نسبت ایران با دولت دوم ترامپ در صورت روی کارآمدن احتمالی، موضوعی همواره داغ بود اما این اتفاق زمانی روی داد که درجه حرارت در رابطه تهران و واشنگتن به اندازهای بالا رفته بود که باعث شد تبعات نتیجه انتخابات 2024 به اندازه کافی حس نشود.
دموکراتها از سال 2021 تا به امروز علیه محور مقاومت و ایران شمشیر را به گونهای از رو بستهاند که قابل تصور نیست هیچ دولتی دیگر در آمریکا بتواند سطح تنشها را به میزانی بیشتر از آن ارتقا دهد. یک مرور کوتاه از مواضع و تحرکات دموکراتها به خوبی عمق بحران را نشان میدهد. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا در سفر تیرماه 1401 (ژوئیه 2022) به سرزمینهای اشغالی تلویحا از احتمال مقابله نظامی سنگین با ایران و محور مقاومت خبر داد و یکسال بعد با آغاز جنگ طوفان الاقصی، از کشتار نزدیک به 50 هزار نفر از مردم منطقه حمایت کرد.
اوج حمایتهای دولت دموکرات از اقدامات ضدایرانی سه هفته قبل در بامداد 5 آبان (26 اکتبر) روی داد که طی آن بین 60 تا 65 جنگنده رژیمصهیونیستی، دهها موشک به سمت مواضعی در داخل خاک ایران پرتاب کردند. این عملیات با اطلاعات و کریدوری که آمریکا در آسمان عراق در اختیار رژیم قرار داد، میسر شد. ایران که تاکنون در قالب دو عملیات «وعده صادق» و «وعده صادق 2» به اقدامات ضدایرانی صهیونیستها در سال جاری جواب داده است، تأکید کرده به این تجاوز رژیم نیز پاسخ خواهد داد. در وضعیتی که دموکراتها در سقف تنش حرکت کرده و بایدن بیش از ترامپ دست به جنایت زده است، روی کارآمدن ترامپ معنای قبلیای را که تصور میشد، ندارد.
تا پیش از این، نسبت ایران با دولت آتی ترامپ تنها با خروج وی از برجامی که در دوره دموکراتها به امضا درآمده و ترور سردار شهید سلیمانی، فرمانده سابق سپاه قدس سنجیده میشد، بدون آنکه توجه شود اساس دولت اوباما خود یک کمپین فشار حداکثری علیه ایران در سال 2010 و 2011 کلید زد و همراه با آن، جنگی منطقهای در قالب تکفیریها علیه مقاومت به راه انداخت. یک برآیند کلی حکایت از ضربه قابل توجه هردو حزب به منافع ملی ایران داشت. امروز اما به دلیل رویه بایدن، تردیدی نسبت به برنامه آمریکا علیه ایران و منطقه وجود ندارد و بدترین سناریو موجود در رابطه تهران و ترامپ، ادامه حرکت بایدن توسط وی است.
به نقل از برخی منابع، دموکراتها به تلآویو قول داده بودند در صورت پیروزی در انتخابات، به شکل ریشهای مشکل ایران را حل خواهند کرد؛ وعدهای که قطعا و قاعدتا هنگامی که به «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی ارائه شده، بر مبنای مذاکره نبوده است. ترامپ و هریس، حزب دموکرات و جمهوریخواه، آمریکا و رژیمصهیونیستی همه به یک برداشت مشترک در خصوص ایران رسیدهاند که فارغ از مواجهه با هرکدام، این نوع از محاسبه باید شکسته شود. رهبران تهران پس از تجاوز هوایی 5 آبان رژیمصهیونیستی تأکید کردند در پاسخ آتی خود، ویژگیهایی را مدنظر قرار خواهند داد تا محاسبات پیشین تلآویو در رابطه با برخورد با ایران، اصلاح شود. به شکل غیرمستقیم، این سیاست آمریکا را نیز دربرمیگیرد.
در رابطه با کابینه آتی ترامپ نکاتی وجود دارد که در ادامه به آنها پرداخته شده است.
1.دولت اول ترامپ برای کسب تجربه در خصوص نحوه تعامل سیاستمداران با وی، اهمیت داشت. او در دوران ریاستجمهوری خود با طیف متنوعی از دولتمردانش به مشکل خورد که باعث شد وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی با اختلافاتی آشکار برکنار شوند؛ هرچند وزیر دفاع نیز برکنار شد و اختلافاتی با وزیر دادگستری و سپس معاون رئیسجمهور وجود داشت. ترامپ با درس گرفتن از این وقایع، به دنبال بازطراحی تیم خود است.
2.کابینه ترامپ شامل ذینفعان خواهد بود و نمیتوان کلیت حرکت کابینه را هماهنگ دانست. مارک روبیو و والتز، دو عضو برجسته کنگره هستند که احتمالاً با توجه به نفوذشان در این نهاد که میتواند برای تأییدشان در سنا به کار آمده و در مراحل بعدی به تسریع طرحهای دولت در کنگره منجر شود، برای این امر انتخاب شدهاند. از این رو شاید حضورشان در این نهادها، با اختیارات کامل و برای پیشبرد پروژههای موجود در رابطه با ایران نباشد؛ هرچند آنها تحت تأثیر لابی صهیونیستی زیانهایی برای ایران دارند.
3.در کابینه دوم ترامپ، موضوع درس گرفتن از کابینه اول، انطباق با شرایط جدید و اتمام کارهای نیمهتمام دور نخست، مدنظرند.
4. با روی کارآمدن ترامپ، روابط درونغربی و مسائل داخلی این کشور نیز دردسرساز میشوند. در دوران او شورشی دامنهدار پس از قتل «جورج فلوید» شهروند سیاهپوست آمریکایی رخ داد که ماهها طول کشیده و تقریباً به جز مواردی معدود، سراسر ایالتها را درگیر کرد. اگر جوّ حاکم بر دوره نخست ترامپ در زمان قتل فلوید وجود نداشت، شاید شورشها گسترده نمیشدند. گسترش شورش و طولانی شدنش پاسخی به فشارهای دوره ترامپ علیه اقلیتهای اجتماعی بود. در دولت بعدی هم، ترامپ به شدت تحت فشار داخلی به ویژه به لحاظ اجتماعی قرار خواهد گرفت. همچنین تلاشهای او به دلایلی التهاباتی را در درون غرب ایجاد میکند. نخست آنکه از نگاه وی، آمریکا زمانی دارای ابهت جهانی است که در جهان غرب به اندازه کافی برای آمریکا ارزش رهبری قائل شوند. از این رو وی برای اثبات رهبری بر غرب، اروپا را تحت فشار شدید قرار خواهد داد. دومین موضوع، هیجان گروههای نزدیک به راست افراطی در غرب از نتیجه انتخابات آمریکا و تلاطم در درون کشورهای اروپایی خواهد بود که میتواند این جبهه را به طور کلی تحت فشار قرار دهد. شاید برخی از دولتهای اروپایی در زمان التهابات دچار ضعف شوند اما در همان موقع یا پس از مدتی به سمت پاسخ علیه ترامپ به دلیل ایجاد هرجومرج در کشورشان حرکت خواهند کرد.
5. در آمریکا احزاب نقش مهمی دارند اما در ظاهر سیاست هویدا بوده و ساختارهای دیگری نیز در کنار آنها به عنوان قطبهای قدرت حضور دارند. در حزب دموکرات، به دلیل فعالیت شدید اعضای یهودی، این حزب به شدت تحت تأثیر مستقیم بازیگران یهودی است. به عبارتی دیگر در حزب دموکرات علاوه بر تأمینکنندگان مالی از میان ثروتمندان یهودی، طیف وسیعی از فعالان یهودی از ردههای پایین تا بالای حزب وجود دارند و در کنگره و کاخ سفید نیز فعالیت میکنند. با این حال در حزب جمهوریخواه، یهودیان تنها در بخش تأمینکنندگان مالی حضور دارند و حزب را به لحاظ فعالان، کمتر تحت تأثیر قرار میدهند. از این رو ترامپ برای تعامل با رژیم، تنها از یکسو تحت فشار است. با این وجود همین حامیان مالی، فعالان رده بالای حزب را نیز تحت تأثیر قرار دادهاند.
6. موفقیت لابیهای صهیونیستی بیشتر مربوط به کنگره است که اعضای آن انتخابیاند. در مقابل، کاخ سفید به دلیل پیوندخوردن با نهادهای دولت عمیق، بیش از کنگره و فضای عمومی، متأثر از آنهاست. به همین دلیل اغلب حزب مستقر در کاخ سفید، به جای آنکه به محل فشار به این نهادها تبدیل شود، به محل اجرای فرامین این نهادها تبدیل شده و حتی در برابر کنگره ایستادگی میکند.
7. هرچند در برخی کشورها، روابط ترامپ با رژیمصهیونیستی ویژهتر تلقی میشود اما دیگران نظر متفاوتی دارند؛ به خصوص در داخل آمریکا. این ایده وجود دارد که یکی از عوامل شکست دموکراتها، حمایتشان از رژیم در طول یکسال اخیر بوده است.
متن کامل گزارش سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.