تاریخ : Mon 04 Nov 2024 - 14:52
کد خبر : 197156
سرویس خبری : نقد روز

عبدالکریم سروش در ایران به این نگاه متفاوت نمی‌رسید

سیدجواد میری در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

عبدالکریم سروش در ایران به این نگاه متفاوت نمی‌رسید

سیدجواد میری معتقد است؛ جریانی که به اصلاح‌طلب معروف می‌شود، ایدئولوگ یا معمار آن سروش است و این باعث می‌شود در تقابل با جریان راست و بعداً حکمرانی که از آن با عنوان هسته سخت قدرت یاد می‌شود و بعد از شکست‌های پیاپی که جریان اصلاح‌طلب در حوزه قدرت و امر سیاسی با آن روبه‌رو می‌شود، ازنظر روان‌شناختی تأثیر زیادی بر کنشگران اصلاح‌طلب و معماران جریان اصلاح‌طلب- که یکی از آنها سروش بود- بگذارد و از گفتمانی که گفتمان حکمرانی است، فاصله بگیرد.

«مابه جایی رسیده‌ایم که از انسان بودنمان شرم می‌کنیم، انسان‌نماهایی پیدا شده‌اند که با هیچ استانداردی در زمره انسان نیستند.» این بخشی از صحبت‌های عبدالکریم سروش در واکنش به حملات صهیونیست‌ها در لبنان بود. در یک سال اخیر مواضع عبدالکریم سروش درباره آنچه در غزه رخ داده، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. درحالی‌که سروش زمانی از سکولارشدن حکومت حمایت می‌کرد و سکولاریسم را امر پسنیده‌ای می‌دانست.

این روزها اما الگوهای سکولار را به‌وضوح مورد انتقاد می‌دهد و نمونه واضح آن هم صحبت‌هایی است که درمورد حوادث منطقه مطرح می‌کند، امری که این گزاره را تقویت می‌کند که آنچه در یک سال گذشته در غزه رخ داده و موضع‌گیری صهیونیست‌ها نقش موثری در تغییر نگاه او به آرمانشهر غرب داشته، برای بررسی اینکه آیا اساسا این گزاره صحیح است و اساسا تغییر شگرفی در نگرش او رخ داده یا خیر، با سیدجواد میری، جامعه‌شناس و عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی گفت‌وگو کردیم که بخش‌هایی این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانید. 

- باید چند عامل را در مورد تفکر سروش مدنظر قرار داد؛ یکی از آن عوامل یا مؤلفه‌های اصلی، در تفکر سروش با همان تغییرات، تحولات و دگرگونی‌هایی که داشته؛ این است که ریشه‌های اصلی تفکر او قرابت عمیقی با جریان امپرناسیونالیسم اسلامی در جهان دارد. منظور این است که تقریباً از حدود 60 یا 70 سال پیش، برخی متفکران و اندیشمندان ایرانی و کسانی که در حوزه عمومی در دهه‌های 30 و 40 شمسی فعال بودند، نیم‌نگاهی داشتند به تحولات جهان عرب و زایش و پیدایش رژیم صهیونیستی و اشغال فلسطین، همچنین اختلاف و تنازع و جنگ‌هایی که بین دول عربی و اسرائیل رخ می‌دهد.

- جریانی که به اصلاح‌طلب معروف می‌شود، ایدئولوگ یا معمار آن سروش است و این باعث می‌شود در تقابل با جریان راست و بعداً حکمرانی که از آن با عنوان هسته سخت قدرت یاد می‌شود و بعد از شکست‌های پیاپی که جریان اصلاح‌طلب در حوزه قدرت و امر سیاسی با آن روبه‌رو می‌شود، ازنظر روان‌شناختی تأثیر زیادی بر کنشگران اصلاح‌طلب و معماران جریان اصلاح‌طلب- که یکی از آنها سروش بود- بگذارد و از گفتمانی که گفتمان حکمرانی است، فاصله بگیرد.

- اما بعد از اینکه او از ایران مهاجرت می‌کند و بعد از قرار گرفتن در آمریکا و آشنا شدن با جریان‌های رسانه‌ای، لابی‌های قدرت و دیدن واقعیات، نه از لنز جمهوری اسلامی، بلکه در فضای جهانی، قتل‌عام و کشتار بی‌رحمانه اسرائیلی‌ها علیه مردم فلسطین و لبنان، همچنین حمایت علنی‌ای را که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها از این قتل‌عام و کشتار می‌کنند، می‌بیند.

- درواقع این موضوع جایی برای کسی نمی‌گذارد که اگر ذره‌ای از قلب و انسانیت و عطوفت برخوردار باشد، بخواهد مسئله کشتار فلسطین و مردم لبنان را در نسبت با حکمرانی جمهوری اسلامی تفسیر کند؛ چراکه خیلی از گروه‌هایی که در داخل ایران به‌نوعی با حکمرانی زاویه دارند، تصور می‌کنند اگر در باب فلسطین و قتل‌عام مردم در فلسطین صحبت کنند، نظام حکمرانی را تقویت می‌کنند. 

- این دوگانه‌سازی‌های کاذب باعث شده خیلی از افراد نتوانند با گفتمان حقوق بشر جهانی، نه به معنایی که به‌صورت سیاسی و اتحادیه اروپا و حتی چین و روسیه در فضای جهانی از آن سوءاستفاده می‌کند، بلکه به‌عنوان مبنای حقوق بشر، به این معنی که انسان بماهو انسان فارغ از دین، مذهب و ملیت و مکانی که در آن زندگی می‌کند، حقوق اولیه‌ای دارد و شما نمی‌توانید 80 تن بمب را روی ساختمانی مسکونی یا بیمارستان بریزید و بعد بگویید آنجا بیمارستان نبود و عده‌ای چون با جمهوری اسلامی زاویه دارند، بگویند این موضوع ایرادی ندارد.

- در مقام یک متفکر، یک روشنفکر و انسانی که اهل‌نظر است، نمی‌توان نسبت به اینها بی‌تفاوت بود و یقیناً سروش با تمامی تفاوت‌های فکری که انسان‌ها می‌توانند با هم داشته باشند و به‌عنوان کسی که با مولوی و عرفان همراه است و اهل فلسفه و ذوق است، نمی‌تواند بی‌رحمی و بربریت را بزک کند و به آن نام تمدن و مدنیت بدهد. به نظر من این اتصالی است با تفکری که در دهه‌های 40، 50 و 60 و اواسط دهه 70 با آن ارتباط داشت و جریان امپرناسیونالیسم اسلامی، به‌نوعی بازگشت و بازیابی و بازجست دوباره آن نسبت‌ها در این وضعیت جهان جدید است.

- در ساحت تفکر به این موضوع باور دارم اگر سروش در ایران بود، به این نتیجه و استنباط نمی‌رسید و خود این جابه‌جایی جغرافیایی صورت‌گرفته به جهان به معنای نظم جهانی، متفاوت نگاه می‌کند، یقیناً تأثیر بنیادین بر او داشته و اگر در ایران بود به این نتیجه نمی‌رسید. این جابه‌جایی باعث شده که به بازخوانی جدیدی از فلسفه سیاسی لیبرالیسم برسد. 

متن کامل گفت‌وگوی زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز سیدجواد میری را در روزنامه فرهیختگان بخوانید