در یک سال اخیر، دنیا با نام فلسطین تکانی اساسی خورده است. موضوع فلسطین به نحوی دیگر مطرح شد و این بار توانست به گوش تمام مردم دنیا برسد. در تمام کشورها تظاهرات متعددی انجام شد تا مظلومیت مردم فلسطین نشان داده شود. با شنیدن نام فلسطین، به یاد مظلومیت و ظلمی که در حق مردم فلسطین شده است میافتیم.
فلسطین کشوری است که برای اثبات کشور بودنش، بارها سند و مدرک برای افراد بیهویت رو کرده اما ثمرهای جز ۷۶ سال جنگ بیپایان نداشته است. اما فلسطین یک روی بدون جنگ هم دارد. فلسطینی که در آن درختهای زیتون ریشه کرده و صدای پرندگان و کودکان نوید روزهای درخشان این سرزمین است. برای شناخت فلسطین، منهای جنگ به سراغ علی خلیلی، فعال رسانهای فلسطینیالاصل رفتیم تا درباره تاریخ، فرهنگ و هنر مردم فلسطین بیشتر بدانیم.
علی خلیلی کیست؟
علی خلیلی، فلسطینیالاصلی است که هیچ وقت فلسطین را ندیده. او در حال حاضر پناهنده سوریه است و از کل مدارک شناسایی، صرفا برگهای با نام مجوز سفر برای آوارگان فلسطینی داخل سوریه دارد. به گفته خودش: «نه ما را سوری میدانند و نه فلسطینی، ما فقط برای دولتها پناهندهایم.» پدر و مادر علی هم وضعیتی عجیبتر از او را دارند. مادرش بعد از 57 سال دوری، توانست بالاخره به وطنش برگردد. او حتی قبل از شروع طوفان الاقصی در مسجدالاقصی بوده است. نصف خانواده مادر علی فلسطین ساکنند، بعضیها در قدس و بعضی در کرانه باختری زندگی میکنند. پدر علی هم مانند خودش، هیچوقت فلسطین را ندیده. پدربزرگ و مادربزرگ علی، ابتدا به لبنان و سپس به سوریه پناهنده شدند. یکی از عموهای علی، در مسیر پناهندگی از فلسطین تا لبنان فوت شد و دومین فرزند این خانواده هم به دلیل شرایط سختی که در سوریه داشتند، از دنیا رفت.
علی خلیلی عشقش به فلسطین را مدیون افرادی که او را بزرگ کردهاند، میداند. مادربزرگش برای او همیشه از فلسطین و شکل روستایشان تعریف میکرده. آنها با هم غذا میپختند و از فلسطین صحبت میکردند. دومین چیزی که روی علی تأثیر گذاشته، تعریفهای مادرش از قدس بود. او از خاطراتش به هنگام رفتن به مسجدالاقصی تعریف کرده و از شهرها و روستاهایی که رفته بود، خاطره شنیده است. در مرحله آخر، شغل پدر و مادر علی به نحوی بوده که او همیشه با نمادهایی از فلسطین بزرگ شده است. پدر علی نقاش است و مسئول انجمن هنرمندان تجسمی فلسطین در سوریه بوده. تمام نقاشیهایش رنگ فلسطین دارد. مادر علی هم مجسمهساز است و خوب بلد است مجسمه فلسطین را برای علی بسازد. همه اینها دست به دست هم داده تا او بدون آنکه فلسطین را دیده باشد، برای آزادی این کشور با تمام توانش بجنگد. به گفته خودش: «من که نمیتوانم به فلسطین سفر کنم و از طرف دیگر، سرباز هم نیستم. پس با هنر و توان خودم تلاش میکنم تا با رژیمصهیونیستی مبارزه کنم.» او الگویش را ناجی علی و غسان کنفانی قرار داده و در ادامه گفتوگو هم درباره آنها صحبت میکند. علی خلیلی برای درس به ایران میآید و در رشته تئاتر مشغول میشود. او چند وقت دیگر مدرک دکترایش را میگیرد. خلیلی درباره اهمیت علمورزی میگوید: «برای ما فلسطینیها درس بسیار مهم است؛ چراکه هیچوقت دانش زنگ نمیخورد.»
رژیمصهیونیستی حتی از رنگ هم میترسد
یکی از شکلهای جنگ، جنگ نرم است. علی خلیلی، درباره این شکل از مقاومت گفت: «ما فلسطینیها با تمام توانمان تلاش میکنیم تا مقاومت کنیم و با دشمن مقابله کنیم. حتی شما ایرانیها برای نشان دادن مقاومت فلسطینیها، فیلم «بازمانده» را از رمان شهید غسان کنفانی گرفته و ساختهاید. مقابله با جنگ و دشمن، در ابعاد دیگر هنر هم بروز پیدا کرده. برای مثال، پیکاسو نقاشی درباره جنگ کشیده یا هنرمندان ایرانی مانند حبیبالله صادقی یا سیدعلی میرفتاح هم در این زمینه نقاشی کشیدهاند.»
خلیلی درباره ویژگیهای هنر در این زمینه گفت: «زمانی که از هنر برای نشان دادن مقاومت استفاده کنیم، تأثیر بیشتری در ذهن مخاطب میگذاریم. همچنین بدون خشونت این کار انجام شده است. زبان هنر، زبان سختی نیست و خیلی راحت میتوان آن را به نسلهای بعدی انتقال داد. ناجی علی آنقدر نقاشیهایش تاثیرگذار بود که توانست تنها با یک قلم و کاغذ جلوی تجهیزات جنگی چندین میلیارد دلاری را بگیرد. درنهایت هم او را در لندن به شهادت رساندند.» سپس یکی از جملههای معروف غسان را خواند و زندگی این نویسنده بزرگ را تعریف کرد: «اجساد از بین میرود اما فکر و ایده باقی میماند. غسان کنفانی یکی از بزرگترین نویسندگان و روزنامهنگارهای ما فلسطینیهاست. او در فلسطین به دنیا آمده و در سن 12 سالگی، شاهد کشتار 360 آدم به وحشتناکترین شکل ممکن بوده است. آن کشتار معروف به «کشتار دیر یاسین» است. او سپس به لبنان و کویت سفر کرد. در کل عمرش 18 کتاب و 100 مقاله برای روزنامهها نوشت. ۸ جولای ۱۹۷۲ موساد در زیر ماشین این نویسنده، بمبی گذاشت و او را به شهادت رساند.»
در ادامه یکی دیگر از شهدای هنرمند فلسطینی را معرفی کرد: «عبدالعزیز ابراهیم، یک نقاش فلسطینی است که در فلسطین به دنیا نیامد. بازگشت به فلسطین تنها آرزویی بود که او داشت. او تنها مشغول به نقاشی بود و صرفا از فلسطین میکشید. در یکی از نقاشیهایش از پرتقال، یکی از معروفترین میوههای فلسطینی استفاده کرده بود. تنها سلاح این هنرمند، چند رنگ و کاغذ و قلممو بود.»
او در آخر نام هنرمندان دیگری که در یک سال اخیر صرفا با قلم، رنگ و کلمه تلاش کردهاند تا از فلسطین بگویند و اسرائیل آنها را به شهادت رسانده، نام برد: «فتحی غبن یکی دیگر از نقاشانی است که صرفا میخواست فلسطین را بکشد. در اواخر عمرش مشکل ریوی برایش پیش آمد و اسرائیل نگذاشت او برای درمان فلسطین را ترک کند. «من میخواهم نفس بکشم» جزء آخرین جملاتی بود که این هنرمند به زبان آورد. این نقاش فلسطینی در سال 1986 صرفا بهخاطر اینکه از رنگهای پرچم فلسطین(سبز، قرمز، سفید و سیاه) استفاده کرده بود، به زندان رفت. هبه ذقوت، هنرمند دیگری است که کشورش را موضوعی برای نقاشیهایش قرار داده بود. هبه ابو ندی شاعر فلسطینی، ایناس السقا بازیگر تئاتر و علی نسمان بازیگر تلویزیون از دیگر شهدایی بودند که در یک سال اخیر به شهادت رسیدند. این هنرمندان هیچ فعالیت نظامی علیه رژیم نداشتند و از سادهترین ابزاری که داشتند برای به یاد ماندن نام فلسطین استفاده کردند.»
طنین مقاومت
به گفته علی خلیلی، بخش قابلتوجهی از آهنگها و شعرهای فلسطینی با موضوع تاریخ و مقابله با دشمن گره خورده است. خلیلی تأثیر شنیدن موسیقی فلسطینی را افزایش روحیه مبارزه و مقاومت در دل فلسطینیها میداند. در ادامه، علی خلیلی شعری از شاعر شهید به نام عبدالرحیم محمود خواند و آن را ترجمه کرد:
«ساحمل روحی على راحتی
والقی بها فی مهاوی الردى
فإما حیاة تسر الصدیق
وإما ممات الغیظ العدى
من حاضرم جان خودم را فدای آرمانهایم کنم. یا به زندگی میرسم که برای دوستانم افتخارآمیز است یا به مرگی برسم که باعث عصبانیت دشمن میشود.»
غذا دزدی
یکی از موضوعاتی که علی خلیلی درباره آن توضیح داد، غذا بود. رژیمصهیونیستی نهفقط از اسلحه، بلکه از هر چیز دیگر هم میترسد و به دنبال این است که آنها را از بین ببرد. علی خلیلی درباره فعالیت رژیم در زمینه هنر و فرهنگ گفت: «رژیم صبح تا شب تلاش میکند تا تاریخ و فرهنگ فلسطینیها را یا از بین ببرد یا به خودش نسبت بدهد. یکی از کارهایی که رژیم انجام میدهد، این است که غذاهای اصیل مناطق مختلف را به نام خودش مصادره میکند. یعنی رژیمی که تاریخ ندارد، از تاریخ دیگر کشورها سوءاستفاده میکند. غذای کشورهایی مانند فلسطین، اردن، سوریه و لبنان هم تا حد زیادی نزدیک به همند؛ چراکه قبلا بهعنوان شامات شناخته میشدند.»
خلیلی درباره یکی از بارزترین مصادیق دزدی غذا توسط رژیمصهیونیستی اینگونه گفت: «یکی از غذاهای ملی رژیم، حمص و فلافل است. غذایی که برای اعراب غذای ملی محسوب میشود. الان در رستورانهای اسرائیل، غذاهای فلسطینی سرو میشود. حتی دیگر کشورها هم به کمک رژیم آمده و در کشورشان تاریخچه غذا را عوض کردهاند. برای مثال در پاریس، سالاد فتوش سوریهای، شاورما و غذاهای دیگه بهعنوان غذای ملی رژیمصهیونیستی پخته و معرفی میشود. در سال ۲۰۱۵ نماینده رژیم در سازمان بینالملل به بانکی مون، دبیرکل سازمان بینالملل یکی از غذاهای اصیل فلسطینی، به نام «شکشوکه» را هدیه کرد. این غذا، شبیه املت شما ایرانیهاست. یکی دیگر از کارهای این رژیم این بود که در سال ۲۰۱۹ هنگام افتتاحیه جشنواره آواز یورو ورژن «کنافه» یکی از شیرینیهای ما را تقدیم کرد.»
از بین رفتن اسرائیل در تکتک اعمال و نیت مردم فلسطین دیده میشود. حتی هنگام سرو غذا، باز هم نیت از بین رفتن اسرائیل وجود دارد. علی خلیلی درباره یکی از اصیلترین غذاهای فلسطینی به نام «مقلوبه» گفت: «از بین تمام غذاهای فلسطینی که عمدتا با گوشت و مرغ درست میشوند، یک غذای خاص داریم. ما فلسطینیها با تکتک کارهایمان میخواهیم نفرتمان از رژیمصهیونیستی را نشان دهیم. این غذا هم یکی دیگر از سلاحهای مورد استفاده ما است. اسم غذای مقلوبه، از نحوه سرو غذا آمده، چراکه باید قابلمه را برگرداند. درباره تاریخ این غذا میگویند روزی که صلاحالدین ایوبی قدس را فتح و آزاد کرد، مردم قدس بهعنوان تشکر این غذا را به صلاحالدین ایوبی تقدیم کردند. از همان زمان، این غذا با همین اسم معروف شد. ورود خانمهایی که در ماه رمضان این غذا را میپزند به مسجدالاقصی بعضی وقتها ممنوع شده است.» خلیلی درباره مواد تشکیلدهنده این غذا گفت: «مقلوبه غذای بسیار آسانی است و از برنج، بادمجان، سبزیجات و مرغ یا گوشت تهیه میشود. مهمترین قسمت این غذا، نحوه خوردن آن است. زمانی که زنان فلسطینی جلوی چشم دشمن، قابلمه را برعکس میکنند، حس افتخار و غرور برای فلسطینیها ایجاد میشود.» به گفته علی خلیلی، اسرائیل حتی غذاهای ایرانی را هم به اسم خودش زده. او در این باره گفت: «قورمهسبزی و سالاد شیرازی در سرزمینهای اشغالی مورد استفاده است. حتی نام سالاد شیرازی در سرزمینهای اشغالی به سالاد اسرائیلی تغییر کرده است!»
متن کامل گفتوگوی مریم فضائلی، خبرنگار گروه فرهنگ را در روزنامه فرهیختگان بخوانید