فرهیختگان: مراسم یادبود بیستونهمین سالگرد فاجعهٔ تسلیم سربرنیتسا به نیروهای صرب از سوی سازمان ملل که به کشتار ۸۳۷۲ مسلمان بیدفاع بوسنیایی منجر شد، امسال با تشییع پیکر ۱۳قربانی تازهتفحص شده در مزارستان پوتوچاری به پایان رسید.
یادبودی که میزبانش، مادرانی هستند که هنوز آخرین لحظاتِ بودن درکنار همسر، پسران و برادران خود را فریم به فریم بهخاطر دارند و هنوز یادشان است در روزهایی که سازمان ملل هم برای قتلعام مسلمانان دست در دست مهاجمان صرب داشت، چه کشوری بود که بازی آن خونآشامان را برهم زد؛ کشوری که در آن روزها شهرهایش هنوز زخمهای عمیقی از مقابله با صدام روی تن خود داشت اما برای کمکرسانی به بوسنی در هزاران کیلومتر آنسوتر منتظر اجازهٔ نهادهای بینالمللی نماند.
مادران سربرنیتسا شهادت میدهند در روزهایی که «اقلام بشردوستانهٔ» ارسالی از سوی دولتهای اسلامی به چند تُن «کفن» محدود میشد، این رزمندگان ایرانی بودند که شب و روزشان بهم دوخته شده بود و طوری پابهپای بوشنیاکها از بوسنی دفاع میکردند که قلم اسلامستیزترین تاریخنگاران بالکان هم نمیتواند نقش آنها در حفظ جان مسلمانان در این نبرد نابرابر را نادیده بگیرد.
ایرانیانی که امسال برای حضور در مارشمیرا(راهپیمایی سهروزهٔ یادبود قربانیان نسلکشی) خود را به بوسنی رساندهاند، در لحظه لحظهٔ حضورشان در سارایوو، ویسوکو، موستار، سربرنیتسا و... گرمای آغوش مادران بوسنی را بعد از سه دهه، همچنان به گرمای همان محبت بیپایان مادر فریداها و مادر رامیزاها برای رزمندگان ایرانی یافتند... مادرانی که اگر تلاشهای شبانهروزیشان برای روایتگری مظلومیت بوشنیاکها نبود، قصه نسلکشی در جایی از این تاریخ گم میشد و پروندهٔ محکومیت عاملان آن و همین قطعنامهٔ اخیر سازمان ملل درباره به رسمیت شناخته شدن مراسم بزرگداشت قربانیان نسلکشی هم به سرانجام نمیرسید.
عظمت مادران سربرنیتسا را هیچ دوربین و قلمی نمیتواند توصیف کند؛ مادرانی که کوهی از غم را به دوش میکشند اما در ساعاتی که میزبان ایرانیها و راوی محبت موجود بین دو ملت بودند، لبخند لحظهای از صورتشان جدا نمیشد.