«احسان محمدحسنی از مدیریت سازمان اوج استعفا داد» این خبر کوتاه چهارشنبه هفته گذشته منتشر شد. برای اینکه بهتر این خبر را درک کنیم، باید 15 سال به عقب برگردیم، وقتی تصمیم گرفتند طرحی را که دو سال روی آن فکر کرده بودند، اجرایی کنند؛ برای خودشان 5 هدف را تعیین کردند که مهمترینش «سیاستگذاری راهبردی در حوزه تولیدات هنری گفتمان انقلاب اسلامی، شناسایی و توانمندسازی مؤسسات یا استعدادهای جوان و خودجوش» بود.
همین سنگبنایی شد تا سازمان اوج شکل بگیرد و مسیر سختی را در حوزه فرهنگ و هنر طی کند، مسیری که برای هر روزش فکر و ایدههای جدید تولید شد. فیلم سینمایی، برنامه تلویزیونی، سریال، انیمیشن، بیلبورد و هزاران ایده دیگر که با نگاه به مردم انجام گرفت. گفتن این چند خط در همین جمله متبلور است که سازمان اوج، مفاهیم و پیامهای انقلاب اسلامی را برای قشر خاکستری ترجمه و بیان کرده است. اوج به قواعد تولید در فرهنگ و هنر پشت نکرد و با حفظ آرمانهایی که از ابتدا بر مبنای آن شکل گرفت، عملگرایی را هم در همان مسیر پیش برد.
فرهنگ را فقط به یک محفل خاص تقلیل نداد و به سراغ همه سلائق رفت تا بتواند از ایدههای مختلف برای پیشبرد گفتمان انقلاب اسلامی استفاده کند. دوباره از 1388 و مسیر 15 ساله پیموده شده به آبان 1403 برگردیم، محمدحسنی استعفا داد و مطمئنا جایگزینی برای او درنظر گرفته میشود، در کنار مهم بودن پیام رفتن محمدحسنی از اوج، آنچه مهم و ضروری است، حفظ همین مسیر است که به سختی پیموده شد تا اوج شکل بگیرد. پرونده پیش رو، با یادداشتهای مختلف این استعفا و راهی را که روبهروی این سازمان فرهنگی و هنری قرار دارد، بررسی کرده است.
یادداشتهای مرتبط
-راز در «اوج» ماندن
-ملی شدن «اوج» و نیاز به استمرار این تجربه
-تعلیق در «اوج»
-الگوبرداری مدیریت فرهنگی
-دستفرمان سخت اوج!
-راهبر موفق و مؤثر
-اوج در غبار
-معمار موفقیت فرهنگی در اوج
-نگاه پدرانه
-آزمودهها را نیازمای!