هفته گذشته چهار شگفتی و اتفاق بزرگ در خود داشت؛ محور مقاومت اقدامی بزرگ ترتیب داد و سپس رژیمصهیونیستی تلاش کرد با سه اقدام زنجیرهای واکنش نشان دهد؛ در وهله نخست روز یکشنبه یمنیها با یک موشک بالستیک تاکتیکی و شکافتن چندلایه پدافند هوایی غرب اهدافی در تلآویو را مورد اصابت قرار دادند.
در مقابل رژیم به ترتیب سه عملیات بزرگ و ویژه را علیه مقاومت ترتیب داد؛ درست مشابه واقعه پیشین. در نوبت قبل، پس از حمله یمنیها با یک فروند پهپاد انتحاری به تلآویو در ۲۹ تیرماه، صهیونیستها تنها یک روز بعد به بندر الحدیده یمن حملهای سنگین ترتیب دادند و سپس فؤاد شکر، فرمانده نظامی مقاومت لبنان در بیروت و اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران را ترور کردند. این بار روند کنش یمنی و واکنشهای زنجیرهای صهیونیستی تکرار شده است.
هفته گذشته صهیونیستها در عملیات اول خود با انفجار پیجرها چهارهزار لبنانی را مجروح کردند و ۱۴ نفر را به شهادت رساندند. یک روز بعد، در روز چهارشنبه این بار بیسیمهای مورداستفاده مؤسسات اجتماعی مقاومت منفجر شدند تا تعداد کل مجروحان طی دو روز به بیش از پنجهزار نفر برسد.
روز جمعه صهیونیستها با حمله به ضاحیه بیروت، ۱۲ عضو یگان رضوان شامل هشت فرمانده اصلی این گروه را به شهادت رساندند. در این حمله ابراهیم عقیل- که گفته میشود جانشین فؤاد شکر شده بود- نیز به شهادت رسید. صهیونیستها ادعا میکنند این حملات صورت گرفتند تا مقاومت لبنان آتشبس را قبول کند و ساکنان شمال سرزمینهای اشغالی به خانه بازگردند؛ از ابتدای جنگ نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر در شمال رژیمصهیونیستی آواره شدهاند.
با وجود این در ورای هدف اعلامی، اهداف غیراعلامی نیز وجود دارد. صهیونیستها قصد دارند مانع از آن دسته از اقدامات محور مقاومت شوند که ضلع یمنی نقش ویژهای در اجرای آنها علیه شهر تلآویو ایفا کرده است. در اینجا اما شاید نکته مهمتری هم وجود داشته باشد.
تلآویو علاوهبر هدفهای دفاعی، درحال مزهمزه کردن شرایط برای اجرای هدفهای تهاجمی است. در همین راستا بهنظر میرسد رژیمصهیونیستی در میان عملیات محدود با نتایج تاکتیکی (بازگرداندن ساکنان شمال و قطع ارتباط جبهه لبنان با غزه) یا جنگ فراگیر با نتایج راهبردی (انهدام کامل مقاومت در غزه و لبنان) سردرگم است. این مسأله را میتوان در اختلاف تشدید شده میان بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیمصهیونیستی و یوآف گالانت وزیر جنگ او دید. منابع عبری ادعا میکنند دلیل این اختلاف مخالفت گالانت با گسترش جنگ علیه مقاومت لبنان است.
مخالفت گالانت با جنگ در شمال درحالیکه بنی گانتز رهبر شاخص اپوزسیون نیز به جنگ با لبنان اصرار دارد، نمیتواند درست باشد؛ بهویژه آنکه آمریکا هم با چنین طرحی مشکلی ندارد. با توجه به چنین صحنهای، آنچه گالانت مخالف آن است، نه جنگ با لبنان، بلکه حرکت بهسمت جنگ فراگیر با آن است. آنچه گالانت، گانتز و متحدان خارجی صهیونیستها از آن حمایت میکنند جنگ محدود علیه لبنان است؛ جنگی منحصر به جنوب این کشور که هواپایه باشد بدون ورود نیروهای زمینی پرشمار.
در مقابل اما نتانیاهو و متحدانش در میان راستهای افراطی صهیونیست و جمهوریخواهان آمریکایی نظر دیگری دارند. آنها جنگی فراگیر میخواهند تا مقاومت در شامات و حتی عراق منهدم شود. فهم این مسأله میتواند راهگشای ایجاد موازنه مناسب توسط محور مقاومت باشد.
درخصوص درگیریهای سخت هفته گذشته و سناریوهای آتی، نکاتی وجود دارد:
۱. علیرغم وجود لابیهای صهیونیستی در آمریکا، بهدلیل وابستگی بالای تلآویو به کمکهای مالی واشنگتن و آمریکایی بودن ابزارهای نظامیاش، بهشدت تحتتأثیر اراده آمریکا در امور کلان و حتی اجازهاش در امور جزئی است. انفجار پیجرها و بیسیمها که شامل چندعنصر بود، اوج حمایت آمریکا از رژیمصهیونیستی را نشان میدهد؛ نخست آنکه در این حملات هدف، توده مردم بودند. دوم آنکه در این حمله پنجهزار نفر زخمی شدند، سومین مورد به بروز تلفات در مدت کوتاه مربوط است که استفاده صهیونیستها از روشها و قابلیتهای کشتارجمعی را نشان میدهد. در وهله چهار مجروحان اغلب دارای جراحات شدیدند و در مورد پنجم، مهم آنکه عملیات نه با هدف مجروحیت، بلکه کشتار طراحی شده بود. آمریکا پس از این اتفاق با ابعاد ضدبشری، اظهارنظر و تحرکی در رد آن انجام نداد، جز آنکه ادعا کرد در آن مشارکت نداشته و بیخبر بوده است. بر همین اساس اقدامات رژیمصهیونیستی را نباید با اتکا بر اختلافات میان نتانیاهو و دموکراتها تنها ساختهوپرداخته دولت کنونی تلآویو دانست.
۲. مقاومت دارای توان بالایی است. مجروح شدن پنجهزار نفر درخلال عملیاتهای چندساعته طی دو روز، بههمراه عملیات ترور روز جمعه نشان داد مقاومت لبنان بهشدت گسترده است که میتواند چنین ضرباتی را هضم کند. این نکته میتواند تأثیرات مهمی درخصوص تصمیم غرب برای حرکت بهسمت جنگ فراگیر یا جنگ محدود و حتی کنار گذاشتن سناریوی جنگ داشته باشد. بر همین مبنا مقاومت بلافاصله پس از این اقدامات بر تعداد و شدت عملیاتهای خود در شمال فلسطین اشغالی افزوده و تعداد آنها را با افزایش دوبرابری به نزدیک ۲۰ عملیات در روز رسانده است.
۳. هدف از تشدید جنایتها در ترکیبی از به رخ کشیدن برتری فناوری، کشتار و ترور متراکم فرماندهان، اعلام تهدید عملی علیه دیگر اضلاع محور مقاومت است. راه جلوگیری از عملی شدن این تهدیدات نه عقبنشینی و سکوت، بلکه ساماندهی صحنههای تهدید سنگین علیه متجاوزان است.
4. رژیم بهصراحت خطوط قرمز را زیرپا گذاشته و نه درخصوص بیروت و نه درخصوص حمله به بافت شهری محدودیتی قائل نیست. در این شرایط باید رعایت اصول حفاظتی بیشتر از گذشته موردتوجه قرار گیرد. محل برگزاری جلسات، تعداد اعضای حاضر و همچنین رتبه افراد تجمعکننده در یک نقطه اهمیت بالایی دارد. همچنین باید از برخی تحرکات غیرضروری پرهیز کرد و در میدان و پشتصحنه، از نیروهای جدید برای کسب تجارب بهره گرفت.
۵. رژیمصهیونیستی ضربات سنگینی در جنگ خورده و قصد دارد با بهرهگیری از ذخایر مهم خود، مانند پیجرها بتواند با وارد آوردن ضربات متقابل، مانع تغییر موازنه قوا شود. مجموع تلفات نظامی صهیونیستها آنگونه که یائیر لاپید نخستوزیر سابق و یکی از رهبران اپوزیسیون اعلام کرده، برابر با ۱۰ هزار و ۷۰۰ زخمی و ۷۰۰ کشته است که خروجشان از خدمت معادل ۱۲ گردان است. با توجه به اینکه هر تیپ در ساختار نظامی رژیم بین دو تا پنجهزار نیرو دارد و هر سه تیپ بهطورمعمول یک لشکر را تشکیل میدهند، رژیم یک لشکر کامل را ازدست داده است. تلآویو علاوهبر انتقامجویی و تخریب به جهت ترساندن دشمنان برای بازسازی بازدارندگی، قصد دارد موازنه قوا را نیز به نفع خود اصلاح کند.
متن کامل گزارش سید مهدی طالبی، دبیر گروه جهانشهر را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.