ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: اسکویی صدای گرم، جوان و پرنشاطی داشت که جان میداد برای گزارشهای متنوع ورزشی. اسکویی تقریبا در شروع بهار رسانههای تصویری از ۹ آذرماه سال ۱۳۴۵ به استخدام تلویزیون ملی ایران درآمد و کارش را با گویندگی در زمینه اخبار سیاسی استارت زد. او با حفظ سمت توانست نام خود را در مقام گوینده اخبار ورزشی نیز تثبیت کند و در کنار خبرپراکنی در باب مسائل سیاسی گریزی هم به ورزش و اتفاقات ریز و درشت پیرامون آن بزند. او وقتی از کار گویندگی خبر در بخش سیاسی فارغ شد تمام وقتش را به بخش ورزشی اختصاص داد و در این مسیر با عطاءالله بهمنش همراه شد. اسکویی از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۶۰ مجری تلویزیون بود و اخبار ورزشی را در دو بخش به سمع و نظر مخاطبان میرساند. اسکویی اولین نفری بود که به گزارش مسابقات تنیس در رسانههای جمعی ایران پرداخت و در کنارش مسابقات دیگر ورزشی نظیر والیبال، اتومبیلرانی و سوارکاری را نیز بهخوبی پوشش میداد. اسکویی سکوت در رادیو را نشانی از مرده بودن این مدیوم قلمداد میکرد و شیفته جریان یافتن همیشگی صدا در این رسانه قدیمی بود. شاید به همین خاطر حضورش در رادیو بیوقفه ادامه پیدا کرد و توانست با مخاطبانش در یک ارتباط پیدرپی و مداوم قرار بگیرد. ارتباطی که هیچ اتفاقی جز حقیقت مرگ نمیتوانست خللی در جریان یافتن آن پدید بیاورد. بعضی اینطور عنوان میکنند که رادیو بهعنوان یک رسانه دیرپا دیگر به آخر خط حیات خود نزدیک شده و نفسهایش به شماره افتاده است ولی اسکویی از جمله کسانی بود که با طنین صدایش این باور عمومی تازه شکل گرفته را برنمیتابید و با کارش خط بطلان رویش میکشید.
شاید بعضی بگویند و به این گزاره اعتقاد داشته باشند که رادیو در عصر ما، رسانه زمان اضطرار و آلترناتیوی برای تلویزیون و دیگر مدیومهای جدید به حساب میآید که در زمان فقدان آنها افراد را بهسمت خود فرامیخواند و ایشان را به شنیدن صدایی که خبر از فلان واقعه یا بهمان برنامه سرگرمکننده میدهد، میهمان میکند. اما من این را باور ندارم؛ رادیو نهتنها یک رسانه اضطراری نیست، بلکه اولین پناهگاه آدمی برای کندن از هسته سخت واقعیت و پناه بردن به فنفیکشن و رویاست و هیچوقت سادگی و صمیمیت جاری در خود و همنفس بودن با مخاطب را فدای ناآراستگیهای دنیای پسا پستمدرن نمیکند، چون همچون روح زمانهای که آن را پدید آورده کمتر اهل دروغ و بندبازیهای رسانههای تصویری برای تحمیق ذهن دیگری است. مسعود اسکویی حتما این بدیهیات را میدانست که در نهایت صداقت به کار در رادیو اشتیاق نشان میداد و حتی تا آخرین روزهای عمرش نیز رسانه محبوبش را رها نکرد.
مسعود اسکویی در دوران حضورش در شبکه رادیو ورزش مخاطبانش را بهطور دقیقی در جریان اتفاقات ورزشی و همینطور متن حوادث مربوط به بازیهای ورزشی در رشتههای گوناگون قرار میداد و نسبت به تمام اتفاقات بهروز بود و مداوم اطلاعاتش را آپدیت میکرد. شاید این رویکرد در ساخت و پرداخت برنامههای ورزشی برای جوانان امروز امری عادی محسوب شود و رعایت آن را کاملا بدیهی تلقی کنند ولی نباید از این واقعیت غافل بود که اسکویی با ۸۴ سال سن در این حوزه به فعالیت میپرداخت و طبیعتا نمیشد انتظار بالایی از او در زمینه کارش داشت، اما باز با این حال کیفیت کار این گزارشگر و مجری پیرانهسر و محبوب نهتنها چیزی از همکاران جوانش کم نداشت، بلکه در زمینه زدودن حشو و اطلاعات زائد از گزارش سرآمد بود و به همین دلیل مشخص، مردم با خیال راحت پای برنامههای ورزشی او مینشستند و با احترامی که از کلام اسکویی نصیبشان میشد عطای دیگری را به لقایش میبخشیدند.
اسکویی آنقدر در کارش حرفهای بود که با بهرهمندی از کمترین امکانات، بهاصطلاح اهل فن «کار را در میآورد»؛ او برای گزارش مسابقات ورزشی در سفرهایی که به خارج از کشور داشت در نبود امکانات حتی از یک گوشی موبایل ساده برای انتقال اطلاعات به مخاطب دریغ نمیکرد.
او بهسختی از تلویزیون دل کند و به رادیو کوچ کرد اما در همه این سالها آنقدر در خاطره جمعی مردم نفوذ کرده بود که فقدانش تا سالها وفاداران به رادیو را آزار خواهد داد. نام اسکویی که رادیوییها او را «عمو مسعود» خطاب قرار میدادند بهقدری با گزارش مسابقات ورزشی گره خورده بود که رهاییاش از دنیا و مافیها شاید مخاطبان همیشگی و وفادار رادیو را نسبت به این رسانه دلسرد کند ولی آدمها با تمام خصوصیاتی که حدود و ثغور ارزش کارشان را مشخص میکند از پی هم میآیند و میروند و این تنها صداست که بر جریده عالم ثبت میشود و دیگران را شیفته حرفه امثال اسکوییها میکند.