زهرا رمضانی، خبرنگار گروه دانشگاه: «فارغالتحصیلان مهارت لازم را ندارند»، «سهم آموزشهای مهارتی باید افزایش یابد»، «محتوای آموزشی تناسبی با بازار کار ندارد» را باید از جمله جملاتی دانست که طی سالهای اخیر بارها از زبان مسئولان مختلف مرتبط با حوزه آموزشی شنیده شده است. جملاتی که هرچند از یک سو نشاندهنده سهم بالای چنین آموزشهایی در توانمندسازی نیروی کار است، اما از سوی دیگر وضعیت غیرقابل قبول این حوزه را هم به تصویر میکشد. واقعیت آن است که امروز با وجود دستگاههای مختلف در حوزه ارائه آموزشهای مهارتی، هنوز نتوانستهایم فاصله میان نیاز بازار کار به نیروی انسانی را آنطور که مورد انتظار بخشهای مختلف بازار است، برطرف کنیم. از سوی دیگر بالا گرفتن تب مدرکگرایی باعث شده تا بخشی از فارغالتحصیلان تصور متفاوتی از حضور در بازار کار داشته و عملا حاضر نباشند در بسیاری از مشاغل حضور پیدا کنند. ایجاد بازار کار متناسب برای فارغالتحصیلان دانشگاهی از یک سو و از سوی دیگر عدمتوانایی کشور در رفع نیازهای صنعت حالا چالشی اساسی در این زمینه محسوب شده است. در این گزارش به سراغ مهدی هاشمزاده، مدیرعامل اندیشکده موج رفتیم تا علاوهبر ارائه آمارهای مربوط به این حوزه، آسیبشناسی از چرایی رسیدن به نقطه فعلی در عرصه آموزشهای مهارتی داشته باشیم که بخشی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
قطعا آموزشهای مهارتی میتواند سهم بسزایی در کاهش نرخ بیکاری در کشور داشته باشد، وضعیت این حوزه را امروز چطور میبینید؟
قبل از اینکه بخواهم به این سوال پاسخ دهم، باید بسیاری از مولفههای این حوزه را مشخص کرد. بهصورت کلی در توضیح نیروی انسانی متخصص باید عنوان کرد که آنها موتور پیشران صنعت و اقتصاد کشور به شمار میآیند. این نیروی انسانی هم باید در یک بخشی تربیت شوند و معمولا نظامهای حکمرانی برای اینکه بتوانند نیروی انسانی متخصص و بعضا متعهد مدنظر خودشان را تربیت کنند؛ سیستم دانشگاهها و مدارس را خلق کردهاند. نکته بعدی اینکه ما با یک شاخصی در بازار کار و نظام اقتصادی و اجتماعی تحت عنوان نرخ بیکاری مواجه هستیم. این نرخ را میتوان در دو سطح مورد بررسی قرار داد. سطح اول بیکاران فاقد مهارت هستند، یعنی چون مهارتی ندارند بیکار ماندهاند و سطح دوم شاغلانی که ضعف مهارتی دارند. یعنی باید عینکمان را تمیز کنیم؛ چراکه ما درباره مهارت صحبت میکنیم که هم قابل تعمیم به نظامهای اداری و حکمرانیمان است و هم در لایه بیکاران و ورود به بازار کار میتوان آن را پیدا کرد. در بخش اول عدم مهارت باعث میشود تا نظام بهرهوری کاهش پیدا کرده و سرعت پیشبرد اهداف و ماموریتها را هم کم میکند یعنی اگر درباره مهارت و مهارتآموزی صحبت میکنیم، به دامنه شمول شاغلان آن هم فکر میکنیم.
نرخ بیکاری در زیردیپلمها 6.8 اما در کارشناسیها 20.3 درصد است
اخیرا گزارشی از سوی وزارت علوم منتشر شده که سهم بیکاری را نشان میدهد و سهم بیکاری در کارشناسیها بیشتر از دیگر مقاطع است، شرایط برای ورود به بازار کار از سوی فارغالتحصیلان چطور است؟
اگر بخواهم با عدد و رقم صحبت کنم، باید بگویم ما یک جامعه افراد 15 سال به بالا داریم که به آنها جامعه فعال میگویند، البته کاری نداریم که آنها شاغل هستند یا خیر، بلکه مساله اصلی این است که آنها جزء جامعه فعال به شمار میروند. براساس آمار مرکز ملی آمار نیز در پاییز و زمستان سال قبل، کاهشی در حوزه بیکاری و توسعه مشاغل داشتیم، بهطوری که امروز نرخ بیکاری 7.6 درصد است و این نرخ هم برای جامعه فعال محسوب میشود. اگر بخواهیم قشری صحبت کنیم باید عنوان کرد که 20.6 درصد جوانان کشور در رنج 15 تا 24ساله، بیکار هستند.
در بین مدارک تحصیلی هم کارشناسیها بیکارترند تا جایی که نرخ بیکاری در آنها حتی از دیپلمهها هم بیشتر است. وحشتناکتر اینکه این قشر حتی از کسانی که مدرکشان زیرسیکل است هم بیکارتر هستند. از طرف دیگر 8.1 درصد شاغلانمان اشتغال ناقص دارند. یعنی فعالیتشان فصلی است یا میتوانند زمان بیشتری را سر کار باشند.
مرکز آمار گزارشی را منتشر کرد که براساس آن بالاترین نرخ بیکاری در بین همه گروههای تحصیلی مربوط به کارشناسیها بوده و از جمعیت فعال دارای مدرک کارشناسی نیز 20.3 درصد بیکار هستند. نرخ بیکاری برای افرادی که تنها دوره ابتدایی را گذراندهاند 6.8 درصد است. البته باید این را هم مدنظر قرار دارد که این قشر نگاهش به شغل هم متفاوت است و بهطور مثال میگوید در شغلهایی که شاید فارغالتحصیلان رغبتی به آن نداشته باشند، هم مشغول به کار میشوند. موضوعی که باید ملاک قرار گیرد، بحث اشتغال غیرمرتبط است؛ چراکه بخشی از جامعه در مشاغل غیرمرتبط با رشته تحصیلیشان مشغول به کار میشوند، هرچند آماری در این زمینه وجود ندارد اما نمیتوان آن را هم نادیده گرفت. به عبارت دیگر نرخ بیکاری افراد دارای دیپلم نزدیک به 12 درصد و برای کارشناسیارشد و دکتریها 15.3 درصد است. یعنی در گام اول میگوییم کارشناسیها وضعیت اشتغال بدی دارند، بعد کارشناسیارشد و دکتری، بخش سوم آنهایی که دیپلم دارند و در آخر هم آنهایی که زیردیپلم هستند. بهصورت کلی باید اعلام شود که زمستان 1400، 917 هزار و 946 نفر از جمعیت فارغالتحصیلان کشورمان بیکار بودند.
روحیه کارآفرینی در کشورمان تضعیف شده است
در افزایش نرخ بیکاری در کشور جز مباحث اقتصادی، چه مولفههایی دخیل هستند؟
بیکاری هم علل و عوامل مختلفی دارد که از جمله مهمترین آن فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی- مهارتی است. اگر در علل و عوامل بخواهیم بحث اقتصادی را مدنظر قرار دهیم، بخشی از آن مربوط به سیاستهای پولی و بانکی است؛ چراکه میبینیم ارز ثبات کامل ندارد و توزیع مناسب درآمدها و امکانات در کشور نیز رخ نداده است که نیاز به تدبیر در این زمینه داریم.
واقعیت آن است که باید نظام اقتصادی به قول مسئولان جراحی شود تا مشکلات مرتبط با این حوزه برطرف شود. یکی دیگر از مباحث فرهنگی و اجتماعی است که در این بخش ما با چالش تضعیف روحیه کارآفرینی مواجه هستیم، در مقابل میل به فعالیتهای زودبازده در جامعه وجود دارد که باعث شده بخشی از جامعه بهسمت مشاغل خدماتی سوق پیدا کنند. همین امروز اگر خانوادهای بخواهد شغلی را به فرزندش توصیه کند، طبیعتا کشاورزی را نمیگوید و حتی صنعت را هم نمیگوید بلکه امروز کارمند شدن در کشور به یک ارزش تبدیل شده است. امروز مردم کمتر تمایلی به سمت کارآفرینی و مشاغل مهارتی دارند؛ چراکه تصویر مبهم و غیرشفافی از این حوزه به جامعه نشان دادهاند. همین امروز وقتی لفظ مشاغل مهارتی مطرح میشود، به احتمال زیاد شغلهایی مانند مکانیکی و یک شاطر نانوایی به ذهن متبادر میشود. عامل سوم هم مباحث آموزشی و مهارتی است که به آنها مهمترین عوامل تعالی و بلوغ جوامع میگوییم. این حوزه باعث میشود تا بنیه مهارتی و توانمندسازی افراد تقویت شود. امروزه قرار گرفتن در مسیر توسعه پایدار و رسیدن به این توسعه، یکی از اهداف اصلی هر جامعهای محسوب میشود و اهتمام به این حوزه هم جز با سرمایهگذاری بر نیروی کار و سرمایه انسانی که فعال در حوزه مهارتی است، پدیده غیرقابل انکاری خواهد بود.
امروز بیشترین اقبال برای اشتغال مربوط به کدام حوزه میشود؟
اگر بخواهیم براساس پژوهشهای صورت گرفته توزیع نسبی شاغلان را در سه بخش اقتصادی یعنی کشاورزی، صنعت و خدمات بررسی کنیم، باید عنوان شود که وضعیت اشتغال در کشاورزی طی سالهای اخیر کاهش داشته است. وقتی بازه زمانی سالهای 55 تا 89 را که ملاک قرار دادیم، متوجه شدیم که این روند نزولی بوده است. مابه ازای آن حضور نیروی کار در عرصه خدمات صعودی بوده و تمایل جامعه بیشتر به این سمت بوده است. شرایط در مشاغل مربوط به صنعت هم نزولی بوده، هرچند شیب آن به نسبت کشاورزی به مراتب کمتر بوده است. یعنی امروز وضعیت بهگونهای شده که وقتی بحث اشتغال به میان میآید، تمایل افراد در ابتدا به کارمند شدن، بعد از آن حضور در یک شرکت و درنهایت مشاغل مهارتی و کارآفرینی است. انصافا ما با یک نوسانی در این حوزه روبهرو هستیم و آن هم مباحث آموزشی و مهارتی است که به آنها مهمترین عوامل تعالی و بلوغ جوامع میگوییم.
آموزشهای مهارتی و سازمانی و دانشگاه فنیوحرفهای در کدام بخش از پازل عرصه مهارتافزایی قرار میگیرند؟
نکتهای که در گام اول در این زمینه باید ملاک قرار گیرد، اینکه توسعه آموزش فنیوحرفهای باعث افزایش سرمایه انسانی و درنهایت پایداری سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشود. متعاقبا آنجایی که افزایش سرمایه انسانی و طبیعتا سرمایه اجتماعی را داشته باشیم، آموزشهای مهارتی و آنچه نامش را فنیوحرفهای میگذاریم هم روند افزایشی خواهد داشت. با این حال واقعیت آن است که هم از فضای دانشگاهی و هم از فضای سازمان فنیوحرفهای ما تصویر شفافی در اختیار داریم و در حالت بدتر اینکه در کارآمدی و اتصالشان به سیستم بازار هم میتوان تشکیک کرد. از طرف دیگر به احتمال زیاد در جامعه این یقین وجود دارد که الزاما هر کسی که در فضای دانشگاه آن هم در رشتههای مهارتی درس میخواند، دارای مهارت لازم نیست؛ البته منظور مهارتی است که منتج به خوداشتغالی میشود.
مولفه دیگر اینکه در بحث آموزش فنیوحرفهای، تفاوتی ندارد دانشگاه، سازمان و حتی هنرستان میخواهد این آموزش را ارائه دهد، بلکه مساله اصلی تربیت نیروی ماهر است که میتواند پیشران حوزههای مختلف باشد. متاسفانه مشکل ما امروز آن است که اگر دولت اشتغال از حیث صنعتی ایجاد نکند، ما با یک جمعیتی از بیکاران مواجه خواهیم بود؛ چراکه جامعه خودش به سمت ایجاد اشتغال پیش نمیرود.
در اینجا بد نیست به این آمار هم توجه کنیم که متوسط 37 درصد از دانشآموزان ما وارد هنرستانهایمان میشود، اما از این میزان هم باز همه این جمعیت به نظام اشتغال و بازار آنطور که باید متصل نمیشوند. همچنین ما با یک پدیده وحشتناکی هم روبهرو هستیم، یعنی یک زمانی ما درباره سازمان فنی و حرفهای صحبت میکنیم که این سازمان متولی آموزش افرادی است که به آن مراجعه میکنند. یک زمانی هم درباره آموزشوپرورش حرف میزنیم، این وزارتخانه هم یک سطوحی از مهارت را به فرد آموزش میدهد و بعد از آن اگر فردی میخواهد بیشتر از آن مهارت را فرا بگیرد باید یا به سازمان یا دانشگاه مراجعه کند. اما وقتی ما درباره بیکاری قشر تحصیلکرده مهارتآموخته صحبت میکنیم، همه این موارد را شامل میشود.
متن کامل گفتوگو را از اینجا بخوانید.