اسطوره و بزرگی که از دست میرود، مویهها و مرثیهها طبیعی است؛ اصلاً خود پیامبر(ص) هم برای رفتگانش و سردارانش گریه میکرد؛ برخی روایتها دربارهی گریه آن حضرت برای حمزه(ع) میگوید که آنقدر با صدای بلند گریه کرد که حال غش به آن حضرت دست داد.
امّا مرثیه اگر به حماسه نرسد و صرفاً با انفعال توام شود، خیری نه برای مقاومت دارد و نه برای سید مقاومت! آنگاه که مقاومت تصمیم گرفت که با رژیم مبارزه کند، میدانست که او برتری تکنولوژیکی دارد، میدانست که او پول و زور و دستگاههای جاسوسی و امنیتی و ... همهی زورگویان دنیا را پشت خود دارد، میدانست که او بیرحم و سفّاک است؛ میدانست که او ممکن است فرماندهان را ترور کند؛ میدانست که خود، به لحاظ امکانات و پول و سرمایه و تجهیزات و ... بسیار کمتر از طرف مقابل برخوردار است؛ امّا اینها را به انفعال و صرفاً مرثیهخوانی و مداحی تفسیر و ترجمه نکرد؛ اینها فقط یک چیز به ما میگوید: اگر امکانات کم بود، باید ایمان بیشتر باشد و کار جدیتر و شبانهروزیتر؛ وگرنه نوحهخوانی را سلیمان صردخزائی هم بلد بود!
متن از کیان عبداللهی