میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: عدهای در فضای مجازی بهخصوص شبکه ایکس یا همان توییتر سابق مثل همیشه ادعای وصل بودن به بالا و اطلاع از اخبار محرمانه داشتند. مثلا سردبیر سایت انتخاب توییت کرد که حجتالاسلام آلهاشم از داخل بالگرد بیرون پریده و زنده است و یک خبرنگار سابق که البته مدتهاست در رسانههای رسمی کار نمیکند با قاطعیت اعلام کرد رئیسجمهور صدمه دیده اما زنده است. کار اهالی رسانه در این میان بسیار دشوار بود. از طرفی مسئولان مربوطه اظهارنظرهای متناقضی میکردند و از طرف دیگر امکانی برای اقتباس مستقیم اخبار از میدان وجود نداشت. اگر سکوت میشد مردم تشنه خبر سراغ بازار سیاه شایعات میرفتند و ممکن بود هر اظهارنظر یا گمانهای را باور کنند و اگر هر خبری که از گوشه و کنار میآمد انعکاس پیدا میکرد، دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشد. بخش اخبار صداوسیما که معمولا به دلیل جا ماندن از رویدادها یا نوع پوشش اشتباهشان مورد نقد قرار میگرفت، این بار نسبتا بهتر عمل کرد و غیر از چند ایراد جزئی که از کمدقتی و شوکه شدن بر میآمدند نه استراتژی رسانهای غلط، اشتباه فاحشی در انتقال اخبار از آن سمت دیده نشد. مشکل اصلی از جانب مسئولان مربوطه بود که باید اخبار صحیح را منتقل میکردند اما گاهی ۳۰ دقیقه پس از اظهارنظر این افراد، مشخص میشد که آنچه گفتهاند درست نبوده است. از آنسو رسانههای فارسیزبان خارجی هم این بار نتوانستند مرجعیت خبر را به دست بگیرند؛ چراکه پروپاگاندای احساسی و کینهجویانهای که طی این سالها چهارچوب کاریشان را مشخص کرده بود، در این وضعیت خاص که نیاز به حرفهایگری حس میشد، کارکرد نداشت. مثلا قبل از اینکه حتی جای بالگرد رئیسجمهور مشخص شود بیبیسی فارسی با مهدی نوربخش در این خصوص مصاحبه کرد که داماد ابراهیم یزدی، نماینده مجلس اول شورای اسلامی و وزیر خارجه دولت بازرگان بود. مجری از نوربخش پرسید اگر رئیسجمهور ایران فوت کرده باشد کشور چطور اداره میشود و او گفت احتمالا رهبری یک نفر را از شورای عالی امنیت ملی منصوب میکنند تا بعدا انتخابات را برگزار کنند. او این حرف نادرست را در حالی میزد که در این باره قانون مشخصی وجود دارد که همه میتوانند بخوانند و پیش از این هم دوبار روسای جمهور ایران نتوانستهاند دورهشان را به پایان برسانند و به این قانون رجوع شده است. طبیعتا کسانی که صرفا به درد پروپاگاندای کینهجویانه نسبت به سیاستهای کلی نظام میخوردند، در چنین لحظه حساسی که به سواد و اطلاعات بالا و مرتبط نیاز است، نمیتوانستند به هیچوجه کاربرد عینی و واقعی داشته باشند. مرور کلی اخبار رسمی و غیررسمی مرتبط با سقوط بالگرد رئیسجمهور و همراهانش یکی از بهترین مواردی است که میتوان با مطالعه آن، به وضعیت رسانهای ایران و نوع برخورد روانی با بحرانها پی برد. در ادامه ضمن اشاره به وضعیت خبرساز جامعه ایران که چهارچوب رسانهای متناسب با خودش را میپسندد، بهمرور به نوع انعکاس اخبار مرتبط با سقوط بالگرد رئیسجمهور هم پرداخته شده است.
برهههای حساس تا ابد ادامه دارد
احتمالا همه این نکته را قبول داریم که ایران کشور خبرسازی است و به همین جهت کسی که در این محدوده جغرافیایی و اجتماعی کار رسانهای میکند، نسبت به کسانی که در کشورهای دیگر مشغول به همین کار هستند، وضع متفاوتی دارد. گاهی بعضی از کشورها در برههای بهخصوص از تاریخشان خبرساز میشوند. مثلا درگیر جنگ یا شورش داخلی یا ترورهای مکرر شدهاند و مدتی در صدر اخبار هستند؛ اما ژانر این خبرها طی تمام آن مدت بهخصوص یکسان است و بهعلاوه، این سطح از خبرسازی لزوما در آن کشورها همیشه باقی نمیماند. ایران اما از لحاظ خبری به واقع تنوع ژانر دارد و میزان حرارت اخبار و شوکهکننده بودن آنها هم بالاست.
به خرداد ۹۶ برگردیم و دوازدهمین دوره از انتخابات ریاستجمهوری را به یاد بیاوریم که چه قبل از برگزاریاش، چه در دوره قانونی تبلیغات و چه در مناظرات نامزدها، بداخلاقیهای بیسابقهای شد. همین شوک برای زیر و رو شدن یک قاره کافی بود؛ چه رسد به کشوری که یک درصد از جمعیت و مساحت جهان را دارد. چند ماه بعد یک روز از خواب بلند میشویم و هنگام مرور اخبار عادی در فضای مجازی، میفهمیم که عدهای در شمال شرقی کشور در اعتراض به گرانی تجمع کردهاند. دو سه روز که میگذرد کل کشور درگیر این ماجرا میشود و دی ۹۶ رقم میخورد. موضع بسیاری از شخصیتهای اصلاحطلب که به شکل تیپیکال حامی حضور خیابانی مردم و اعتراضشان شناخته میشدند هم شوکهکننده است. جلاییپور معترضان را کرکس میخواند و صادق زیباکلام میگوید حاضر است علیه این جماعت اسلحه به دست گیرد. مدتی که از این قضیه گذشت و تقویم شمسی به سال ۹۷ که رسید، ناگهان دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور جدید آمریکا از برجام خارج میشود. تمام سال ۹۷ متاثر از اخبار ریز و درشتی است که همین خبر اولیه در پی انتشار خود پدید آورد. به خرداد ۹۸ که میرسد، یک روز صبح در مرور عادی اخبار مجازی میخوانیم که همسر جوان شهردار تهران با ۵ گلوله در حمام منزلش کشته شده است. قبلا انتشار خبر ازدواج همین شهردار سابق که وزیر پرسابقهای در کابینه دولتهای مختلف هم بود، مردم را شوکه کرده بود و حالا خبر قتل همسرش بیشتر متعجبشان میکند. بعد معلوم میشود که قاتل خود شهردار بوده. به آخرین روزهای خرداد که میرسد، پدافند نظامی ایران یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی را در آسمانش سرنگون میکند. به آبان ۹۸ که میرسد، یک روز ناگهان قیمت بنزین سهبرابر میشود و کشور را شورش فرا میگیرد. در دیماه همان سال فرمانده سپاه قدس و یار همراهش در عراق بهدست آمریکاییها شهید میشوند. چند روز بعد حمله تلافیجویانه ایران به پایگاه آمریکایی عینالاسد رخ میدهد و بعد ماجرای هواپیمای اوکراینی. این فقط مرور مهمترین اتفاقات رخ داده بین سالهای ۹۶ تا ۹۸ است و در میان مواردی که به آنها اشاره نشد هم اخباری هستند که اگر هرکدامشان در بسیاری از نقاط دیگر دنیا رخ میداد، زندگی آن مردم را به قبل و بعد از خودش تقسیم میکرد.
به همین سال ۱۴۰۳ توجه کنیم که هنوز دوماه از آغاز آن نگذشته است. اول حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و شهادت جمعی از افراد حاضر در آن محل ازجمله سردار رضی را میشنویم. بعد دنیا دو هفته در التهاب است که پاسخ ایران چه خواهد بود. پس از آن در یک نیمهشب معمولی ناگهان چنان حمله عظیمی از جانب ایران به سرزمینهای اشغالی صورت میگیرد که کمتر کسی توقع آن را داشت. بعد جلسه شورای امنیت سازمان ملل و نتیجه غافلگیرکننده آن بهنفع ایران خبرساز میشود. گردوغبار این معرکه وقتی با تلافی بسیار محقر اسرائیلیها خوابید، نوبت به دور دوم انتخابات مجلس ایران میرسد و صدای افشاگریها بلند میشود و یکجو روانی غولآسا پدید میآید. هنوز با اینکه انتخابات به پایان رسیده و منتخبها مشخص شدهاند، گردوغبار دعواها نخوابیده است که ماجرای سقوط بالگرد رئیسجمهور مخابره میشود؛ آن هم درحالیکه وزیر امور خارجه، امامجمعه تبریز و استاندار آذربایجانشرقی همراهش بودهاند. نکتهای که پس از هر حادثهای در این سالها دربارهاش صحبت شده، سوای از ماهیت جداگانه این حوادث، نوع پوشش رسانهای اخبار است. هر بار بازار شایعات داغ میشود و رسانههای رسمی اخبار متناقض منتشر میکنند. اخبار اصلی و صحیح دیر مخابره میشوند و شایعات و گمانهزنیها فرصت تهنشین شدن پیدا میکنند که همینها باعث میشود مواضع رسمی یا حقایق واقعی گاهی باور نشوند یا در هالهای از شک و تردید عمومی باقی بمانند.
سوال اینجاست که وقتی کشوری تا این اندازه در معرض اخبار شوکهکننده قرار دارد، چرا در نوع مواجهه با چنین اخباری حتی نسبت به آرامترین نقاط دنیا که 10 سال یکبار با چنین شوکهایی مواجه میشوند، اینقدر ضعیف یا لااقل بدون چهارچوب برخورد میکند؟ ظاهرا به قول قدیمیها آنقدر بلا بر سر ما نازل شده که وقت گریه کردن پیدا نکردهایم. یعنی تسلسل بیامان چنین اخباری حساسیت کلی را لااقل در اهالی رسانه پایین آورده است، وقتی یک بار انتخاباتی دیدید که در آن بعضی از نامزدها هر چه خواستند نثار بقیه کردند و بعد هم چیزی از هم فرو نپاشید، وقتی یک بار شورش خارج از دستوری را که به علت مسائل معیشتی در ۱۰۹ شهر کشور رخ داد، دیدیم و بعد هم فهمیدیم چیز خاصی با این اتفاقات در کشور جابهجا نمیشود. وقتی دیدیم کسی که در مقام وزیر آموزشوپرورش میخواست جلوی فیلمسازی عباس کیارستمی را بهدلیل تراشیدن ریشهایش بگیرد، با خانم جوانی که ظاهر متفاوتی با خانواده اکثر مسئولان داشت ازدواج کرد و بعد او را کشت و پس از آن هم هیچ تغییری در گفتار و کردار مسئولان راجعبه این مسائل مشاهده نشد. وقتی آمریکا از برجام خارج شد و تمام وعدههای زیبایی که درباره ابدی بودن این قرارداد به مردم داده میشدند دود عود شدند و به هوا رفتند. وقتی گلوبالهاوک آمریکایی را زدیم و ابرقدرت جهان تکقطبی به ایران لشکر نکشید و وقتی تمام موارد دیگر رخ دادند و بعد از آن همه چیز کنفیکون نشد، انگار حساسیت مردم و اصحاب رسانه نسبت به این اخبار مقداری کمتر شده و حتی گاهی با بعضی از آنها لطیفه میسازند و به این توجه نمیشود که اگرچه نگرانی بیش از حد در هیچکدام از این موارد صائب نیست، نباید تاثیر کلی این رویدادها از یکسو و لزوم مهندسی افکار عمومی برای مواجهه سالم با این اخبار از سوی دیگر، از نظر دور بمانند.