میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: اول اینکه اگر اتفاقی برای رئیسجمهور افتاده باشد و نتواند ماموریتش را ادامه دهد، وضعیت اداره کشور به چه شکلی خواهد بود و دوم اینکه واکنش سایر کشورهای دنیا به این موضوع چگونه میتواند باشد. درباره سرنوشت آینده کشور حتی قبل از اینکه محل سقوط بالگرد مشخص شود، رهبر انقلاب با سخنانی بهاندازه و سنجیده خیال همه را راحت کرد که اختلالی در اداره کشور پیش نخواهد آمد. بعد هم دیدیم که از هند تا لبنان برای یکچهارم جمعیت جهان عزای عمومی اعلام شد و از طالبان و دانشگاه الازهر تا سخنگوی ناتو و سخنگوی کاخ سفید، این حادثه را تسلیت گفتند.
یک مساله دیگر اما داخلی بود و به واکنشهای عمومی شخصیتهای فارسیزبان برمیگشت. چهرههای مهم سیاسی داخل کشور از هر جناح و دسته و طیفی بدون لکنت این حادثه را تسلیت گفتند و ابراز همدلی کردند اما عدهای از جماعتی که با عنوان برانداز شناخته میشوند و خیلیهاشان داخل کشور نیستند، از بیان هر سخن شنیعی در اینباره خودداری نکردند. در شبکه اجتماعی ایکس یا همان توییتر سابق عدهای آمدند و ویدئوهایی منتشر کردند از پخش شیرینی به مناسبت این رخداد یا شادخواری و پایکوبی که البته همه مربوط به خارج از کشور میشد. خانم حقوقدانی که برنده صلح نوبل شده بود اظهار تاسف کرد که چرا رئیسجمهور ایران به راحتی درگذشته و رضا پهلوی هم مطلبی نزدیک به همین مضمون را منتشر کرد.
چند ساعت قبل از اینکه خبری رسمی درباره سرنوشت سرنشینان آن بالگرد منتشر شود خیلیها در داخل کشور پیشاپیش نگران این بودند که چنین رفتارهای زشت و زنندهای فضای روانی کشور را به هم بریزد. این به دلیل سابقهای است که از رفتار این جماعت وجود دارد و پیش از این بارها همه را شوکه کرده بود. اگر مساله در سطح سیاست داخلی و بازتاب اجتماعی آن دیده شود، چنین واکنشهایی تا این اندازه جدی و پررنگ نیستند.
پیش از این وقتی حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی درگذشت، با اینکه در داخل کشور منتقدان و مخالفانی جدی داشت و خیلیهاشان در فضای مجازی اظهارنظرهای نسنجیدهای کردند که متناسب با فضای مرتبط با روزهای ابتدایی درگذشت یک نفر نبود، در کل نمیشد گفت جو روانی وحشیانهای از جانب مخالفان هاشمی به راه افتاده است. درمورد رئیسجمهور فقید هم وضع داخلی نهایتا میتواند به همان شکل باشد که در مورد حجتالاسلام هاشمی بود اما این حجم از توحش که اکنون دیده میشود مربوط به رفتار عدهای است که بهعنوان براندازان شناخته میشوند و غالب آنها به پایگاه طرفداران رضا پهلوی تعلق دارند.
این دوپینگ اینستاگرامی تمام که شد چه میکنند؟
این جماعت تاثیر عملی خاصی ندارند و نمود آنها را تنها در شبکه اجتماعی ایکس یا همان توییتر سابق و مقداری در فضای اینستاگرام میشود دید. آنها رویاهای متوهمانهای برای خودشان متصور شدهاند که مطابق هیچ منطقی قابل تحقق نیست و هر قدر در رسیدن به این ناکجاآباد سرخوردهتر میشوند، رفتارهایشان زنندهتر میشود. به عبارتی کارهایی که میکنند در راستای حرکت به سمت یک مقصد معین نیست، بلکه عقدهگشاییهای هر روز بیشترشوندهای بابت سرخوردگی به دلیل نرسیدن به یک مقصد معین است.
آنچه اکنون از آنها میشود دید چهرهای است که از برونریزی یک کمپلکس بزرگ و متورم نمایان شده است. عقدهای هیجانی که مثل غدهای سرطانی هر روز سلولهای بیشتری از پیکره ذهنیشان را درگیر میکند و هرچه جلوتر میروند به جای اینکه شکستها یا ناکامیها درسشان بدهد، باعث رفتارهای معوج و غیرمنطقیتری در آنها میشود که بیشتر از قبل اسباب دور شدنشان از دستاوردهای واقعی و عینی را فراهم میکند. آنها امروز فقط یک دستاویز دارند که شلوغکاریهای مجازی و انبوهنماییهای سایبری است. حس میکنند اگر این کار را نکنند حذف میشوند و اتفاقا مشکل اصلیشان همین است که همه سرمایهشان را روی همین نوع حرکات گذاشتهاند؛ طوری که بدون انجام آنها تصویرشان محو میشود.
براندازان به این توجه نمیکنند که اگر امروز میتوانند در توییتر و مقداری اینستاگرام انبوهتر از آن چیزی که به واقع هستند خودشان را بنمایانند، این با دوپینگی بر ایشان محقق شده که رسانههای اجتماعی آمریکایی برایشان فراهم کردهاند و اگر صرفا این معادله به هم بخورد و هیچ اتفاق دیگری هم نیفتد، همگیشان بهطور کل فلج و زمینگیر خواهند شد. اینستاگرام شدیدترین سانسورها را درمورد هر تصویر یا واژهای که با گفتمان جمهوری اسلامی مرتبط باشد اجرا میکند و در عوض جریانهای مقابل آزاد هستند که هرچه میخواهند بگویند.
توییتر هم اگر هر جماعت دیگری اینقدر اکانت فیک ساخته بود و در محتوا تا این اندازه قوانین مسلم حقوقی درباره تهدید، توهین و نفرتپراکنی را میشکست برخوردی فوری با آن جریان انجام میداد اما به عمد درمورد این جماعت اغماض میشود. چنین دوپینگهایی بهطور طبیعی نمیتوانند تا ابد ادامه داشته باشند و وقتی که بساطشان جمع شد، نیروی واقعی و خودجوشی در این جماعت نیست که باعث شود بتوانند همچنان صدها برابر بیشتر از آنچه که در واقع هستند، جلوه بیرونی پیدا کنند.
ریشههای این رشد قارچگونه
در دولت قبل تلاش میشد هیچ پلتفرمی که مرکز هدایت آن خارج از آمریکاست، در ایران فراگیر نشود. مثلا لاین ژاپنی بهشدت فیلتر شد و با تیکتاک و ویچت مذاکراتی شد که کد عضویت را برای کاربران ایرانی نفرستند و در عوض در مقابل فیلتر شدن اینستاگرام تمام قد ایستادند و آنقدر نگذاشتند مسدود شود که ایرانیها در شرایط عدم دسترسی به تمام پلتفرمهای دیگر، به متراکمترین کاربران اینستاگرام در جهان تبدیل شدند. چنین رفتاری مطابق با سیاستهای کلی دولت وقت بود که میخواست نیاز به مذاکره با آمریکا از هر جهت تا ابد ضروری به نظر برسد و نمیخواست در ایران برای هیچ چیز آمریکایی، جایگزینی از هر جای دیگر دنیا، بهخصوص کشورهای شرقی جا بیفتد. این موضوع را درمورد بهانهتراشی برای عدم ورود واکسن چینی کرونا یا عدم فروش نفت به کشورهایی که حاضر بودند خارج از چهارچوب آمریکاییها با ما کار کنند و هزار و یک مساله ریز و درشت دیگر هم میشد دید. یکی از تبعات چنین سیاستی، رشد سرطانی و در عین حال حبابوار پدیده براندازان مجازی بود. اما پس از اتمام آن دولت هم این سیاست بهگونهای تغییر نکرد که ورق را برگرداند؛ چون عدهای دنبال فرصتی بودند تا به جای تلگرام و اینستاگرام و توییتر، ایتا و روبیکا و ویراستی را بفروشند و متوجه نبودند که اولا ترس از سانسور داخلی، چه بیراه و چه درست، دافعهای در بخش بزرگی از مردم نسبت به این پلتفرمها ایجاد میکند، ثانیا کیفیت این پلتفرمها پایین است و ثالثا این پلتفرمهای داخلی نیاز به ارتباط ایرانیان داخل و خارج را بر خلاف پلتفرمهایی نظیر آنچه در فضای ایران رایج بودند، برطرف نمیکردند.
هنوز کسی پیدا نشده که در مورد فضای مجازی به منافع ملی فکر کند و تلاش نداشته باشد که از این فضا طرفی برای خود ببندد و سایبریهای برانداز در چنین فضایی است که امکان رشد پیدا کردهاند. این معادله ممکن است به هر نحو فرو بریزد؛ مثلاانگیزه رژیمصهیونیستی بابت حمایت مالی از این جماعت از بین برود، نگاه آمریکاییها درمورد نوع برخوردی که باید با ایران بکنند ذرهای متفاوت شود و در مورد اینها حداقلی از قانون پیاده شود، کسی در ایران پیدا شود که بخواهد بدون تحریک حساسیتهای مردم ایران راجعبه پلتفرمهای داخلی، پلتفرمهایی را همهگیر کند که حتی اگر ایرانی نیستند، کنترلشان در اختیار کشورهای غربی نیست یا هر رویداد دیگری از این دست؛ که باعث فروپاشی معادله شود. هرکدام از اتفاقات که بیفتند، میتوانند این حباب مجازی را محو کنند.
با این عقدهایهای مجازی چه باید کرد؟
در کل میشود گفت آن رفتاری که در فضای مجازی بعد از شنیدن تلخترین خبرها راجعبه رئیسجمهور ایران از جماعت برانداز دیده شد، از قبل قابل پیشبینی بود. آنها همیشه ناهنجار و قانونشکن هستند، به هیچ اخلاقیاتی پایبندی ندارند و تقریبا تمامی آنها از بیماریهای روانی رنج میبرند. طبیعتا برونداد عقدههای روانی جماعتی که بیمار هستند، حتی اگر تعداد این افراد کم باشد، امنیت روحی باقی جامعه را به هم میریزد اما باید توجه کرد که اولا نمیتوان همه را درمان یا اصلاح کرد و باید با تدبیری ملی که از سودجویی عاری است، جلوی پژواک چنین صداهای ناهنجاری در باقی جامعه گرفته شود و ثانیا مردمی که از فضای هنجارهای متعارف انسانی و اجتماعی خارج نشدهاند، با شنیدن چند صدای گوشخراش و چند رفتار شوکهکننده غیراخلاقی، اعتمادبهنفسشان را نباید از دست دهند و فکر نکنند که این لشکر اوباش روانی، همه جا را گرفتهاند و تبدیل به همه شدهاند.