تاریخ : Wed 06 Nov 2024 - 09:48
کد خبر : 197224
سرویس خبری : جهان شهر

آب از این چشمه خون می‌نوشد

درباره لبنان در اربعین سیّد

آب از این چشمه خون می‌نوشد

سید پدر ما بود او بود که نسل جوان ما را برای آزادی تربیت می‌کرد نسلی که آزادسازی جنوب لبنان را دیده ما میدانستیم که او شهید می‌شود ولی به بعد از شهادتش فکر نکرده بودیم.

«سید پدر ما بود… سید حق پدری بر گردن ما داشت. آنقدر به ما نزدیک بود که می‌توانستیم با لهجه‌اش و طوری که «ر» را تلفظ می‌کرد شوخی کنیم. ما با سید و سخنرانی‌هایش بزرگ شدیم. نسل ما را سید بزرگ کرد و به ثمر رساند.» این‌ها را هدیل گفت و قهوه‌اش را سر کشید تا بغضش را پنهان کند. حوراء گفت ما می‌دانستیم سید عاقبت روزی شهید می‌شود اما برای فردای شهادت سید تصوری نداشتیم. در ذهنمان شهادت سید آخر دنیا بود؛ مثل یک اتفاق آخرالزمانی، مثل دمیدن صور که بعد از آن قیامت برپا می‌شود. 

این روزها، زیر آسمان لبنان که شبانه‌روز پهپاد‌ها زوزه می‌کشند، هرچه درباره سید می‌پرسم به یک کلمه می‌رسم: پدر! از سید که می‌پرسم، می‌گویند نسل جوان شیعیان لبنان را سید خودش بزرگ کرده و به ثمر رسانده است. نسلی که در کودکی‌اش آزادسازی جنوب لبنان را دیده. به چشم خود دیده که پدران و برادرانش چطور اشغالگر را با خفت و زبونی از زمین‌هایشان بیرون انداخته‌اند. نسلی که با صلابت سخنرانی‌های سید در جنگ 33 روزه سال 2006 قد کشیده، در سال‌های پرماجرای نوجوانی و بلوغش که آدمیزاد پی قهرمانی است که از او الگو بگیرد، سید برای او از مقاومت کردن و ایستادن و برنده شدن گفته. سید به این نسل طعم پیروزی را چشانده. پس از قرن‌ها سرکوب و زندگی در حاشیه و محرومیت، مقاومت به رهبری سید چشم همه لبنان که نه، همه منطقه را به آن‌ها دوخته است. سید پایداری آن‌ها را خبر اول جهان کرده است. او برای این نسل از جوانان شیعه لبنان، طی سی‌وچند سال رهبری، مانند همان پدری شد که تمام بدبیاری‌ها و شکست‌های یک خانواده را جبران کرد، طلب‌ها را صاف کرد، اجازه داد بچه‌ها بروند درس بخوانند و برای خود کسی شوند و عزت را به خانواده برگردانند. 

اگر سید را به مردم بیرون لبنان با پهپاد و موشک و پادگان‌های نظامی معرفی کرده‌اند، در داخل لبنان اما در هر کوچه و خیابان و روستا در جبل‌عامل و بقاع و بعلبک ردی از سید به چشم می‌آید. میراث بزرگ سید نسلی است که به ثمر رسانده و نهاد‌هایی است که ساخته. 

از بیمارستان و مدرسه گرفته تا مؤسسه پیشاهنگی و مهدکودک و سینما و گروه جهادی و مؤسسه قرض‌الحسنه، تابلو این مؤسسات در گوشه‌گوشه لبنان به چشم می‌خورند تا نشانی باشند که یک رهبر چگونه یک جامعه را برای مقاومت تربیت کرده و شبکه‌های مویرگی برای مقاوم بودن تأسیس کرده است. ساختن این سازمان‌های استخوان‌دار و کارآمد نگه داشتن آنها در جامعه‌ای هزار مذهب و هزار رنگ، بیخ گوش رژیم صهیونیستی و سفارت‌های غربی که در لبنان می‌تازند و چشم و گوش اسرائیلند، فقط از عهده رهبری چون سید برمی‌آمد. 

کوثر که دانشجوی علوم سیاسی است و حالا تصمیم گرفته پایان‌نامه‌اش را درباره سید بنویسد، می‌گوید: «من فکر می‌کنم سید از روز اول زعامتش به فکر رفتنش بوده، از همان روز داشته برای رفتنش برنامه‌ریزی می‌کرده.» رویش را برمی‌گرداند تا چشم‌های خیسش را نبینم. ادامه می‌دهد: «فرق سید با رهبرانی در سطح و رده خودش، این بود که او به تمام اجزای یک جامعه به چشم یک سلول مقاومت نگاه می‌کرد. مدرسه‌ها و بیمارستان‌ها برایش به اندازه موشک‌ها و پادگان‌ها مهم بودند. سید معنای مقاومت را توسعه داد. او حزب‌الله را از یک نیروی نظامی صرف به یک مؤسسه بزرگ تبدیل کرد که همه بتوانند در مقاومت شریک شوند؛ همین مسئله پایداری و تاب‌آوری شیعیان لبنان را در این جنگ بیشتر کرد. این مؤسساتی که سید تأسیس کرد آن‌قدر مهم بودند که اسرائیل به مؤسسه قرض‌الحسنه حمله موشکی کرد. این نشان می‌دهد که همان مؤسسه قرض‌الحسنه که در زمان ورشکستگی بانک‌ها در لبنان به فقرا کمک می‌کرد و وام می‌داد، اندازه همان موشک‌ها مهم بود!»

حالا بعد از 40 روز، زیر آسمانی که مدام پهپاد‌ها زوزه می‌کشند، حضور سید بیش از همیشه دیده می‌شود. بچه‌های سید حالا قد کشیده‌اند، اعتماد به نفس گرفته‌اند، طعم برنده شدن را چشیده‌اند و حالا بغضشان از فقدان سید را با قهوه فرو می‌دهند و برای پیروزی تلاش می‌کنند. 

مؤسساتی که در حزب در دوره زعامت سید تأسیس شدند، علی‌رغم آسیب شدید به کارشان ادامه می‌دهند، خودشان را بازسازی می‌کنند و برای تاب‌آوری در یک نبرد طولانی آماده می‌شوند. 
همه بچه‌های سید می‌دانستند او روزی به آرزویش می‌رسد، می‌گویند که می‌دانستیم که روزی با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد، ما منتظر این روز‌ها بودیم… ما تمام این سال‌ها خودمان را برای همین روزها آماده کرده بودیم. ما سال‌ها حماسه پدران و برادران و خواهر‌هایمان را دیده بودیم و منتظر بودیم که روز حماسه ساختن خودمان فرابرسد. حالا وقت پیروزی ما فرارسیده. اما روزی که نسل ما، چیرگی بر اشغالگر را جشن بگیرد، جای پدر، جای سید خالی است. سید یک سخنرانی روز تحریر به نسل ما بدهکار است.