست‌یابی به آن هدف تأمین، ماموریت هر یک از دستگاه‌ها مشخص و عملکرد متولیان امر مرتب ارزیابی شود. همچنین آسیب‌ها و موانع راه برداشته شده و میزان پیشرفت در بازه‌های زمانی مشخص اعلام شود.

برای مثال این آرزوی بسیار بلندپروازانه‌ای است که انتظار داشته باشیم ایران در تمامی رشته‌های علمی در 50-40 سال آینده به مرجعیت علمی دست یابد، آن هم با در نظر گرفتن سهم اختصاصی از GDP به تحقیق و پژوهش در ایران که قرار بود تا 1404 به چهار درصد برسد، درحالی‌که این سهم حدود نیم تا یک درصد است. حال این موقعیت را با 10 کشور پیشرو در زمینه علم مقایسه کنید که 4.4 تا 2.9 درصد از GDP خودشان را به تحقیق اختصاص داده‌اند. بر این اساس بنده تصور می‌کنم شایسته است ابتدا ایران کسب مرجعیت علمی را در بخش محدودتری دنبال کند و سپس از تجربیات به‌دست‌آمده در کسب مرجعیت علمی در شاخه‌های دیگر دانش نیز بهره بگیرد.

به طور مشخص طرح و ایده‌ای در این زمینه دارید؟

مطابق گزارش web of Science ایران در سال‌های 2021 و 2022 از حیث تولید علم در کشور‌های اسلامی رتبه اول را کسب کرده است. اما از جهت تولید علم در جهان، رتبه 16 و 17، از جهت استنادات رتبه ۲۱ و ۲۲ و ... که این موقعیت بسیار خوبی برای ایران است. البته توجه داریم که منظور از تولید علم در این گزارش‌ها بیشتر علوم ریاضی، پایه، مهندسی و پزشکی است و سهم علوم انسانی ایران در تولید علم جهانی بسیار پایین‌تر است که در ادامه توضیح می‌دهم چرا. هرچند رشد علمی ایران در سال‌های اخیر خوب بوده اما با وجود فاصله بسیاری که ایران نسبت به کشور‌های توسعه‌یافته علمی دارد، بعید است در یک روند عادی این فاصله در یک بازه زمانی 50-40 ساله از بین برود. اما در اینجا می‌خواهم به نکته بسیار مهم‌تر که هم در سند چشم‌انداز 1404 بر آن تأکید شده هم در سند نقشه جامع علمی کشور اشاره کنم و آن نکته این است که کسب جایگاه اول در منطقه و کسب مرجعیت علمی در عرصه بین‌المللی باید به همراه یک ویژگی خاص باشد: «جایگاه اول علمی در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی و الهام‌بخش در جهان اسلام و با تعامل مؤثر در روابط بین‌الملل» درحالی‌که تولیدات علمی کنونی ایران که در عرصه جهانی سنجیده می‌شود، فاقد این هویت اسلامی و انقلابی و الهام‌بخشی در جهان اسلام است. این تولیدات علمی در پارادایم جهانی دانش که پارادایمی سکولار است انجام می‌گیرد، به عبارت دیگر در حال حاضر این ما هستیم که از پارادایم جهانی دانش الهام می‌گیریم و در زمین آن در حال مسابقه هستیم؛ درحالی‌که نظر رهبر انقلاب این است که ایران به چنان موقعیتی در عرصه جهانی دست یابد که کشور‌های دیگر در فضای علمی آن رقابت کنند و متناسب با این رهنمود در سند چشم‌انداز 1404 و نقشه جامع علمی کشور بر جنبه الهام‌بخشی ایران در جهان اسلام تأکید شده است.

پیشنهاد خاص بنده این است که ایران در یک بازه زمانی 20 ساله می‌تواند در گام اول در یک حوزه خاص، مرجعیت علمی همراه با هویت اسلامی و الهام‌بخش در جهان اسلام کسب کند و در گام بعدی با بسیج نیرو‌های علمی در جهان اسلام به جایگاه برتر در عرصه بین‌المللی دست یابد. این حوزه خاص بحث علوم انسانی دینی و اسلامی است.

چه ویژگی‌هایی در این حوزه علمی وجود دارد که شما را امیدوار کرده است که در این حوزه می‌توان به مرجعیت علمی در جهان اسلام و سپس در عرصه بین‌المللی دست یافت؟

در دانش‌هایی که واجد یک پارادایم غالب هستند، عملاً چهارچوب آن پارادایم حکم می‌کند که چه مسئله‌ای مسئله است و حدود پاسخ چیست. به عبارتی یک پازل ازپیش‌طراحی‌شده است که باید هر کسی سهم کوچکی در تکمیل این پازل برعهده گیرد. مگر این که بخواهیم یک انقلاب علمی پدید‌ آوریم و در آن یک پازل کاملاً متفاوت طراحی کنیم که تاریخ علم شاهد دوره‌های انقلابی محدودی بوده است. اما در حوزه علوم انسانی پارادایم غالبی وجود ندارد و رویکرد‌های مختلفی برای نگاه به مسائل و حل آن‌ها وجود دارد و در چنین موقعیتی ارائه رویکرد جدید و طراحی یک نظام مسائل و یک چهارچوبه حل مسئله و تشکیل یک جامعه علمی که حول آن رویکرد به حل مسائل بپردازند ساده‌تر است. پس کسب مرجعیت علمی در حوزه علوم انسانی به یک معنا ساده‌تر از علوم ریاضی و طبیعی و ... است.

از سوی دیگر جهان اسلام در سده اخیر متوجه ضعف‌های بنیادین علوم مدرن که ویژگی مشترک آن سکولار بودن آن است شده و درصدد برآمده است تا از ارزش‌ها و بینش‌های دینی در فرایند علم‌ورزی بهره بگیرد. نقطه عطف این حرکت را می‌توان کنفرانس 1977 مکه دانست که در آن نماینده‌هایی از کشور‌های اسلامی حضور داشتند و در بیانیه پایانی آن تصریح کردند که با تأسیس مراکز آموزشی و پژوهشی در کشور‌های اسلامی بکوشند شیوه‌های نقش‌آفرینی اسلام در علم‌ورزی را بررسی و از آن در فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی خود استفاده کنند و پس از آن بود که مراکز متعددی همچون مرکز جهانی اندیشه اسلامی در آمریکا (توسط جریان اسماعیل فاروقی)، دانشگاه بین‌المللی اسلامی مالزی (باز هم توسط جریان فاروقی)، مؤسسه بین‌المللی اندیشه و تمدن اسلامی در مالزی (توسط جریان سیدمحمد نقیب عطاس)، دانشگاه بین‌المللی اسلامی مالزی و... تأسیس شد. از سوی دیگر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در این زمینه کار‌های بسیار ارزشمندی در کشور انجام شده و این ظرفیت در ایران وجود دارد که در یک بحث خاص (علوم انسانی اسلامی) و در یک محدوده خاص (جهان اسلام) مرجعیت علمی را از آن خود کند.

برای تحقق این ایده چه مقدماتی لازم است فراهم شود؟

مهم‌ترین اقدامی که برای دست‌یابی به مرجعیت علمی در حوزه علوم انسانی اسلامی در جهان اسلام لازم است انجام گیرد، تدارک مقدماتی است برای برگزاری کنگره بین‌المللی به مناسبت پنجاهمین سالگرد همایش بین‌المللی 1977 مکه است، با این هدف که دستاورد‌های کشور‌های اسلامی در50 سال گذشته معرفی شود و در معرض نمایش قرار گیرد، موانع و آسیب‌های جریان اسلامی‌سازی علوم شناسایی شود و برنامه‌ای برای50 سال آینده این جریان با هم‌اندیشی نماینده‌های کشور‌های اسلامی تدوین و دبیرخانه‌ای برای پیگیری این برنامه به‌صورت دوره‌ای تشکیل و ایران در 5 سال اول مسئولیت این دبیرخانه را برعهده بگیرد تا پایه‌‌های این حرکت در 50 سال آینده توسط ایران استوار شود. این کنگره بین‌المللی در سال 2027 و پیش از رویداد بین‌المللی اکسپو 2030 عربستان که با هدف مرجعیت یافتن عربستان در منطقه برگزار می‌شود، گامی اساسی در راستای کسب مرجعیت علمی در جهان اسلام در 50 سال آینده و تمرینی برای دست‌یابی به مرجعیت علمی در عرصه جهانی در سایر علوم است.

در صورت تصویب این پیشنهاد در شورای تحول و ارتقای علوم انسانی و سپس در شورای عالی انقلاب فرهنگی لازم است شورای علمی کنگره متشکل از چهره‌های برجسته بین‌المللی فعال در موضوع علوم انسانی اسلامی پدید آید. از طرف دبیرخانه کنگره بین‌المللی مکاتباتی با کشور‌های مختلف اسلامی انجام گیرد تا هر کشوری دستاورد‌های 50 ساله خود را در زمینه چند رشته اصلی علوم انسانی اسلامی (روان‌شناسی اسلامی، جامعه‌شناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی، مدیریت اسلامی و ...) جمع‌آوری کند. مشابه این اقدام در حوزه روان‌شناسی اسلامی انجام شده است و طی فراخوانی که انجمن بین‌المللی روان‌شناسی اسلامی داشت، تجربه 17 کشور اسلامی در زمینه روان‌شناسی اسلامی در قالب 17 مقاله تنظیم و در کتاب روان‌شناسی اسلامی در جهان به سرویراستاری عنبر حق و روزمن منتشر شد و قرار است دستاورد‌های کشور‌های اسلامی در زمینه روان‌شناسی بالینی اسلامی هم به زودی جمع‌آوری و منتشر شود. البته انتظاری که در کنگره وجود دارد این است که این دستاورد‌ها محدود به 50 سال گذشته شود و همراه باشد با بیان آسیب‌ها و موانعی که این جریان در این مدت در هر کشوری پیش روی خود داشته و تصویری هم از آینده هر رشته خاص در کشور‌های اسلامی ارائه کنند.

این کنگره می‌تواند نشریه بین‌المللی مطالعات علوم انسانی اسلامی را با هماهنگی کشور‌های مشارکت‌کننده در این رویداد علمی تأسیس کرده و همایش‌های ملی و بین‌المللی دوره‌ای برای پیگیری بیانیه پایانی این کنگره برنامه‌ریزی کند. تجمیع جریان‌های پراکنده‌ای که در کشور‌های مختلف در شاخه‌های مختلف علوم انسانی اسلامی پدید آمده است، می‌تواند به شکل‌گیری رودخانه‌ای عظیم منتهی شود و جامعه علمی بین‌المللی را تحت‌تأثیر خود قرار دهد، همان‌گونه که در سال‌های اخیر شاهدیم جامعه جهانی متوجه ظرفیت‌های روان‌شناسی و روان‌درمانی اسلامی شده و دوره‌های آموزشی متعددی در دانشگاه‌های کشور‌های توسعه‌یافته در این زمینه برگزار می‌شود، نشریات بین‌المللی معتبر مقالات متعددی در زمینه روان‌شناسی و روان درمانی اسلامی منتشر می‌کنند و ...