میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: غوغای بزرگ صحبتهای محسن شانهساز بیشتر از هر چیز معطوف به بیاخلاقیها و بدعهدیهای هنرمندان از یکسو و انقیاد آنها به حساب و کتابهای مالی از سوی دیگر است. به عبارتی شانهساززاده گفت که آنها از یکسو بدعهد و بیاخلاق هستند و از سوی دیگر پولکیاند و حتی با وجود همین توهینی که به آنها شده، باز هم اگر پای پول در میان باشد همکاریشان با نماوا را ادامه خواهند داد. در بخش دیگری از همین صحبتهای کوتاه، محسن شانهساززاده اشاره کرد که تا به حال دو هزار میلیارد تومان در پلتفرم نماوا سرمایهگذاری شده و بعد گفت برای تولید هر سریال بین سه تا هشت میلیارد تومان در هر قسمت هزینه میشود. بهطور مثال سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار که وضعیت تولید و مالکیت آن بارها در هزارتوی شایعات مختلف افتاده، مجموعهای است که برای تولید هر قسمت آن هشت میلیارد تومان هزینه شده است. همان روز در روزنامه «فرهیختگان» گزارشی منتشر شد که روی بخشهای اقتصادی صحبتهای شانهساززاده تمرکز داشت و درباره دلیل تداوم این صنعت در شرایط عدم سودرسانی آن میپرسید. سوال این بود که به جز اقتصاد سیاسی وابسته به یک جناح خاص داخلی، چه منطقی پشت چنین تجارتی میتواند باشد؟ حتی نسبتهای خانوادگی خود محسن شانهساززاده که تنها یکی از فعالان در عرصه پلتفرمهای آنلاین ویدئویی است، این ظن رایج درباره اقتصاد سیاسی پلتفرمها را بهشدت تقویت میکند. با این حال آن دسته از هنرمندان سینما که به این ماجرا ورود کردند، ترجیح دادند همگی روی آن بخش از صحبتهای شانهساززاده تمرکز کنند که آنها را بیاخلاق، بدعهد و پولکی خطاب کرده بود. آنها در همین ایام سعی کردند یک دوگانه بین خودشان و سرمایهگذاران بسازند که دوگانه هنرمند فخیم، فهیم و مظلوم در برابر سرمایهدار کممایه، کمسواد و بیادب است. ضدیت با سرمایهداری اما چیزی نبود که لااقل به این بخش از جماعت منتقدان شانهساززاده بیاید. سوال درباره اقتصاد سیاسی این پلتفرمها و منابع و مخارج مشکوک آنها حداقل قدمتی ۱۰ ساله دارد و فارغ از تولیدات این چند پلتفرم مشهور بهطور کلیتر این پرسشها به بخشی از سینما و شبکه نمایش خانگی که خود را بخش خصوصی مینامید مربوط بود. بسیاری از این هنرمندان که امروز به یکی از مدیران نماوا بابت حرفهایش معترض شدهاند، در تمام مدت نهتنها از منشأ و مخرج سرمایهها نمیپرسیدند، بلکه علیه هر پرسشی با این مضامین استدلال میتراشیدند. آنها علاقهمند بودند که زمینه فعالیتشان غیردولتی، غیرحکومتی و اصطلاحا مستقل به نظر برسد حال آنکه وقتی لااقل فعلا در کشوری امکان به سود رسیدن منطقی یک فعالیت فرهنگی وجود نداشته باشد، هنرمندان و فعالان فرهنگی ناچارند یا با دولت و سایر نهادهای بالادستی کار کنند، یا فعلا خانهنشین شوند یا اگر اندوخته شخصی دارند برای تولید آثار از همانها استفاده کنند و منتظر بازگشت سرمایه نمانند. اما راه دیگری که این افراد برگزیدند همکاری با سرمایهگذارانی بود که دست در بیتالمال داشتند اما مدعی فعالیت در بخش خصوصی بودند. به همین سبب حالا به نظر میرسد انتقاد از سرمایهداری و حمله به اربابان بیهنر سرمایه با ژست شناختهشدهای که از این بخش از اهالی سینما سراغ میرود همخوان نیست و مهمتر از آن اینکه همین الان هم اگر کسی یا گروهی بخواهد در ژست نقد یا مقابله با سرمایهداری برود قبل از تمرکز روی یک لفظ که به نظر توهینآمیز رسیده، باید روی منابع و مخارج مالی پلتفرمها تمرکز کند که در بخشهایی از همین مصاحبه جنجالی بهشان اشارهای شده بود. به هر حال تنها بخشی از جامعه فرهنگی که به قسمتهای اقتصادی صحبتهای شانهساززاده یا شاید حتی به گزارش پرسشگرانه «فرهیختگان» توجه کرد و به دنبال پیگیری موضوع رفت، سازمان صداوسیما و نهاد ساترا بود که وعده داد درباره مسائل مالی پلتفرمها تحقیق کند. چند روز از آن مصاحبه جنجالی گذشته و هنوز از گوشه و کنار واکنشهایی نسبت به آنچه از جانب شانهساززاده توهین به هنرمندان خوانده شده بود شنیده میشود اما کلمهای درباره این حرف نمیزنند که حساب و کتابهای مالی پلتفرم نماوا و پلتفرمهای نظیر آن با یک منطق متعارف مالی سازگار نیست؟ با نگاهی به سیستم درآمدزایی انواع تلویزیونهای کابلی، پابلیک و اینترنتی در سراسر دنیا و روش کسب درآمد در آنها و لیست اندازههای گردش مالی و میزان هزینههای تولید در ایران میشود به تعریف کلی درباره منطق صنعت و تجارت فرهنگی در ایران پی برد، آنگاه رفتار مالی پلتفرمهایی مثل نماوا را در بوته قیاس با وضعیت نرمال گذاشت. بسیاری از این روشها در ایران هم اجرا میشوند اما ما میدانیم که نه حجم استفاده از آنها آنقدر بالاست که رقمهای کلان سرمایهگذاری در بعضی از محصولات پلتفرمها را توجیه کند و نه همه این روشها به این سبک نظاممند در ایران پیاده میشوند.
در ضمن شیوههای جذب سرمایه برای انجام این تولیدات هم سازوکارهایی دارند که بسیار شفافتر هستند و جداگانه یا به بهانه دیگر میتوان مبحث آنها را گشود اما در ایران بهواقع چنین نیست. مثلا یکی از مدیران شاغل در یکی از پلتفرمها بعد از ۱۰ سال دلش خواست تا رقمی درباره میزان سرمایهگذاری در این صنعت و درباره سقف و کف هزینههای تولید سریال در این پلتفرمها ارائه کند. اگر او خودش بهطور دلبخواه و تصادفی چنین ارقامی را بیان نمیکرد، هیچ خبرنگار تحقیقی یا فرد جستوجوگری نمیتوانست بهطور مستند به میزان سرمایهگذاریها، میزان هزینهها، منبع سرمایه، مقدار بازگشت سرمایه و سود این شرکتها دسترسی پیدا کند.
راههای اصلی که یک برنامه تلویزیونی از طریق آن پول درمیآورد
یک برنامه تلویزیونی مانند یک تجارت است که برای زنده ماندن نیاز به کسب درآمد دارد و در غیر این صورت، نمایش باید با لغو مواجه شود و این منجر به از دست دادن موقعیت مالی و شغلی برای آن رسانه و همکارانش خواهد شد. از آنجا که تمرکز VODهای ایرانی بیشتر روی تولیداتی است که معادل تولیدات تلویزیونی در فضای خارج از رسانه ملی است، در اینجا چند راه شناختهشده برای کسب سود در فعالیتهای تلویزیونی جهان آورده شده است.
تبلیغات: جریان درآمد اولیه
تبلیغات را میتوان ستون فقرات درآمد یک برنامه تلویزیونی نامید زیرا یکی از راههای اصلی کسب درآمد یک برنامه تلویزیونی است. شرکتهایی که مایل به تبلیغ محصولات خود هستند به شرکت تولیدکننده مراجعه میکنند تا تبلیغات آنها در طول نمایش تلویزیونی نمایش داده شود. هزینههای تبلیغات در درجه اول به تعداد بینندگان بستگی دارد. بنابراین، هرچه تعداد مخاطبان بیشتر باشد، شرکتها برای تبلیغات بازرگانی پول بیشتری پرداخت میکنند. بهطور کلی، درآمد تخمینی تبلیغات برای یک نمایش تلویزیونی یک دلار برای هر بیننده است. پس اگر یک اپیزود پنج میلیون بیننده داشته باشد، شرکت سازنده این سریال پنج میلیون دلار درآمد تبلیغاتی به دست میآورد. با این حال، همه این قسمتها را هنگام پخش زنده مشاهده نمیکنند. اکثر مردم برنامهها را با استفاده از DVR و روشهای دیگر ضبط میکنند، سپس بعدا آنها را تماشا میکنند. برخی از افراد همچنین ممکن است راههای غیرقانونی برای تماشای نمایشها پیدا کنند که همین تماشای غیرمجاز هم بر درآمد تبلیغات تاثیر میگذارد. بهطور طبیعی رقم یک دلار در ازای هر بیننده را میتوان مطابق با قدرت خرید مردم ایران معادلسازی کرد و رقمی اینجایی به دست آورد.
سریسازی و پخش سندیکایی
وقتی یک برنامه تلویزیونی جدید است، ممکن است طرفداران زیادی نداشته باشد. با این حال با ادامه پخش، طرفداران بیشتری پیدا میکند و محبوبیت بیشتری به دست میآورد. مخاطبان این برنامه جدید قسمت به قسمت بالاتر میروند و قدری بیشتر میشوند اما برنامه درنهایت به پایان میرسد و آخرین قسمت خود را پخش میکند. در کسبوکار نمایش تلویزیونی، پایان یک برنامه ممکن است به معنای آغاز فرصتهای درآمدزایی جدید باشد. این چگونه ممکن است؟ از طریق سندیکا! به زبان ساده، سندیکاسیون توافقی است که در آن یک برنامه یا محتوا در شبکهها یا پلتفرمهای مختلف پخش میشود. دو نوع قرارداد سندیکایی وجود دارد:
۱- پخش اول: برنامه تلویزیونی در اصل برای سندیکا تولید میشود، نه یک شبکه خاص. بهعنوان مثال برنامههای تلویزیونی «چرخ شانس» Wheel of Fortune و شوی الن دیجنرس The Ellen DeGeneres Show.
۲- سندیکای خارج از شبکه: با این روش، شبکهها حقوق پخش یک برنامه تلویزیونی را که ابتدا در شبکه دیگری پخش میشده، خریداری میکنند. این روش، این امکان را به برنامه میدهد تا به پخش در پلتفرم دیگری ادامه دهد و به مخاطبان جدیدتر و قدیمیتر علاقهمند به تماشای تکرارها دسترسی پیدا کند.
Syndication به برنامه تلویزیونی امکان میدهد به درآمدزایی ادامه دهد و طول عمر خود را افزایش دهد. یک مثال خوب کمدی فرندز است که در ابتدا از سال 1994 تا 2004 در شرکت پخش ملی (NBC) ظاهر شد و نتفلیکس بعدا این برنامه تلویزیونی محبوب را پخش کرد.
فروش مجوز و توزیع
پس از ضبط و ویرایش آن در محصول نهایی، هر محصولی برای دستیابی به مخاطبان خود نیاز به یک شبکه توزیع دارد. روشهای مختلف پخش برنامه تلویزیونی چندین جریان درآمدزا ایجاد میکند. در ادامه راههایی آورده شده که برنامههای تلویزیونی از طریق توزیع محتوای خود برای طرفداران در نقاط مختلف جهان کسب درآمد میکنند.
فروش اشتراک
سرویسهای استریم مانند Hulu، Disney Plus، Netflix و Amazon Prime Video راهی منحصربهفرد و راحت برای تماشای برنامههای مورد علاقهشان برای طرفداران ارائه میدهند. با اتصال سریع به اینترنت و اشتراک ماهانه یک سرویس پخش خاص، میتوانید به صدها برنامه تلویزیونی در هر نقطه از جهان دسترسی داشته باشید. این سرویسها به صورت ماهانه از کاربران خود برای دسترسی به فیلمها و برنامههای تلویزیونی مختلف هزینه دریافت میکنند و میلیونها دلار از این اشتراکها به دست میآورند که میتوانند از آن برای تولید برنامههایی استفاده کنند که مخاطبان بیشتری را جذب کند. برنامههای تلویزیونی از نتفلیکس یا خدمات پخش مورد نظر آنها درآمد کسب میکنند. تولیدکنندگان نیز ممکن است به چنین شرکتهایی بپیوندند تا برای اجرای نمایشهایشان بودجه دریافت کنند.
شبکههای تلویزیون کابلی
شبکههای تلویزیونی محبوب مانند Home Box Office (HBO)، Black Entertainment Television (BET) و Starz برنامههای تلویزیونی را برای مخاطبان برتر خود پخش میکنند. برای دسترسی به نمایشهای این شبکهها باید یک اشتراک بپردازید. HBO و دیگر شبکههای تلویزیون کابلی از این پرداختها درآمد کسب میکنند و همین به آنها پول کافی برای تامین بودجه تولید میرساند. آنها همچنین ممکن است تبلیغات بین فیلمها یا برنامههای تلویزیونی را اجرا کنند تا درآمد بیشتری کسب کنند. شبکههای تلویزیونی میتوانند از درآمد حاصله برای پرداخت هزینه برنامههای تلویزیونی که در پلتفرم خود ظاهر میشوند، استفاده کنند. یعنی گاهی آنتن را در چهارچوب ضوابطشان اجاره بدهند.
فروش برنامههای تولیدی به شبکههای دیگر
مجریان برنامه همچنین با دریافت هزینههای مجوز از شبکههایی که علاقهمند به پخش برنامه خود هستند، برای برنامههای تلویزیونی خود درآمد کسب میکنند. از سوی دیگر، شبکه با توجه به قرارداد امضا شده، حقوق انحصاری پخش برنامه در بازارهای داخلی یا بینالمللی را به دست میآورد. هزینههای مجوز همچنین ممکن است به شبکه این حق را بدهد که قسمتها را دوباره اجرا کند یا به طرفداران اجازه دهد به قسمتهای نمایش تلویزیونی در صورت درخواست دسترسی داشته باشند. بهطور کلی، هرچه هزینه صدور مجوز بیشتر باشد، حقوق توزیع و فروش نمایش بیشتر میشود.
یکی دیگر از روشهایی که برنامههای تلویزیونی برای کسب درآمد از آن استفاده میکنند، فروش حقوق به شرکتهایی است که علاقهمند به استفاده از این برنامه در رسانههای مختلف هستند. مثال خوب «بازی تاج و تخت» و «پیشتازان فضا» است که مجوزها را به شرکتهایی میفروشند که بازیهای ویدئویی را براساس این نمایش توسعه میدهند. برخی از برنامههای تلویزیونی نیز با نمایش محصولات دارای مجوز در قسمتهای خود درآمد کسب میکنند. برای مثال، شخصیتهای نمایش کمدی The Big Bang Theory تیشرتهایی با مارک Marvel یا Star Wars میپوشند.
اسپانسر برای تبلیغات پنهان
هواداران متعصب برنامههای تلویزیونی، از بچهها تا بزرگسالان، دوست دارند لباسهایی بپوشند که نشاندهنده عشق آنها به بازیگران یا نمایشهای خاص باشد. تولیدکنندگان با ساختن کالاهایی مانند اسباب بازی و لباس برای طرفداران خود به این موضوع از منظر تجاری برخورد میکنند. آنها همچنین ممکن است نسخههای محدودی از محصولات مانند مجسمههای شخصیت، وسایل و سایر موارد منحصربهفرد تولید کنند. طرفداران خرید کالاهای کمیاب را دوست دارند زیرا باعث ایجاد حس تعلق میشود و اشتیاق آنها را به نمایش تلویزیونی نشان میدهد. در این عصر دیجیتال، اکثر برنامههای تلویزیونی سایتهای تجارت الکترونیکی را ایجاد میکنند که مردم میتوانند از آنجا بازدید، مرور و کالاهای مورد علاقه خود را سفارش دهند. فروش هزاران طرفدار راه منحصربهفردی را برای درآمدزایی برنامههای تلویزیونی ایجاد میکند.
روش دیگری که نمایشهای تلویزیونی برای کسب پول نقد استفاده میکنند، فروش مجوز به شرکتهایی است که علاقهمند به تبلیغ کالاهای خود هستند. از طرف دیگر، شرکتهای تولیدی میتوانند حقوق تولید و فروش کالاها را در کشورها یا مناطق مختلف خریداری کنند. علاوهبر تبلیغات کالا، برنامههای تلویزیونی از طریق قرار دادن تصویر محصولات در قسمتهای مختلف برنامهها کسب درآمد میکنند. یعنی شرکتها بودجه لازم تولید برای این نمایش را تامین میکنند و در عوض، نویسندگان صحنهای را در نظر میگیرند که محصولات آن اسپانسر در آن ظاهر میشود. ممکن است برخی از شخصیتها را در یک برنامه تلویزیونی دیده باشید که نوشیدنی خاصی مینوشند یا با وسایل نقلیه خاصی رانندگی میکنند. در بیشتر موارد، شرکتها برای حضور این محصولات در نمایشها هزینه پرداخت میکنند. این یک نوع تبلیغ است زیرا مردم اگر ببینند بازیگران مشهور از محصولی استفاده میکنند، ممکن است از آنها خرید کنند.