تاریخ : Sun 10 Nov 2024 - 11:56
کد خبر : 197397
سرویس خبری : نقد روز

پای پدر داماد ترامپ هم وسط است

مرد مرموز یا فامیل دور؟

پای پدر داماد ترامپ هم وسط است

محمد خواجویی کارشناس مسائل بین‌الملل به نوعی معقد است اوضاع منطقه پیچیده‌تر از آن است که پدر مایل بولوس، مسعد بولوس بتواند نقش یک فرشته نجات را بازی کند و یک صلح پایدار برقرار سازد.

این روزها دامادهای ترامپ بیش از خودش سوژه رسانه‌ها شده‌اند. داماد بزرگش، جرارد کوشنر یک چهره یهودی است که مواضع تندی علیه فلسطین داشته و مایکل بولوس، دیگر دامادش عرب است و تبار لبنانی دارد. پدر مایل بولوس، مسعد بولوس، تاجر سرشناسی است که به سبب نفوذ زیادش در حلقه نزدیک به ترامپ بحث برانگیز شده است.
رسانه‌ها می‌گویند قرار است این تاجر عرب در تحولات منطقه نقش‌آفرینی کند و پیش از انتخابات هم وعده‌هایی برای برقراری صلح در لبنان داده بود. با این وجود خبرها حاکی از سفر قریب‌الوقوع او به لبنان است تا وضعیت منطقه را از نزدیک بررسی کند و نقش یک مذاکره‌کننده را بازی کند. اخبار ضد و نقیض زیادی در این باره مطرح شده اما سوال اساسی این است که آیا او خواهد توانست نقش پررنگی در منطقه ایفا کند یا خیر؟
محمد خواجویی کارشناس مسائل بین‌الملل به نوعی معقد است اوضاع منطقه پیچیده‌تر از آن است که این فرد بتواند نقش یک فرشته نجات را بازی کند و یک صلح پایدار برقرار سازد. در ادامه متن کامل گفت‌وگو با این کارشناس را از نظر می‌گذرانید. 

مسعد بولوس، پدر داماد ترامپ، یکی از تجار لبنانی- آمریکایی و فردی پرنفوذ در آمریکاست. خواجویی با اشاره به مصاحبه‌ای که در روزهای اخیر از او منتشر شده است، گفت: «تنها داده‌ای که می‌شود به آن استناد کرد همین مصاحبه منسوب به ایشان است که گفته‌اند قرار است به‌عنوان نماینده آمریکا برای مذاکره با لبنان برای توافق بر سر آتش‌بس تعیین شود. البته ما برای اطمینان از این موضوع نیازمند خبرهای بیشتری هستیم و تنها داده ما همین مصاحبه است و باید مشخص شود که تا چه اندازه صحت دارد. البته مورد عجیبی هم نیست. اتکای ترامپ به چهره‌های وابسته به خانواده‌اش در ابتکارات دیپلماتیک سابقه داشته است. در دولت قبلی‌اش جرارد کوشنر، داماد دیگر ترامپ یک فرد بانفوذی در تحولات منطقه بود و رایزنی‌های مهمی انجام می‌داد و از او به‌عنوان یکی از معماران توافق ابراهیم یاد می‌شود. بنابراین این موضوع هم محتمل است و به‌نظر می‌رسد که جایگاه بولوس احتمالاً همان جایگاه آموس هوکشتاین است. البته هوکشتاین فرستاده رسمی رئیس‌جمهور آمریکا در امور میانجیگری بین لبنان و رژیم صهیونیستی بود و طی سال‌های اخیر هم رایزنی‌های بسیار زیادی را انجام داد و در برخی موارد هم موفق بود. مثل توافق لبنان و رژیم صهیونیستی بر سر تعیین مرزهای دریایی که سال 2022 اتفاق افتاد. در این جنگ اخیر هم هوکشتاین سفرهای زیادی هم به لبنان و هم به رژیم صهیونیستی داشت. این سفرها با هدف توافق بر سر آتش‌بس بود و در مجموع اما موفق نبود. آخرین سفرش هم مربوط به دو سه روز قبل از انتخابات بود که انجام شد و آن سفر هم ناکام ماند. شایعاتی مطرح است که هم‌زمان و همسو با سفر بولس به بیروت، هوکشتاین هم مجدداً سفری به منطقه داشته باشد. منتها هنوز روشن نیست و به‌علاوه به‌نظر می‌ر‌سد که با توجه به انتخاب ترامپ، زمینه‌ای برای شکل‌گیری یک توافق بر سر آتش‌بس در این دو ماهی که تا روی کار آمدن دولت بعدی باقی مانده، وجود ندارد. به‌هرحال نتانیاهو نمی‌خواهد که هیچ دستاورد دیپلماتیکی را به دولتی بدهد که بیشتر از دوماه از عمرش باقی نمانده و می‌داند که جریانی در آمریکا بر سر کار خواهد آمد که کاملاً متفاوت با جریان حاکم است، بنابراین دلیلی نیست که نتانیاهو بخواهد توافق بر سر آتش‌بس را بپذیرد.»

درباره تأثیرگذاری پدر داماد ترامپ نباید اغراق کرد
خواجویی در ادامه با اشاره به اینکه بعید است که اساساً اگر هم سفری بخواهد توسط هوکشتاین انجام شود، موفقیت‌آمیز باشد. درباره احتمال جایگزینی بولوس با هوکشتاین و نتیجه آن افزود: «به باور من خیلی نباید درباره نقش و تأثیرگذاری شخصی ایشان اغراق کنیم. با وجود اینکه لبنانی است اما به نظر من این موضوع فرعی است و موضوع اصلی به این برمی‌گردد که ایشان با چه دستور‌کاری قرار است بیاید و مذاکراتی انجام دهد. این مهم‌تر است تا اینکه چه کسی مذاکرات را بر عهده دارد. کمااینکه در تجربه رایزنی‌های هوکشتاین هم دیدیم با وجود اینکه ایشان دیپلمات زبده‌ای در این زمینه بود و موفقیت‌هایی هم داشت دست‌کم در این یک‌سال اخیر علی‌رغم رایزنی‌های مختلفش ناکام بود. بولوس هم یک شخصیت دیپلمات نیست و اگر صرفاً با اتکا به روابط فعال شود، می‌تواند اقداماتی انجام دهد. اما مسئله اصلی این است که رایزنی‌های‌شان با چه دستور‌کاری می‌خواهد انجام شود. یعنی آن دستور‌کاری که واشنگتن به بولوس می‌دهد چه خواهد بود؟»

پای یک حقه سیاسی در میان است
این کارشناس مسائل بین‌الملل معتقد است که برای درک این موضوع باید تصویر بزرگ‌تر را ببینیم. او در این باره تصریح کرد: «این تصویر نشان می‌دهد که به هر حال نتانیاهو و ترامپ روابط بسیار نزدیکی با هم دارند و به نظر می‌رسد که سیاست ترامپ هم این باشد که در مجموع این نبردهای اخیر در منطقه پایان بگیرد؛ اما با شرط اینکه رژیم صهیونیستی در این معادلات دست برتر را داشته باشد. بنابراین بسیار بعید است که ترامپ بخواهد به سمت توافقات عادلانه حرکت کند. یعنی به نظر می‌رسد که ابتکارات سیاسی ایشان هم از جنسی است که می‌خواهد به طرف لبنانی دیکته کند. به نظر می‌رسد توافقی بین نتانیاهو و ترامپ شکل گرفته که تا زمان روی کار آمدن دولت جدید آمریکا، رژیم صهیونیستی به اقدامات میدانی خودش ادامه دهد و در تقابل با محور مقاومت و اضلاع آن شدت بورزد، چه در جبهه غزه و چه در لبنان و چه حتی در ایران و دیگر اضلاعی که در محور مقاومت است. بر اساس این توافق ضمنی که شکل گرفته قرار است رژیم صهیونیستی در عرصه میدانی به آنچه می‌خواهد در این دوماه برسد و بر اساس دستاوردهایی که رژیم صهیونیستی داشته، دولت آمریکا یک ابتکار سیاسی برای پایان این جنگ ارائه دهد. بی‌تردید با توجه به روابط نزدیک بین نتانیاهو و ترامپ این ابتکار سیاسی متضمن حفظ دست برتر رژیم صهیونیستی در این معادلات و توافقات سیاسی است.»

اساساً موضوع مذاکره آمریکا چیست؟ 
یکی از مسائل مطرح این است که چه بولوس و چه دیگران که می‌خواهند در لبنان مذاکره کنند، دقیقا موضوع مذاکره‌شان چیست. خواجویی در پاسخ به این سوال توضیح داد: «مسئله بر سر این است که ما تا قبل از این جنگ که با تبادل آتش آغاز و بعدا تشدید شد، یک قطعنامه‌ای به نام 1701 مصوب سال 2006 در جریان جنگ 33‌روزه داشتیم. این قطعنامه ترتیبات امنیتی بین رژیم صهیونیستی و لبنان را شکل می‌داد که این ترتیبات باعث شد دو طرف از 2006 تا 2023 در وضعیت نه جنگ و نه صلح باشند. تقریبا یک وضعیت نسبتا پایدار‌ بین دوطرف وجود داشت. جنگی که از اکتبر 2023 رخ داد تا الان، وضعیت را تغییر داده است. نکته اینجاست که الان ما دو نگاه راجع‌به آینده داریم و پرسش اساسی این است که آمریکا به کدام یک از این دو نگاه نزدیک است؟ نگاه اول آن‌چیزی است که طرف لبنانی بر آن تأکید می‌کند؛ یعنی مشخصا دولت لبنان و ‌نبیه بری‌ که رئیس پارلمان است و به نیابت از حزب‌الله مواضع آن‌ها را نمایندگی می‌کند. مجموعه طرف لبنانی تأکیدش بر این است که جنگ متوقف شود و قطعنامه 1701 مجددا به اجرا دربیاید. یعنی تأکید طرف لبنانی بر این است که وضعیت به پیش از جنگ برگردد. بدون آنکه در این قطعنامه تغییری رخ دهد و ترتیبات امنیتی کوچک‌ترین تغییری کند. این موضع دولت لبنان است و صحبت‌ها و سیگنال‌هایی که از سمت حزب‌الله مطرح شده این را نشان می‌دهد که حزب‌الله هم مشروط به اینکه رژیم صهیونیستی به جنگ خاتمه دهد، حاضر است قطعنامه 1701 را به عنوان اصل  و مبنای آتش‌بس بپذیرد. کمااینکه سال 2006 هم حزب‌الله به رغم اینکه راجع‌به بند‌های این قطعنامه تحفظ داشت اما با اجرای آن موافقت کرد و اعلام کرد که با وجود اینکه منافع ما را صددرصد تضمین نمی‌کند اما حزب‌الله به آن پایبند است. بنابراین مجموعه لبنان به قطعنامه 1701 تأکید می‌کند و می‌گوید ما می‌خواهیم وضعیت به گذشته برگردد اما طرف اسرائیلی این را نمی‌گوید. آن‌ها می‌خواهند به چیزی فراتر از قطعنامه 1701 برسند، به عبارتی بعد از این جنگی که به لبنان تحمیل شد و تقریبا 23 سپتامبر امسال و دوم مهرماه بود که آن وضعیت تبادل آتش تمام شد و جنگ بین لبنان و رژیم صهیونیستی شکل گرفت؛ همان روزی که رژیم صهیونیستی به طور گسترده به جنوب و منطقه بقاء حمله کرد و آن عملیات چیزی حدود 600-700 شهید داشت. بعد از آن تاریخ، یعنی بیش از حدود یک ماه است که جنگ نابرابری بین دو طرف وجود دارد که رژیم صهیونیستی ضربات بسیار زیادی به لبنان وارد کرده است. بیش از یک میلیون و 200 هزارنفر آواره و صدها نفر شهید شدند. اتفاقات مهمی رقم خورده و سیاست رژیم صهیونیستی همین بود که ضربات گسترده‌ای وارد کند. در نگاه رژیم صهیونیستی بعد از این جنگ و ضرباتی که به حزب‌الله وارد شده، آن‌ها قاعدتا می‌خواهند ترکیبات امنیتی جدیدی بین لبنان و رژیم صهیونیستی شکل بگیرد که متفاوت از قطعنامه 1701 باشد. البته جزئیات را مطرح نمی‌کنند و چیزی که می‌گویند این است که شرایط باید تغییر کند و قطعنامه 1701 اصلاح شود. در این زمینه احتمالاتی مطرح است که مثلا اختیارات نیروهای یونیفل در جنوب لبنان افزایش پیدا کند تا بتواند به نسبت گذشته دست بازتری در عملیات‌هایش در جنوب لبنان داشته باشد؛ با هدف مهار حزب‌الله. ممکن است یک بند دیگر برای اصلاح این باشد که نیروهای یونیفل علاوه‌بر مرزهای لبنان و رژیم صهیونیستی در منطقه مرزی بین لبنان و سوریه هم مستقر باشند تا آن مسیر لجستیکی که همیشه حزب‌الله از طریق سوریه به لبنان داشته را به نوعی مسدود کنند و موانعی قرار دهند که اجازه ندهند نیروهای حزب‌الله در آینده بتوانند خود را از این مسیر تأمین کنند. یا حتی ماه‌های اخیر هم صحبت این شده بود که طرف اسرائیلی در یک موضع عجیب گفته بود در آینده رژیم صهیونیستی حق داشته باشد هر زمانی که هر گونه احساس تهدید بکند و ببیند که آن در لبنان وجود دارد، بتواند وارد عمل شود که لبنان به شدت این را رد کرد و ناقض تمامیت ارضی و حاکمیتش دانست. به عبارتی رژیم صهیونیستی بعد از این اتفاقات چیزی فراتر از 1701 می‌خواهد و تصمیم دارد که عملا یک معادله جدید‌ را به لبنان تحمیل کند که در این معادله رژیم صهیونیستی دست برتر را داشته باشد و امکان احیای حزب‌الله به این راحتی نباشد و شرایط بسیار دشوار باشد.»

آمریکا می‌خواهد با حفظ برتری رژیم صهیونی، جنگ را تمام کند
مواضع ایالات متحده در قبال تحولات منطقه، پا به پای خواسته‌ها و نیازهای رژیم صهیونیستی پیش رفته است. خواجویی نیز معتقد است که همه نشانه‌ها دال بر این است و سابقه تاریخی هم این را نشان می‌دهد که آمریکا همیشه در زمینه لبنان مواضعش نزدیک به رژیم صهیونیستی بوده. این کارشناس مسائل بین‌الملل در ادامه افزود: «با توجه به اینکه دولت ترامپ هم بسیار نزدیک به موضع رژیم صهیونیستی است، آنچه که آمریکا هم در نهایت به دنبالش است، یعنی آن دستور کاری که ترامپ گفته من جنگ را تمام می‌کنم، با هدف این است که در یک توافقی که متضمن حفظ برتری رژیم صهیونیستی است این جنگ را خاتمه دهد. بنابراین در پرسش اصلی به این موضوع می‌رسیم که فارغ از اینکه چه کسی از جمله بولوس و هوکشتاین بخواهد مذاکراتی با طرف لبنانی داشته باشد، مهم آن است که می‌خواهد مبنای این توافق بر سر آتش‌بس چه باشد. آیا قطعنامه 1701 که بازگشت به گذشته است یا چیزی فراتر از 1701 که در آن رژیم صهیونیستی برتری خودش را آنجا حفظ کرده باشد؟»

لبنانی‌بودن مذاکره‌کننده چندان مثبت نیست
مسعد بولوس، شخصیتی کاملا اقتصادی داشته و کمتر در زمینه سیاست کلان فعالیت کرده است؛ موضوعی که این گزاره را مطرح می‌کند که ممکن است این مذاکره‌کننده احتمالی، منافع اقتصادی را نسبت به اولویت‌های سیاسی ترجیح دهد. خواجویی با اشاره به اینکه باید در نظر داشته باشیم که بولوس در لبنان نیست و فقط تبار لبنانی دارد و پدر داماد ترامپ است، گفت: «این یعنی آنقدر فرد بانفوذی در ایالات متحده است که توانسته داماد شخصی مثل ترامپ شود. بنابراین درست است که این شخص چهره و اسم و تبار لبنانی دارد؛ اما در نهایت آن چیزی که تأمین خواهد شد، نگاهی است که در دولت ایالات متحده وجود دارد و در این موضوع مشخص بسیار تحت تاثیر ملاحظاتی است که جریان راست‌گرا و مشخصا نتانیاهو دارند. این موضوع لبنانی بودن طرف مذاکره‌کننده چندان تأثیری در مذاکرات ندارد. ملاحظات استراتژیک رژیم صهیونیستی در تقابل با لبنان جدی است که این مسئله میزان تأثیرگذاری بولوس را از نظر شخصی بسیار کم می‌کند و مسئله اصلی همین است که قرار است ترکیبات امنیتی بر چه اساس طرح شود؟ آیا بازگشت به سال 2006 و قطعنامه 1701 یا چیزی فراتر از آن؟ موضوع اصلی این است و موضوعات شخصی خیلی نمی‌تواند اینجا مؤثر باشد.»

دیگر گفت‌وگوی علی ملکی با سیدهادی سیدافقهی، کارشناسان مسائل بین‌الملل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید