تاریخ : Sat 31 Aug 2024 - 18:43
کد خبر : 194667
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

محمدعلی بهمنی؛ شاعری که نگین انگشتر شعر بود

قافله‌سالار غزل در سن ۸۲ سالگی درگذشت؛

محمدعلی بهمنی؛ شاعری که نگین انگشتر شعر بود

محمّدعلی بهمنی در سرودن اشعارش به قدری خلاق و نوآور بود که قالب سنتی شعر فارسی را به قدر وسع خود دگرگون ساخت و  رفته‌رفته با فاصله‌ گرفتن از زبان عصاقورت داده و رسمی به زبان مردم کوچه و بازار برای سامان دادن به وضع غزل‌هایش نزدیک شد.

ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: محمّدعلی بهمنی قافله‌سالار غزل و نگین انگشتر شعر بود. اشعارش در خیابان عاطفه قدم می‌گذاشت و در هم‌مسیری با عابران روح آن‌ها را نوازش می‌داد. در خورجین شعر بهمنی «دریا»، «عطش» و «غزل» بیش از دیگر گلواژه‌ها خودنمایی می‌کردند و به کلیت شعر او رنگی از لطافت و زیبایی می‌زدند. بهمنی از همان ایام کودکی پا به دنیای خیال گذاشت و تبدیل به شاعری تمام‌وقت شد. نُه ساله بود که نخستین سروده‌اش در مجله روشنفکر به چاپ رسید و فریدون مشیری را به تحسین از خود واداشت. بهمنی در سرودن اشعارش همچون مهرداد اوستا، حسین منزوی و شهریار به قدری خلاق و نوآور بود که قالب سنتی شعر فارسی را به قدر وسع خود دگرگون ساخت و  رفته‌رفته با فاصله‌ گرفتن از زبان عصاقورت داده و رسمی به زبان مردم کوچه و بازار برای سامان دادن به وضع غزل‌هایش نزدیک شد.

بهمنی در تشخیص موسیقی شعر نیز از استعداد عجیب و غریبی برخوردار بود و نیک می‌دانست که موسیقی در مقام ایجاد حس و عاطفه از نیرویی جادویی و ماورایی سود می‌برد. او بدون اینکه هیچ تکلفی در موزون کردن کلام خود داشته باشد مخاطب سروده‌هایش را تحت تاثیر موسیقی بیرونی کارهایش قرار می‌داد و ایشان را در عبور از کوچه شاعر با لذتی توامان مواجه می‌ساخت. از طرف دیگر معنای غزل‌های بهمنی در ارتباطی تنگاتنگ با «ردیف» قرار داشت و بر مدار آن می‌چرخید: «خورشیدم و شهاب قبولم نمی‌کند / سیمرغم و عقاب قبولم نمی‌کند».  

شاعر هم‌عصر  کوچ کردهِ ما به دیار باقی، فهم درستی از زبان غزل داشت و سروده‌هایش در همنشینی با مردم کوچه و بازار عاری و خالی از پُرگویی، کلی‌بافی و پیچیده‌نمایی بود. به همین دلیل پایش به وادی ترانه‌سرایی هم باز شد و با طیف وسیع‌تری از مخاطبان روبه‌رو گردید. کلام خوش‌نوای شاعر، هم در حصار غزل خوش می‌نشست و هم در میان شنوندگان موسیقی پاپ ایران طرفداران پَر و پا قرصی داشت. این تنها صدا نیست که می‌ماند، بلکه واژه نیز می‌تواند همگام با صدا نامیرا باشد و به ارزش کلمه جان بدهد. شعر بهمنی نمی‌میرد و تاریخ گواه این مدعا خواهد بود.