فرهیختگان: ایده انتقال پایتخت که همواره بهعنوان پاسخی برای چالش تراکم جمعیت تهران مطرح میشد، بار دیگر از زبان پزشکیان تکرار شد، با این تفاوت که این بار گزینه پیشنهادی بهجای شهرهای مرکزی همچون اصفهان مناطق جنوبی و نزدیک به دریا بود. در مواجهه با ایده مطرحشده توسط رئیسجمهور سوالات زیادی به وجود میآید، ازجمله اینکه حتی در صورت پذیرش سیاست انتقال پایتخت این ایده در چه چهارچوبی باید پیگیری شود و چه لوازمی دارد؟
همچنین این ابهام وجود دارد که اگر ایده انتقال پایتخت با شکست مواجه شود یا در مسیر اجرا قرار نگیرد، آیا باید همچون رئیسجمهور هر اقدام دیگری را وقت تلف کردن توصیف کرد یا اینکه میشود مسیرهای دیگری را درکنار ایده انتقال پایتخت برای بهبود چالش تراکم جمعیت در مرکز در دستور کار قرار داد؟ برای پاسخ به این پرسشها سراغ مجید شاکری، کارشناس اقتصاد سیاسی رفتهایم.
وی معتقد است ایده انتقال پایتخت اگر به معنی توسعه زیرساختهای اقتصادی در جنوب کشور معنی شود قابلیت اجرایی دارد اما درکنار آن باید برای تمرکز جمعیتی در حاشیه رشتهکوه البرز نیز چارهاندیشی کرد. بخشهایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
نه به انتقال پایتخت سیاسی
شاکری در ابتدا ایده انتقال پایتخت سیاسی را یک سیاست انبساطی اقتصادی توصیف کرده و در مورد امکانناپذیر بودن آن در شرایط فعلی کشور توضیح داد: «ایده انتقال پایتخت بهعنوان یک سیاست مالی انبساطی که معمولا با بودجه عمرانی یا از محل مازاد درآمد یا از محل استقراض خارجی یا از محل انتشار اوراق بدهی تامین اعتبار میشود در دنیا زیاد استفاده میشود، مثلا جابهجایی پایتخت برزیل از ریودوژانیرو به برازیلیا بخش مهمی از سیاست مالی دوره رشد صنعتی برزیل است که موفقیتآمیز هم نبود و سرانجام به وقایع ناگوار اقتصادی و کودتای نظامی منجر شد. همین کار در مالزی انجام شد و در اندونزی درحال انجام است. کشور ما الان در شرایطی نیست که بگوییم میتواند در کوتاهمدت شرایط انبساطی گستردهای را برای انتقال پایتخت سیاسی ایجاد کند. اینکه پایتخت ایران در تهران است حاصل یکسری فعل و انفعالات سیاست خارجی است که آنها تغییری نکرده، لذا اینکه ما الان بهسادگی بگوییم پایتخت را جابهجا میکنیم بهعنوان پاسخ به مساله تهران ازلحاظ بودجهای نظر ناپختهای است.»
تعریف اقتصادی از انتقال پایتخت قابلقبولتر است
این کارشناس اقتصادی البته بهمعنای دیگری از انتقال پایتخت نیز معتقد است و در اینباره گفت: «اگر ما بحثمان این است که سواحل مکران را توسعه دهیم بحث فرق میکند، به این شرط که بدانیم توسعه سواحل مکران صرفا دادن بودجه عمرانی نیست، بلکه موضوع ایجاد یک کریدور و درهمتنیدگی زنجیره ارزشافزوده است که اساسا نه از سمت جمعیت و نه صرفا از سمت شهرسازی باید بررسی شود، بلکه موضوع از استقرار صنایعی شروع میشود که باید در حاشیه دریای عمان قرار گیرند که بهطور مثال در برنامه ستیران هم مورد اشاره قرار گرفته است. این چیزی غیر از انتقال پایتخت سیاسی است. بحث اینجا توسعه اقتصادی است که کمکم مرکزیت اقتصادی از شمال ایران به جنوب و حاشیه دریای عمان منتقل شود.»
انتقال جمعیت از طریق انتقال دستگاههای سیاسی با واقعیت ایران همخوانی ندارد
شاکری برخورد سطحینگرانه با موضوع انتقال پایتخت و نداشتن تعریف درست از آن را آسیبزا دانسته و در مورد همخوانی نداشتن آن با واقعیت ایران معتقد است: «اینکه ما بخواهیم بهصورت دمدستی درمورد انتقال پایتخت سیاسی و اقتصادی صحبت کنیم و این را چیزی از جنس توسعه شهری صرف و انتقال جمعیت بهوسیله انتقال دستگاههای سیاسی ببینیم، به نظر میرسد با واقعیت ایران همخوانی ندارد. باید تاکید کنم این موضوع جدای از این است که بخواهیم نقاط دیگری غیر از پهنه زیر البرز را توسعه بدهیم و صنایع کاربر حوزه ساخت را در آن مستقر کنیم که خودش نیاز به جمعیت دارد و باید توسعه صنعتی را در ادامه آن تعریف کنیم. این معنایش با اینکه دستگاههای سیاسی را جابهجا کنیم کاملا متفاوت است. در سال ۱۳۵۵ برنامه ستیران کاملا متمرکز بر ایجاد پنج شهر ۲۵۰ هزارنفری در حاشیه مکران تدوین شد که ازقضا کاربری یکی از این شهرها که متمرکز بر صنایعدستی و ماهیگیری است کاملا برای مردم آن منطقه طراحی شده، یعنی این برنامه در اصل میخواهد به توسعه منطقه مکران برای مردمش پاسخ بدهد و بعد آن را به توسعه کل کشور وصل کند. این مساله با ایده مطرحشده توسط پزشکیان خیلی تفاوت دارد. »
ایده انتقال دولت به یک منطقه با توسعه آن در تضاد است
این کارشناس حوزه اقتصاد سیاسی معتقد است ایده انتقال دولت به یک منطقه با هدف توسعه آن با مدل رومر در تضاد است. او در اینباره توضیح داد: «یک مدل توسعه شهری- که مثلا رومر دنبال آن است- این است که قاعدهگذاری سیاستی جدید ایجاد شود، مثلا میگوییم در شرق چین توسعه شهری ایجاد میکنیم که همپای توسعه صنایع توسط حکومت است. اینکه بخواهیم یک قسمت از کشور را توسعه دهیم و همزمان حکومت را که در معنای فعلی مانع توسعه توصیف میشود به آنجا منتقل کنیم حداقل با دیدگاه رومر در تضاد است.» شاکری برای نشان دادن شکستخورده بودن چنین سیاستی ایده قاهره جدید در مصر را مثال زد و گفت: «آخرین نمونه شکستخورده توسعه شهری صرف که تحتعنوان انتقال پایتخت رخداده و منجر به فاجعه ملی شده، موضوع قاهره جدید است. در این ارتباط بدهی عظیم خارجی ایجاد شد با این توجیه که مصر از وضعیت فعلی جمعیتی قاهره خلاص شود و شهر مدرنی ایجاد کند. این چیزی است که تا اینجا موفقیتآمیز نبوده است.»
شاکری البته معتقد است اگر با نگاهی جامع به مساله انتقال پایتخت بنگریم، این امر میتواند موفقیتآمیز باشد. او در اینباره با ذکر چند مثال موفق توضیح داد: «انتقال پایتخت سیاسی صرفا پاسخ به موضوع تراکم جمعیت نیست. پاسخ به موضوع آبوهوا میتواند باشد. پاسخ به موضوع قومیتها میتواند باشد. بستگی دارد حل کدام مسائل دنبال شود و درنهایت خروجی برای هر سوال چه باشد، مثلا از انتقال پایتخت پاکستان از کراچی به اسلامآباد تجربه ناموفقی برداشت نمیشود یا موضوع انتقال پایتخت آلمان غربی از بن به برلین بخشی از برنامه توسعه خاص است که جزئیاتی هم دارد. اتحاد مجدد دو آلمان باعث جابهجایی جمعیتی از شرق به غرب شد. الان نتیجه این اتفاق ایجاد طیف جمعیتی با سن بالا در مناطق شرقی آلمان است که در مواردی به کاهش قیمت مسکن در آن منطقه نیز انجامیده است.»
مهمترین خطر تراکم جمعیت در حاشیه رشتهکوه البرز نیست
مجید شاکری با تشریح این موضوع که تراکم جمعیت در مناطق مرکزی حاشیه البرز ناشی از تخلیه جمعیتی سایر نقاط کشور بهویژه جنوب شرق و جنوب غرب است، مهمترین بحران حاصل از این مساله را خلأ امنیتی در مناطق خالی از جمعیت دانست و گفت: «مشکل بسیار بزرگی در ایران داریم و آن تراکم بیشازحد جمعیت در زیر البرز است. ما جریان شدید مهاجرت از نیمه شرقی و خوزستان به تهران را داشتهایم که آثاری جدی در تهران در حوزه مسکن، تامین لجستیک امکانات زندگی و ازدواج داشته است. با وجود این تراکم بیش از آنکه در مورد قیمت مسکن و حملونقل نگران باشیم باید نسبت به این موضوع احساس خطر کنیم که این تراکم با استفاده از تخلیه جمعیتی نقاط دیگر کشور بهویژه نیمه شرقی رخ داده و بهلحاظ امنیتی میتواند بحرانآفرین باشد. تهران بهخودیخود بسیار متراکم است و تراکم ناخالص آن یعنی نسبت جمعیت به مستحدثات شهری اعم از مسکونی و عمومی 2.5 برابر توکیو است. بهطور طبیعی پاسخ به این موضوع این است که باید حریم تهران را باز کنیم و اجازه دهیم کل محور جنوب البرز از گرمسار تا زنجان با هم توسعه پیدا کنند. به این ترتیب سوال تهران پاسخ داده میشود اما مساله تراکم جمعیت در زیر البرز و تخلیه نقاط دیگر حلنشده باقی میماند.»
توسعه تهران و توسعه جنوب با هم منافات ندارند اما باید اولویت آن درنظر گرفته شود
مجید شاکری ایده توسعه اقتصادی نواحی جنوب کشور را با ایده توسعه تهران متناقض ندانسته اما معتقد است برای تصمیمگیری بهتر در مورد تهران ابتدا باید اولویت را به توسعه مناطق جنوبی بدهیم، درنتیجه این امر بخشی از بار جمعیتی مرکز تخلیه میشود و در مورد بار جمعیتی باقیمانده با دست بازتری میتوان تصمیمگیری کرد.
او این موضوع را اینگونه تشریح کرد: «بهترین پاسخ این است که ما بتوانیم قبل از اتخاذ سیاست توسعه تهران در جای دیگری امکان زندگی جمعیت بزرگی را تعریف کنیم که آن باعث شود از مصادف و بزرگتر شدن جنوب البرز و تخلیه نقاط دیگر کشور بهویژه جنوب شرقی و خوزستان جلوگیری شود. این دو ایده با هم منافاتی ندارند اما ترتیبش مهم است. اگر بهلحاظ زمانی توسعه نقاط دیگری از کشور مقدم دانسته شود و بعد با فاصله زمانی بهسمت مجموعهای از روشها برای حل مشکل تهران شامل ساختن یک مجموعه اداری برویم که بار تقاضای اداری را از روی مناطق مسکونی بردارد، افزایش حریم شهری، پاسخ دادن به سوال کمبود آب، انرژی و... این فرآیند بهخوبی کار میکند اما اگر بدون اینکه به بقیه پهنه ایران نگاه کنیم سراغ رشد جمعیتی در زیر البرز و باز کردن حریم برویم، باعث میشود قیدها و محدودیتهای جدیدی متولد شود که به آنها فکر نکردهایم.»
توسعه اقتصادی جنوب یک مساله سیاست خارجی است
شاکری در پاسخ به این سوال که آیا وضعیت فعلی فرصت اولویتبندی در اجرای طرحها را به ما میدهد یا شرایط تراکمی مرکز کشور اتخاذ برخی تصمیمات سریع را به سیاستمداران تحمیل میکند، معتقد است این امکان بهشرط داشتن یک سیاست خارجی درست فراهم است.
او در اینباره توضیح داد: «الان سیاست خارجیای را درپیشگرفتهایم که اولویتش این است که مکران توسعه پیدا نکند. دادن چابهار به هند در قالب معافیتهای تحریمی آمریکا چنین نتیجهای دارد. اصلا مکران در چابهار قابلطرح نیست. بهمحض اینکه تصمیم بگیریم با هندیها، چینیها یا هر گزینه دیگری خارج از معافیتهای آمریکا کار کنیم بهلحاظ زمانی در مقایسه با ۱۰ سال زمان تلفشده گذشته خیلی سریع میتوانیم زنجیرهای از ارزشافزوده را در مکران ایجاد کنیم که جمعیت را بهسمت خودش جذب کند. با حجمی از سرمایهگذاری بهاندازه عسلویه میتوان این کار را کرد؛ چراکه سرمایهگذاری در عسلویه «سرمایهبر» بود و نه «کاربرمحور» اما در مکران میشود زنجیرهای از صنایع «کاربر» اعم از خودروسازی، لوازمخانگی و پوشاک تعریف شوند. این موارد همگی جزو پیشبینیهای «ستیران» است، هیچکدام حرف من نیست. اینها همه الگویی هستند که در سال ۵۳-۵۴ با پیشبینی وقایع فعلی طراحی شده بود و در آن به افزایش جمعیت در زیر البرز و خالی شدن بقیه نقاط کشور از جمعیت اشاره شده بود. این گزینه الان روی میز قرار دارد اما اول باید درک کنیم این یک سوال سیاست خارجی است. بهشرط اینکه دریافت از این پاسخ این نباشد که ما باید برویم برای رفع تحریم با آمریکا ببندیم، بلکه منظور این است که باید درک کنیم معنای مکران در سیاست خارجی، در رقابت بین هند، آمریکا و چین چیست. سپس بهترین انتخاب را که منجر به «توسعه کاربرمحور» مناطق مکران میشود در این پازل سیاست خارجی پیدا کنیم و سوالمان را حل کنیم، درنتیجه خواهیم دید که قیود سیاستگذاری ما در زیر البرز هم آزادتر میشوند.»
متن کامل گزارش علی مزروعی، خبرنگار گروه نقد روز را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.