چندان از زمانی که بچهها برای خانه سومشان قصه مینوشتند نگذشته. زمانی که بچهها بعد از فرستادن متنها و داستانهایشان به آن و گرفتن نوشته تشکر از سمت مسئولان کانون پرورش فکری محلههایشان ذوقزده میشدند و خود را در قامت دولتآبادیها، مرادیکرمانیها و کیارستمیهای آینده میدیدند. کانون پرورش فکری زمانی سوخت موشک فرهنگ کشور بود حالا اما اوضاع فرق کرده. بیاید طور دیگری نگاه کنیم، ساعت حوالی یک بعدازظهر و هنگامی که زنگ آخر مدرسه میخورد، از بچهها این سؤال را بپرسید: «عضو کانون پرورش فکری کودکانید؟» اصلا این سؤال را فراموش کنیم. از بچهها بپرسید اصلا میدانند کانون پرورش فکری کودکان چیست؟ بر اساس آمار از هر ۱۰۰ دانشآموز ایرانی تنها حدود ۵ نفر عضو این مؤسسهاند، البته اگر تعداد زبانآموزان این سازمان را حذف کنیم عملا این عدد به حدود یک نفر خواهد رسید.
در سالهایی که این نهاد دوران اوج خود را سپری میکرد، تولیدات این مجموعه درست از دل آن متولد میشد. تولیداتی که رنگوبوی همان اتاقهایی را میداد که برای بچهها جهان جدیدی را خلق میکرد، اما با گذشت سالهای اوج و ثبات در کانون پرورش فکری و تولیدات افرادی چون کیارستمی، بهرام بیضایی و امیر نادری، حالا کانون جدای از برونسپاری به تکنیکهای جذب به هر نحوی افتاده است که خب به شکلی مشخص در آن موفقیتی ندارد. نکته مهمی که باید به آن اشاره شود این است که کانون اصولاً فراموش کرده که باید برای کودکان کار کند. فراموش کرده مخاطبان آن به گسترههای ایرانند و با یک دیزنیلند اسلامی در شهرک غرب نمیتوان بهار کانون پرورشی را به تمام کشور رساند.
مدیران کانون در اوایل دهه ۹۰ این موضوع را در نظر داشتند که به رکورد ۲۰۰۰ مرکز در کشور برسند، اما این رخداد نهتنها اتفاق نیفتاد، بلکه تعداد مراکز کانون از حدود ۱۹۰۰ مرکز رو به کاهش رفت تا زمانی که این عدد به حدود ۱۱۰۰ مرکز در سالهای اخیر رسیده است. اینکه چطور این مراکز در سالهای اخیر تعطیل شدند و آیا این اتفاقات پیرو چابکسازی در آموزشوپرورشند یا خیر هنوز محل بحثی جدی است؛ اما وضعیت فعلی کانون پرورش فکری عملاً صدای نویسندگان حوزه کودک و نوجوان را هم درآورده. انجمن نویسندگان کودکان و نوجوانان در نامهای به وزیر آموزشوپرورش دقیقاً به این نکته اشاره میکنند که کانون پرورش فکری کودکان که روزگاری قرار بود پناه بچهها باشد تا با کتاب زیست کنند، حالا محیطهای خود را از دست میدهد و با تولید آثار مشترک خود را توانمند و در صحنه نشان میدهد. درصورتیکه پشت این کانون پرورش، وعده، میز، صندلی و کتابهای خاکخورده نهفته است.
متن کامل گزارش محمدحسین سلطانی، خبرنگار را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.