اینکه دولت یارانه آبانماه را با تأخیر واریز کرد از چهار زاویه قابل نقد است؛ زاویه اول که از همه هم مهمتر است اثر مستقیمی است که روی زندگی طیفهای مهمی از مردم میگذارد، طبق محاسبات مرکز آمار ایران 48 درصد درآمد دهک دهم روستایی از محل همین یارانهها تأمین میشود، این عدد برای دهک نهم به حدود 30 درصد میرسد و...
همچنین برای حداقل 30 درصد جامعه این عدد مقدار قابل اعتنایی است که روی آن حساب کردهاند و کم و زیاد کردن و دیر یا زود واریز شدنش روی زندگی آنها و تأمین مایحتاج اولیهشان مؤثر است، لذا این تأخیر مستقیم روی زندگی آنها اثر منفی میگذارد و موجب تولید نارضایتی و تشویش میشود. زاویه دوم به پایگاه اجتماعی خود دولت مربوط است، اهمال در پرداخت یارانه در کنار خبر رفع انسداد از رجیستری آیفون و... موجب ریزش قطعی و بزرگ در پایگاه اجتماعی دولت در بخشهای مستضعف جامعه میشود و القای این فضا که دغدغههای دولتی صرفاً مربوط به طبقات متوسط و متوسط رو به بالاست. از کنار هم قرار دادن این دو خبر، کار پیچیده و دشواری نیست و دولت هم باید به یاد داشته باشد که در انتخابات اخیر بخش مهمی از آرای خود را از روستاها و طبقات پایین جذب کرده و هر اهمالی از این جنس، کَنده شدن این طیفها از دولت را تسریع میکند.
زاویه سوم به پیام بینالمللی این کار برمیگردد، درحالیکه طبق اخبار واصله روال واریز یارانه مانند ماههای قبل قابل انجام بود، تأخیر در انجام آن در روزی که در تروئیکای اروپایی در شورای حکام در حال ایجاد فضای ضدایرانی است چه معنایی به ذهن متبادر میکند؟ ارسال این پیام در روند مواجهه با غرب و نیرویهای نیابتی آن در منطقه چه اثری میگذارد؟ حتی اگر بنا باشد مذاکرهای صورت بگیرد این اقدام مقوم توان تیم ایرانی است یا تضعیفکننده آن؟
زاویه چهارم به پاس گلی برمیگردد که به برخی گروههای داخلی ارسال شده است. به موضعگیریهای علنی برخی سیاسیون نگاه نکنید، عدهای از جریانات داخلی در حال چرتکه انداختن هستند و با خود میگویند مسعود پزشکیان برف تهران را هم نخواهید دید، این جریان فارغ از آثار مخرب بینالمللی و بدون درنظر گرفتن ملاحظات و رهنمونهای رهبر انقلاب پایان زودهنگام دولت را دور از دسترس نمیدانند. در چنین شرایطی اهمالکاری در ماجرای یارانهها یک پاس گل قطعی به این جریان است.