غلامزاده ابتدا به دو مانع در برقراری روابط با آمریکا اشاره کرد و گفت: «آمریکاییها که در مذاکرات حضور ندارند؛ اما در مذاکرات مؤثرند، اروپاییها هستند، ولی بازیگر خودمختاری نیستند، وابسته به آمریکا هستند، کمااینکه در دوره اول ترامپ هم شاهد آن بودیم. علیرغم همه مخالفتهایی که با ترامپ داشتند، هرکاری که ترامپ خواست را انجام دادند. لذا ما دو مانع داریم، یکی عزم اروپاییها، یکی هم استقلال و اراده سیاسیشان برای توافق. مشکل این است که اروپاییها، عموما از در طلبکاری و فشار وارد مذاکره میشوند؛ که امتیاز بیشتری بگیرند و امتیاز کمتری بدهند.»
غلامزاده معتقد است، ایران در مواجهه با موضوع مذاکره دچار اشتباه راهبردی شده و گفت: «اشتباه راهبردی که دولت مرتکب شده این است که از اساس مبنا را روی مذاکره و استقبال از مذاکره گذاشت. به تعبیر روابط خارجی این را ابراز نیاز به مذاکره میبیند و همین را وسیلهای برای وارد کردن فشار میداند و میبیند که اگر ایران نیاز دارد، حتما میتوان فشار بیشتری آورد و امتیاز کمتری داد. این اشتباه راهبردی دولت است که با ذوق و شوق در مورد مذاکره صحبت میکند نه به عنوان یک تاکتیک و راهبرد، بلکه به عنوان یک انگیزه مشتاقانه در ادبیات صحبت میکند. نکته دیگر اینکه در مذاکرات، این اعتمادبهنفس جدی را در دستگاه سیاست خارجیمان نمیبینیم، که از موضع بالا وارد مذاکره شویم و متن را ما روی میز مذاکره بگذاریم، ما صحنه گردان مذاکره باشیم؛ متأسفانه این ساختار را در مذاکرات بینالملل نداریم.»
باید به دنبال باز کردن مسیرهای تازه باشیم
غلامزاده در خصوص اینکه در صورت فعال شدن اسنپبک رفتار ایران میتواند چه باشد، گفت: «سال قبل مشابه این موضوع را دیدیم، که محدودیتهای موشکی برداشته شد و اروپاییها رأسا این موضوع را برگرداندند و خودشان اعمال کردند. در حالی که الان برمبنای قواعد بینالملل ایران محدودیت موشکی ندارد. مسئله این است که باید این نگاه و فهم را در رویکرد سیاستخارجیمان داشته باشیم که این کشورها، همه دنیا نیستند. قواعد بینالمللی داریم که باید در خدمت منافع ما باشد و آن را خودمان دنبال کنیم، نه اینکه بخواهیم اینها را ولو اینکه قدرت بیشتری داشته باشند راضی نگه داریم. اینطور نیست. باید در یک سال و اندی از آنها مطالبه میکردیم که چرا قواعد بینالملل را کنار گذاشتند و تحریمهای یکجانبه انجام دادند، اتفاقا میتوانستیم از این فرصت استفاده کنیم که موشک بفروشیم که این کار را نکردیم. چون چشم ما به چند کشور به طور محدود بوده که با اینها کنار بیاییم و اینها را راضی کنیم؛ این رویکرد غلط است و اولین اشتباه است. ما باید ابتدا مطالبهگر باشیم و دیگر اینکه اتکا به قوانین بینالملل پذیرفته شده باشد و از آن استفاده کنیم. قواعد بینالمللی، فدای منافع ملی است. پافشاری بر قوانین باید در دستور کار جدی ما باشد. فشارهای سیاسی باید در دستور کار ما باشد. اساسیتر این است که باید مسیرهای جدیدی باز شود. موضوع نظم نوین جهانی که مطرح میشود، هندسه قدرت را تغییر داده است. دیگر جغرافیای قدرت، به شکلی نیست که قدرتها تعیینکننده باشند. این کشورها جزء کشورهای مؤثر هستند. اتفاقا ایران به کشورهای مؤثر تبدیل شده اما اعتماد بهنفس این را ندارد. امثال بریکس و شانگهای و ائتلافهای دیگر با همسایگان، که ادبیات آن در دوره شهید رئیسی ایجاد شد؛ همین مسیر باید به عنوان ابزارهای کاربردی دیپلماسی تعریف شود که آنها احساس نکنند ایران نیاز دارد ارتباط خود را با اروپا برقرار کند. نه با آنها ارتباط داریم و نه ارتباط اقتصادی داریم که بخواهیم با آنها کار کنیم. نه فقط ما بلکه بخش عمده دنیا به دنبال راههای جایگزین میگردند. همین روال را ما هم میتوانیم انجام دهیم. در جریان بحران مالی 2009 که دامنه آن به همه دنیا رسید و اسپانیا و استرالیا تقریباً ورشکسته شدند و آلمان هم به آنها کمک کرد، همه کشورها فهمیدند که دیگر دلار قابل اتکا نیست و باید برای آن جایگزین پیدا کنند. مسئله تحریم نیست، مسئله غیرقابل اتکا بودن دلار است و سازوکارهایی که آمریکاییها برای حفظ سلطه دلار میچینند. الان جهان میداند که پادشاه لخت است. اینجا صرفا از دریچه تحریم ماجرا را نگاه میکنیم و احساس ضعف داریم. در حالی که اساسا اینطور نیست. نه آمریکا، آمریکای قبل است، نه اروپاییها، اروپاییهای یکی دو قرن قبل. لذا حتما باید این ماهیت را شناخت و مسیر جایگزین باز کرد. این تنها شعار نیست.»
شرایط برای به نتیجه رسیدن توافق جامع وجود ندارد
غلامزاده در خصوص اینکه آیا به نتیجه رسیدن یک توافق جامعه ممکن است یا خیر، گفت: «توافق جامع و فراگیر مثل برجام دیگر میسر نخواهد بود، کمااینکه برجام هم موفق نبود و اوباما هم به آن عمل نکرد. مسئله این است که در وضعیت فراگیر، شرایط دنیا، ایران، اروپا و آمریکا به نفع امضای مذاکره و رسیدن به یک توافق نیست. آنقدر تضاد منافع وجود دارد که نمیشود به یک توافق جامع رسید. مگر اینکه توافقهای کوچک و موضوعی قابل دسترسی باشد، مورد به مورد، نه اینکه همه مشکلات بشریت را با مذاکره حل کنیم؛ اما با توافقهای مقطعی و کوچک میتوان به نتیجه رسید؛ و چنانچه دستاوردی که ایران به دست میآورد مشخص باشد، شاید این میسر دنبال شود.»