سجاد عطازاده، مترجم: پل استانیلند، استاد علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو در مقالهای با عنوان «افسانه دولتهای نوسانی آسیا، رقابت قدرتهای بزرگ دیگر بر سیاست منطقه هند- اقیانوسیه حاکم نیست» که در وبسایت فارنافرز منتشرشده، به بررسی رقابت آمریکا و چین برای جلب نظر کشورهای آسیایی پرداخته و معتقد است که واشنگتن نباید این کشورها را مجبور به انتخاب بین خود و پکن کند. در ادامه ترجمه این مقاله را میخوانید.
جو بایدن، رئیسجمهور ایالاتمتحده بارها آسیا را میدان نبرد بین حکومتها اقتدارگرا و حکومتهای دموکراتیک توصیف کرده است؛ ناظرانی که نگران چنین رقابتی هستند، به چرخشهای اخیر در حمایت از چین در جزایر سلیمان اشاره میکنند؛ کشوری که در سال 2019 روابط دیپلماتیک خود را با تایوان قطع و سپس یک پیمان امنیتی با چین امضا کرد. نمونه دیگر مالدیو است؛ شخصیتی در سال 2023 به ریاستجمهوری آن رسید که سلف خود را بهدلیل روابط نزدیک با هند مورد انتقاد قرار داد و وعده کرد به چین نزدیکتر شود.
بسیاری از رهبران یا تحلیلگران سیاسی، ازجمله مت پوتینگر و مایک گالاگر که در فارنافرز قلم میزنند، رقابت ایالاتمتحده و چین را بهعنوان یک جنگ سرد جدید توصیف میکنند. اما باید متوجه این نکته بود که ایالاتمتحده و شرکای آن بر قیاس رقابت فعلی با جنگ سرد اصلی تاکید بیشازحد نکنند یا از چالشهایی که چین در رقابت بر سر کشورهای نوسانی آسیا ایجاد میکند، ادراک اشتباه نداشته باشند. فشار سیاسی زیادی از سوی واشنگتن وجود دارد تا آمریکا بهکل منطقه از منظر رقابت واشنگتن با پکن بنگرد اما این امر منافع سیاسی بسیاری از کشورهای آسیایی را درنظر نمیگیرد. بهعلاوه رویکرد مبتنیبر این چهارچوب، جذابیتهای راهبردی و اقتصادی آمریکا برای کشورهای منطقه را تضعیف میکند.
نفوذ چین یک چالش واقعی در این رقابت است اما روشن شدن ماهیت این رقابت بسیار مهم است. آسیای امروز با آسیای دوران جنگ سرد تفاوتهای اساسی دارد؛ دورانی که بسیاری از کشورهای تازهاستقلالیافته منطقه گرفتار کودتا، شورش و جنگهای خشونتآمیز و بیثباتکننده بودند، وضعیتی که آنها را بهشدت دربرابر نفوذ خارجی آسیبپذیر کرده بود. اگرچه چین اکنون بدونشک نسبت به سهدهه پیش تاثیرگذارتر است اما اکثر کشورهای آسیایی در معرض خطر قرار گرفتن زیرسلطه این کشور نیستند. ممالک آسیایی اکنون سیاست داخلی پیچیده و مستقلی دارند که بههیچوجه بهصورت کامل با اولویتهای چین و ایالاتمتحده همسو نیست. البته بعضی از اوقات، این کشورها واقعا درگیر بحثهای داخلی درباره همسویی با چین یا ایالاتمتحده و شرکای آن هستند. این مباحث در مقایسه با چالشهای داخلی و اهداف سیاست خارجی این کشورها فرعی یا حتی بیربط بهشمار میروند.
سیاست و منافع کشورهای آسیایی نیز بهطور کامل با تعریف ارائهشده از سوی دولت بایدن بر مبنای حکومتهای خودکامه/حکومتهای دموکراتیک تطابق ندارد. نه مدل حزب- دولت مارکسیست- لنینیست و نه لیبرال دموکراسی بهطور کامل در منطقه مطرح نیستند. درواقع بسیاری از کشورهای منطقه بر این باورند که همزمان با داشتن شکلهای سیاست داخلی مخصوص بهخود، قادر به ایجاد موازنه در روابط خود با هر دوطرف نیز هستند. نفوذ فزاینده چین در کشورهای نوسانی مستلزم یک واکنش متفکرانه و پایدار از سوی ایالاتمتحده و شرکای این کشور در آسیا است اما مبارزه برای نفوذ وضعیت یکسانی در همه بخشهای منطقه ندارد. دولت بایدن تا حدودی نسبت به واقعیتهای معاصر منطقه حساسیت درستی نشان داده است؛ کمااینکه در ماه می 2023 به کشورهای منطقه هند- آرام اطمینان داد که میتوانند «فضای تنفس» برای تعامل با چین داشته باشند. سیاستگذاران آمریکایی باید مراقب باشند تا دربرابر وسوسه «صاف کردن» چشمانداز پیچیده سیاسی آسیا مقاومت کنند. یک راهبرد موثر برای ایالاتمتحده در آسیا مستلزم درک تفاوتهای اساسی بین کشورها، جدی گرفتن این تفاوتها و انطباق دقیق ابتکارات سیاسی با زمینههای محلی بسیار خاص است.
استعارهای که از سکه افتاده است
قیاس وضعیت فعلی آسیا با دوران جنگ سرد، محدودیتهای مهمی را روشن میسازد. بیشتر کشورهای آسیایی، امروز نسبت به دوران جنگ سرد، بسیار پایدارترند، درنتیجه بهمراتب کمتر از آن دوران مستعد تبدیل شدن به نقاط اشتعال درگیریهای نیابتی هستند. دادههای گردآوریشده توسط موسسه تحقیقات صلح اسلو و برنامه دادههای درگیریهای اوپسالا [در سوئد] نشان میدهد مرگومیر ناشی از درگیری در آسیا پس از پایان جنگ سرد بهشدت کاهشیافته است. بهعلاوه بنیانهای سیاسی داخلی کشورهای آسیایی نیز دربرابر نفوذ خارجی قویتر و مقاومتر هستند.
همین ثبات بیشتر سبب شده مضامین موجود در رقابت قدرتهای بزرگ، ارتباطی به سیاست داخلی کشورهای آسیایی نداشته باشد. مثلا موضوعاتی که در قلب رقابت ایالاتمتحده و چین قرار دارند - مانند فایو جی و تنگه تایوان - با شکافهای اصلی سیاسی در بسیاری از کشورهای نوسانی آسیایی همپوشانی ندارند. نه مدل سیاسی آمریکایی و نه مدل سیاسی چینی برای بسیاری دیگر کشورهای آسیایی جذاب نداشته یا حتی ارتباطی نیز با شرایط آنها ندارد. دیدگاه دولت بایدن درباره آسیا هم بهعنوان محل رقابت دموکراسیها و حکومتهای اقتدارگرا، تصویر مناسبی از سیاست داخلی منطقه بهدست نمیدهد، مثلا بنگلادش، پاکستان، سریلانکا و تایلند بعید است به حزب- دولتهای مارکسیست- لنینیستی یا دموکراسیهای لیبرال تبدیل شوند. اتخاذ الگوی سیاسی چین برای اکثر نخبگان در کشورهای نوسانی آسیا ازنظر سیاسی فاجعهبار خواهد بود، زیرا نتیجه آن تمرکز بیرحمانه و پایان دادن به سودآورترین اشکال رقابتهای انتخاباتی خواهد بود.
درعینحال دموکراسیهای منطقه برای پذیرش ارزشهای لیبرال که در نسخه «راهبر هند- اقیانوسیه» ایالاتمتحده که دولت بایدن در اوایل سال 2020 از آن رونمایی کرد، عجلهای ندارند. این راهبرد خواستار تاکید بر ترویج «نهادهای دموکراتیک، مطبوعات آزاد و جامعه مدنی پویا» در رویکرد ایالات متحده نسبت به آسیا شده بود اما این ارزشها همیشه آن چیزهایی نیستند که در اولویت رهبران یا شهروندان کشورهای کلیدی نوسانی آسیا قرار داشته باشند. هند، اندونزی، مالزی و فیلیپین دموکراسیهای انتخاباتی هستند اما ترجیحات داخلی آنها اغلب با لیبرالیسم در تضاد است: جدایی کلیسا از دولت، اعمال برابر حکومت قانون و حمایتهای قوی از آزادیبیان لزوما بالاترین اولویتهای سیستم سیاسی کشورهای مذکور نیستند. حزب حاکم سنگاپور دارای روابط نزدیک با ایالاتمتحده بوده و نگران نفوذ چین در آسیا نیز هست اما هیچ عجلهای برای زدودن کنترلهای شدید اعمالی خود بر سیاست و جامعه سنگاپور ندارد.
احساسات ضدونقیض
ترکیب ثبات سیاسی، کاهش قطبی شدن ایدئولوژیک و زمینههای متفاوت داخلی در آسیا به این معنی است که رقابت قدرتهای بزرگ در این قاره از دریچه رقابتهای سیاسی داخلی بسیار پیچیده عبور میکند. مثال بارزی که در این زمینه وجود دارد، نپال است که هند و چین هر دو در پی نفوذ در آن هستند. در زمان حاکمیت شدید احساسات ضدهندی در این کشور در حدفاصل سالهای 2015 تا 2021، چین در تلاش برای حفظ وحدت حزب کمونیست این کشور بود. این تلاشهای سبب ایجاد نگرانیهایی درباره قصد چین برای تغییر شکل سیاست داخلی نپال به نفع خود بود. (بنگرید به مقاله «آیا نپال زیر یوغ چین است؟» منتشره در وبسایت فارن پالیسی در سال 2022)
اما سیاست داخلی نپال حول رقابت هند و چین قطبی نشده بود؛ بلکه مانورهای ائتلافی، رقابتهای شخصی و بحث بر سر فدرالیسم، سکولاریسم و تخصیص منابع بود که در اولویت قرار داشتند. پکن نتوانست جلوی فروپاشی حزب کمونیست به جناحهای مختلف را بگیرد؛ فروپاشی که ناشی از رقابتهای پیشین بود. هند هم همچنین نتوانسته نتایج سیاسی معتبری در نپال به دست آورد و در سالهای اخیر نیز تلاشهای خود را برای تاثیرگذاری بر سیاست این کشور محدود کرده است. دولتهای ائتلافی مختلف در نپال آمدهاند و رفتهاند، رهبران راههایی برای همکاری با چین و هند پیدا کردهاند و رقابت قدرتهای بزرگ یک محرک نابرابر و پراکنده برای بسیج سیاسی در این کشور است. نپال در این میان اصلا یک استثنا نیست. در انتخابات فوریه اندونزی، رقابت ایالاتمتحده و چین بهطور برجسته در مبارزات سیاسی سیاستمداران ظاهر نشد. ارتش با نفوذ پاکستان نیز که بهطور پیوستهای در درگیری با دولت افغانستان بوده و شاهد گسترش چشمگیر گروه تحریک طالبان افغانستان در مرزهای خود با افغانستان است، از سال گذشته به جای همراستا شدن با همتایان خودکامه خود در پکن دست خود را به سمت ایالات متحده دراز کرده است.
اقتصاد چین شاید بزرگترین عرصهای باشد که در آن کشورهای نوسانی آسیایی فشار برای انتخاب قاطعانه یک طرف در رقابت آمریکا و چین را رد میکنند. کشورهای آسیایی بهشدت بر رشد اقتصادی متمرکز هستند و از فرصتهای موجود برای استفاده از رقابت آمریکا و چین استفاده خواهند کرد؛ مثلا از طریق همکاری با ایالاتمتحده برای انتقال زنجیرههای تامین از چین به بازارهای خود. اما چنین تلاشهایی میتواند در کنار همکاری با چین در سایر مسائل اقتصادی انجام شود. بسیاری از کشورهای آسیایی برای ایجاد مجموعهای متنوع از روابط سیاسی و اقتصادی رویکرد «بله اما...» دارند. همانطور که اوان فایگنبام، تحلیلگر بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی در سال اظهار داشت، در حوزه اقتصادی، «تلاشهای پکن و واشنگتن برای تعریف آیندهای با مجموع صفر برای منطقه تاکنون شکست خورده است.»
رقابت قدرتهای بزرگ حتی همیشه پیشران رقابتهای هند و چین نیز به شمار نمیرود. این دو قدرت بزرگ اغلب با یکدیگر در تضاد هستند، اما چالشهای محلی و فوری میتواند آنها را به سمت همسویی نیز سوق دهد. مثلا در میانمار، چین و هند به جای اینکه به دنبال برتری بر یکدیگر باشند، اهداف مشابهی را دنبال میکردند. آنها برای حفاظت از پروژههای زیرساختی مشترک و حفظ مرزهای پایدار در ابتدا به دنبال حفظ روابط خوب با حکومتنظامی میانمار با این فرض بودند که این نهاد قادر به شکست شورش متفرقی است که با آن روبهرو میباشد.
بااینحال در سال گذشته با گسترش این شورش و تزلزل ارتش، چین و هند دستان خود را به سمت شورشیان دراز کردند. چین حمله بزرگ شورشیان میانماری علیه شبهنظامیان طرفدار نظامیان را ترغیب کرد؛ شبهنظامیانی که در قاچاق انسان و کلاهبرداریهای آنلاین که به شهروندان چینی آسیب میزند، شرکت داشتند. هند هم با گروههای مسلح ضدحکومت نظامی در امتداد مرزهای خود با میانمار همکاری کرده است؛ به این امید که از تکرار شورش ضد خود در شمال شرق میانمار جلوگیری و روابطی را با بازیگران جدید عرصه قدرت این کشور ایجاد کند. هیچیک از این اهداف به مبارزه بزرگ برای کسب قدرت در آسیا مربوط نمیشود و میانمار به صحنه یک درگیری نیابتی تبدیل نشده است.
نظریه پیچیدگی
در دهه گذشته، تعدادی از کشورهای آسیایی - بهویژه کشورهایی که با چین اختلافات زمینی و دریایی دارند - به دنبال همسویی بیشتر با ایالات متحده بودهاند. این روند احتمالا ادامه خواهد داشت و واشنگتن هم باید آن را تشویق کند. بااینحال، سوال اصلی نحوه تقویت روابط واشنگتن با کشورهایی است که کمتر از معرض چین احساس خطر میکنند. خبر خوبی که در این میان وجود دارد این است که ثبات و خودمختاری کشورهای آسیایی توانایی چین را برای تبدیل آنها به بازیگران نیابتی خود محدود میکند. وقتی کارشناسان با نگرانی به نفوذ فزاینده چین در سراسر آسیا اشاره میکنند، اغلب بر مالدیو و جزایر سلیمان تاکید دارند. این دو کشور ازنظر جغرافیایی راهبردی هستند و نفوذ چین در آنها باید دائما مورد بررسی قرار بگیرد؛ اما ایالاتمتحده و شرکای آن نباید با این تصور که این رخدادها منادی تغییر منطقهای بسیار گستردهتری هستند، واکنش بیشازحد نشان دهند. این کشورها در مقایسه با مالزی و نپال، کوچک به شمار میروند، چه برسد به غولهایی مثل اندونزی و بنگلادش. علاوهبر این، خود چین مثالی هشداردهنده درباره عواقب عدم توجه دقیق یک کشور در سیاست خارجی خود به [مقتضیات] سیاست محلی کشورهای دیگر است. در سالهای اخیر، پکن تلاش کرده تا پروژهها و روابط مختلفی را در چهارچوب طرح کمربند -جاده خود قرار دهد؛ رویکردی که گاهی به واکنشهای شدید و تنشهای مختلف منجر شده است. هجوم منابع چینی بهویژه به میانمار، پاکستان و سریلانکا منجر به ایجاد نفوذ و قدرت سیاسی که بسیاری از آن بیم داشتند، نشده است. ایالاتمتحده تا حدی به دلیل چالشهای پیش روی چین برای حرکت در فضای سیاسی متنوع آسیا، فرصتهای زیادی برای تکمیل یا غلبه بر تلاشهای پکن دارد؛ اما این موفقیت مستلزم رویکردی موردبهمورد است. راهبرد هند- آرام چهارچوب ارزشمندی را برای هماهنگ کردن راهبرد ایالات متحده در آسیا و ایجاد همکاری میان متحدان کلیدی آسیایی فراهم میکند؛ اما درعینحال میتواند تبدیل به عاملی برای دور کردن کشورهای نوشانی از واشنگتن نیز شود.
مثلا در سال 2018 و زمانی که مایک پمپئو، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، اظهار داشت که راهبرد واشنگتن در قبال نپال ذیل راهبرد هند-اقیانوسیه این کشور قرار دارد، مقامات نپالی خشنود نشدند. این ادعا این ظن پایدار را در نزد مقامات کاتماندو برانگیخت که هرگونه ابتکار عمل آینده ایالاتمتحده در قبال این کشور اساسا برای کشاندن آن به یک ائتلاف ضدچینی انجام خواهد گرفت. بهترین راهکار برای تحقق راهبرد آمریکا در آسیا تمرکز بر انطباق آن با زمینههای محلی خاص است. واشنگتن باید در برابر اصرار برای جستوجوی جناحهای باثبات طرفدار آمریکا که با آنها شریک شود و گروههای طرفدار چین که با آنها مخالفت کرده، مقاومت کند. هرچند چنین جناحهایی وجود دارند، اما اغلب سیال و در حال تغییر هستند. سیاستگذاران ایالات متحده باید در استفاده از ابهام راحت باشند و به جای تمرکز بر نفوذ چین، بر آنچه واشنگتن و شرکای آن در یک موقعیت خاص میتوانند ارائه کنند، متمرکز شوند. واشنگتن زمانی بیشترین تاثیر را خواهد داشت که به کشورهای نوسانی آسیایی همانگونه که هستند، نزدیک شود. کشورهایی پیچیده و خودمختار؛ نه مهرههای صفحه شطرنج که توسط پکن و واشنگتن حرکت داده میشوند. اکثر کشورهای آسیایی نیازهای زیادی دارند بنابراین، حتی اگر تصمیم بگیرند در یک عرصه با چین تعامل کنند، ایالاتمتحده و شرکای آن میتوانند اهداف راهبردی خود را در عرصههای دیگر با آنها پیش ببرند.