تاریخ : Mon 08 Jul 2024 - 16:39
کد خبر : 192833
سرویس خبری : سیاست

آری، اینچنین است برادر!

محمدرضا کردلو، فعال فرهنگی:

آری، اینچنین است برادر!

جریان بازنده در انتخابات ریاست جمهوری که از قضا در سال‌های اخیر با دلخوش کردن به تجمعات خیابانی و ورزشگاهی، تصویری مخدوش از «واقعیت جامعه ایران» را باور کرده و می‌باوراند، در انتخاباتی با 50 درصد مشارکت، به کاندیدایی از جبهه رقیب باخت که به‌نظر می‌رسید در قیاس با برخی چهره‌های دیگر همان جریان، امکان ظهور و بروز سیاسی کمتری داشت! 

محمدرضا کردلو، فعال فرهنگی: عمل سیاسی سخت است. اولین اشتباه عمده بازیگران سیاسی در جبهه بازنده انتخابات 15 تیر، ساده‌سازی عمل سیاسی است. مولا علی(ع) در خطبه 54 نهج‌البلاغه درباره بیعت‌شکنی طلحه و زبیر، گزاره قابل تاملی دارند: «وَ قَدْ قَلَّبْتُ هذَا الْأَمْرَ بَطْنَه وَ ظَهرَه حَتَّى مَنَعَنِی النَّوْم: من ظاهر و باطن این امر را زیر و رو کردم به حدى که (اندیشه در این باب) مرا از خواب باز داشت.» گزاره‌ای که حاکی از سختی عمل سیاسی است. علی(ع) که باب علم است و درباره علم خودشان می‌فرماید: «سلونی قبل ان تفقدونی: از من بپرسید، پیش از آنکه مرا از دست بدهید»، درباره کنش سیاسی در رابطه با طلحه و زبیر می‌گویند که فکر به این ماجرا خواب را از من گرفت.
«ساده‌سازی»هایی که جریان بازنده در انتخابات، در ایام تبلیغات صورت می‌داد، نشان می‌دهد «سختی عمل سیاسی» در این گروه به‌هیچ‌وجه درک نشد و البته قابل تامل اینجاست که عبرت‌هایی مانند انتخابات 92 وجود داشت و باز عمل سیاسی معطوف به «ساده‌سازی» می‌شد. به‌نظر نگارنده این مساله، کلان‌روایت حاکم بر این انتخابات و انتخابات 92 بود. ممکن است برخی مسائل سیاسی و اجتماعی، گشت ارشاد، فیلترینگ، موضوع حجاب، تحریم و... را به‌عنوان توجیه سازمان آرای مردم طرح کنند که البته این مسائل وجود دارند. اتفاقا به‌خاطر وجود این مسائل است که عمل سیاسی مهم می‌شود و اتفاقا به‌خاطر همین است که باید سخت بودن عمل سیاسی و عدم ساده‌سازی و ساده‌انگاری را برجسته کرد.
به عبارت دیگر عمل سیاسی، بازی کودکانه نیست که تصور شود با چند توییت و تهییج و استادیومی کردن فضا و مطلق‌انگاری در «تکلیف» بشود توجیهش کرد. جریان بازنده که از قضا در سال‌های اخیر با دلخوش کردن به تجمعات خیابانی و ورزشگاهی، تصویری مخدوش از «واقعیت جامعه ایران» را باور کرده و می‌باوراند، در انتخاباتی با 50 درصد مشارکت، به کاندیدایی از جبهه رقیب باخت که به‌نظر می‌رسید در قیاس با برخی چهره‌های دیگر همان جریان، امکان ظهور و بروز سیاسی کمتری داشت!
همان‌طور که عرض شد، عمده دلیل این شکست سیاسی «ساده‌انگاری»هایی است که مصادیق فراوان دارد. یکی از جدی‌ترین آنها، نداشتن تحلیل از جامعه روستایی و طبقه محروم است. طبقه‌ای که جریان بازنده، اتفاقا آنها را منشأ اصلی آرای خود تلقی می‌کرد. اما دیوار واقعیت چنان محکم بود که توان تحلیل پس از شکست را از بسیاری از موثرهای فضای انتخاباتی گرفت. این گزاره به این دلیل مورد اشاره قرار می‌گیرد که نقص مهم «شناخت» برجسته شود. جریانی که از جامعه روستایی، طبقه فرودستان، دغدغه‌های آنان و حتی نگاه جنوب‌شهری- که مدعی داشتن سبد رای از میان آنان است- دور بود، ‌به‌تبع معلوم است چه جایگاهی در میان طبقه متوسط شهری خواهد داشت! جریانی که طی چندساعت پایانی شامگاه 15 تیر، پای صندوق آمدند و کار را تمام کردند. گزاره‌هایی که درباره «سازمان رای» حتی در روز انتخابات از سوی برخی اعضای ستاد بازنده انتخابات درشبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شد به قدری دور از «واقعیت» و لطیفه است که انسان را به حیرت وا می‌دارد و شاید بهترین تعبیر درباره آن «عدد نفهمی» باشد. همان تعبیری که مرحوم ترکان به وزیرکار اسبق گفت. (فارغ از نظر نگارنده درباره شخص آقای ترکان). مثلا به اعضای ستادشان امید می‌دادند «رای روستاها به‌سمت جلیلی بازگشته است!» که البته چنین نشد. اما بر فرض اینکه این گزاره قرین به صحت بوده باشد، این افراد آیا نمی‌دانستند که جمعیت روستایی کسری از جمعیت طبقه متوسط برخی شهرهای بزرگ که پای صندوق آمدند هم نمی‌شود؟ مسائلی از این دست، مخاطبان عادی را هم متعجب می‌سازد، چه رسد به آنها که دستی بر آتش انتخابات و مساله «رای» دارند!
این دور شدن از واقعیت، البته معلول پدیده‌های تازه‌ای است که عرصه سیاست ایران را به‌شدت مبتذل کرده است. اگر اینستاگرام، در ماجرای بلوای‌1401، توانسته بود واقعیت و منطق را در بخشی از مخاطبانی که با اخبار فیک مواجه می‌شدند و آن را می‌پذیرفتند، تعطیل کند، گزاره‌های طرح‌شده در یک شبکه اجتماعی خاص با برخی مذهبیون و طرفداران یک کاندیدا چنین کرد. مثلا وقتی حمایت‌های پی‌درپی علما از کاندیدایی دیگر طرح می‌شد، در شبکه اجتماعی محدود هواداران دیگر کاندیدا، تکذیب می‌شد و همه باور می‌کردند. در روزهای نزدیک به انتخابات این ماجرا به اوج خود رسید. مسائلی مانند امضای میثاق‌نامه اصلاحات مبنی‌بر‌ تایید همجنس‌بازی توسط پزشکیان، یکی از مواردی بود که علی‌رغم فیک بودن، انتشار گسترده پیدا کرد و متاسفانه در بخشی باور شد. که البته به‌طور قطع این گزاره مورد تایید کاندیدای مرجع این گروه نبوده است و خطاب این نقد منتشر‌کنندگان هوادارند تا ستاد کاندیدا. آیا این امور بی‌اخلاقی نبود؟ آیا اخلاق برای این گروه مهم نبود؟ آیا می‌شود این بی‌اخلاقی و مذهبی بودن را با هم جمع کرد؟ حال آنکه شاید همین‌ها اثر وضعی خود را بر پیروزی کاندیدای دیگر گذاشت.
آیا این انتخابات خواهد توانست تصویر تازه‌ای‌ از «مردم» برای جریان بازنده بسازد؟ آیا جریان اقلیت در انتخابات اخیر که به اشتباه خود را پایگاه واقعی 14 میلیون رای کسب‌شده می‌داند و اقتضائات امکان انتخاب محدود برای رای‌دهندگان را به کلی از سازمان رای خویش خارج می‌کند، اقلیت بودن خود را خواهد پذیرفت؟ آیا تلاشی برای ترمیم روابط با جمعیت واقعی مردم ایران صورت خواهد داد؟ آیا می‌توان امیدوار بود نگاه به «عمل سیاسی» واقعی شود؟ نمی‌دانم. فی‌الحال آنچه به‌عنوان یک پیروزی بزرگ برای خود من واجد توجه ویژه است، صعودی شدن مشارکت و عبور مردم از «دشمن اینترنشنال»هاست. سپاس خدای را بر این موهبت و موفقیت مهم.