تاریخ : ۱۶:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۴/۱۱
کد خبر : 19716
سرویس خبری : ایده حکمرانی

موانع نقد اجتماعی

وضع هیستریک و راه‌حل ممکن

موانع نقد اجتماعی

انسان در وضع عادی تمایل دارد آن‌طور که ژولیوس سزار نوشته: انسان veni-vidi-vici، یعنی «آمدم، دیدم و دریافتم، پیروز شدم» باشد؛ اینکه آیا در واقع چنین هست یا نه، فاقد اهمیت است؛ مهم این است که وی خود را چنین می‌بیند.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، دولت محترم چنانکه در سخنرانی «نه‌چندان متفاوت» رئیس‌جمهور پیدا بود، همچنان ترجیح می‌دهد نسبت به سیاست جدید و وضع کنونی عالم، خود را به غفلت و تجاهل بزند و همه اشکالات و اشتباهات را به نحوی به «انتخاب ترامپ» پیوند بدهد. غیر از این، باز ریاست محترم جمهور گفته‌اند: «در برابر تحریم، به‌جای پر شدن انبارها، بازار باید رنگین شود». این فرمایش نیز تغافل نسبت به وضع داخلی است، چراکه وقتی «توان خرید» در مردم و «جرأت فروش» در فروشنده نیست، «رنگین‌شدن بازار» مشکلی اساسی را حل نمی‌کند. غیر از دولت، عموم رای‌دهندگان به آقای روحانی نیز حاضر به دقت نظر در وضع داخلی و جهانی نیستند.

در برابر دولت و نیز در مقابل وضع جاری در اجتماع، در ساحت فکر نیازمند «نقد» هستیم. «نقد دولت» البته کمابیش (علمی یا سیاسی) صورت می‌گیرد ولی «نقد اجتماع» به دلایلی، بسیار نادر است. نقد اجتماع هزینه‌هایی دارد و خالی شدن سبد رای، از جمله این هزینه‌هاست. پس از «اهل سیاست» چندان توقع «نقد اجتماعی» نمی‌توان داشت(یعنی چنین نقدی اقتضای سیاست نیست نه‌اینکه سیاستمداران در این زمینه کوتاهی کرده باشند).

وضع اجتماعی، به‌طور کلی خصوصیاتی دارد که مختص به جامعه ایرانی نیست بلکه از اقتضائات وضع جدید است. در «وضع کنونی ما» نیز به‌واسطه «مواجه شدن با وضع کلی عالم»، تا حدی این خصوصیات پیدا شده است. این خصوصیات به قرار زیر است:

1- در لحظه زندگی کردن و دم غنیمت شمردن

در این وضع، فرد به خودش می‌گوید: «از موقعیت استفاده کن، شاید هرگز بازنگردد. گذشته تمام شده و آینده هم قابل برنامه‌ریزی نیست بلکه اکنون مهم است». طبعا از موقعیت استفاده کردن، به‌طور کلی مذموم نیست ولی وقتی اصل و اساس فرض شود و نفع شخصی مدار آن باشد، باعث بحران‌هایی خواهد شد از قبیل همین بحران ارز یا سکه. این دم غنیمت‌شمری، از آنجا که از گذشته عزل نظر می‌کند و با برنامه‌ریزی هم میانه‌ای ندارد، علم و تجربه را هم جدی نمی‌گیرد.

«در این وضع فرد همواره آماده است که خود را از اکنون و آنچه هست، برهاند و بیش از هر چیز به «احساس آزادی» نیاز دارد، زیرا نظم و قانونمندی است که ترس از «مجبور شدن» را شکل می‌دهد. نظم و ترتیب و تعهد، بیشتر محدودیت هستند [آزادی را محدود می‌کنند] و تا جای ممکن از آنها پرهیز می‌شود. » پس واقع‌بینی نیز در این وضع جایی نخواهد داشت و همین‌طور آزادی نیز در این «دم‌غنیمت‌شمری» حقیقی نیست و صرفا «خیال» و «احساس آزادی» است. اینکه آیا واقعا آزاد هستیم یا خیر، مورد نظر نیست. احساس آزادی، البته غیر از آزادی است. «دم» را «دائمی فرض کردن»، توهمی است که «آزادی» را منتفی و نقض می‌کند. این «احساس آزادی» یا «آزادی لحظه‌ای»، با نظم و قانون نیز دشمن است و نمی‌خواهد هیچ اجبار و قاعده‌ای را بپذیرد، ولو جبر زیستی و جنسیتی (به‌هرحال انسان در حیات دنیا همواره با موجبات طبیعی مواجه است، کالبدش محدوده‌هایی دارد، عقلش کامل نیست و محدودیت‌هایی دارد و... و لازم است که وجود آنها را بپذیرد).

فی‌الجمله دم‌غنیمت‌شمری یکی از مختصات وضع عمومی در عالم کنونی است. نه به این معنا که همیشه و در همه‌حال تمام افراد انسانی چنین‌اند، بلکه غالبا و عموما رفتار جمعی در وضع کنونی، چنین است. فشار وضع مدرن و قانون و قاعده، گاهی با این دم‌غنیمت‌شمری قابل‌تحمل می‌شود و گرچه در ایران وضع مدرن و قوالب و قوانین صلب و سخت، کاملا حاکم نیست اما در همین حد موجود نیز برای ما دشواری و ملالت به همراه می‌آورد و به این دلیل، به وضع جهانی شباهت پیدا می‌کنیم. مضاف بر این عمده فرض شدن شریعت و غفلت از وجوه دیگر دیانت(طریقت و حقیقت) نیز در این مساله موثر است.

2- زیر بار نتیجه عمل، تعهد نظم و برنامه‌ریزی نرفتن

غالبا انسان این‌طور می‌انگارند که در جهانی «شکل‌پذیر» به‌سرمی‌برد و نیازی نیست که مناسبات آن را جدی بگیرد، زیرا همیشه راهی هست که شخص از زیر نتایج عملکرد خود شانه خالی کند. چنین انسانی می‌گوید: باید از هرچیز نامطلوب، پرهیز کرد، [علی‌الخصوص] اموری که از پیش برای ما تعیین شده و ما را محدود می‌کنند [مثل] واقعیت‌های زیست‌شناختی (مثل مذکر یا مونث بودن)، عرف، قواعد بازی و مثلا دستورات و قوانینی برای ارتباط با همنوعان.

3- لحاظ نکردن واقعیت، تجربیات و سابقه امور

انسان خام‌دستانه، واقعیت را لحاظ می‌کند، آن را زیر سوال می‌برد، نسبی می‌انگارد، به حاشیه می‌راند، نادیده می‌گیرد و می‌کوشد آن را دور بزند و عقب براند و تا حد ممکن از به رسمیت شناختن آن پرهیز کند. به این ترتیب شخص به نحوی «آزادی ظاهری» دست می‌یابد که به مرور زمان خطرناک می‌شود، زیرا در جهانی وهم‌آلود و غیرواقعی زندگی می‌کند که در آن تنها رویا، امیال و آرزوها وجود دارند و نه واقعیتی که او را محدود می‌کند.

به عبارتی، انسان در وضع عادی تمایل دارد آن‌طور که ژولیوس سزار نوشته: انسان veni-vidi-vici، یعنی «آمدم، دیدم و دریافتم، پیروز شدم» باشد؛ اینکه آیا در واقع چنین هست یا نه، فاقد اهمیت است؛ مهم این است که وی خود را چنین می‌بیند.

در وضع عمومی، غالبا با این مختصات مواجهیم و این توصیفی است که از وضع «انسان هیستریک» کرده‌اند و چه کسی است که وضع هیستریک عمومی را درک نکند. این وضع متناظر است با گریزگاه و بی‌گاه از آگاهی، چه با افزودن مشغله‌ها و چه با تخدیر. عمده شدن آگاهی و فشار آگاهی، مطلوبیت این وضع را اقتضا می‌کند. شاید این ابیات از مولوی را بتوان ناظر به این فرار دانست:

جمله عالم ز اختیار و هست خود
می‌گریزد در سر سرمست خود
تا دمی از هوشیاری وارهند
ننگ خمر و زمر بر خود می‌نهند
جمله دانسته کای این هستی فخ است
فکر و ذکر اختیاری دوزخ است
می‌گریزند از خودی در بیخودی
یا به مستی یا به شغل‌ای مهتدی

فکر و ذکر اختیاری و چنانکه مولوی گفته است «فتنه اختیار»، خود سبب گریز از اختیار و مقتضی فرار از آن است، حال یا با تمسک به مستی و بی‌خودی، یا با مشغله. اما این فرار از اختیار، راه‌حل نیست و در اثر «مطلق فرض کردن اختیار» حاصل آمده و این مطلق فرض شدن اختیار آدمی(یعنی ارجاع همه امور به علم و اراده و قدرت انسان) مختص وضع جدید است که البته در میان ایرانیان نیز رواج یافته است.

به این ترتیب نقد اجتماعی، با چنین وضعی روبه‌روست و بدون توجه به این وضع، صرفا از نقد اجتماعی، غرولند و ایرادگیری باقی خواهد ماند. البته توجه دادن عموم به این وضع، خود می‌تواند مفید واقع شود، ولی عمده آن است که به عدم و فقر نیز توجه حاصل شود و به عبارتی نحوی «وارستگی» در نظر باشد. این وارستگی را می‌توان در مسیر «آینده‌ای دیگر» و «قدر مقدور» در نظر آورد که البته گاه در میان ما نیز در زیارت اربعین یا در شب‌های قدر، یا در مناسکی که با فقر و احتیاج و نقص انسان ربط و نسبت دارد، مانند تدفین اموات و زیارت قبور، پیدا می‌شود. آن وارستگی البته با ورود به مسابقه جمع اموال و کسب منافع، به کناری می‌رود ولی لازم است به لحاظ نظری، به‌مثابه «راه‌حل ممکن»، روشن شود.

 

* نویسنده : محمد علی‌بیگی دبیر گروه اندیشه