برادر ارجمند جناب آقای ایمانجانی
مدیرمسئول محترم روزنامه فرهیختگان
با سلام و احترام
پیرو درج مطلبی تحت عنوان «پاک کردن صورتمساله تحول نیست» که در صفحه 12 شماره 4116 آن روزنامه به تاریخ پنجشنبه 30 فروردین 1403 منتشر شده، پاسخ لازم و مستدل به شرح ذیل تقدیم میگردد.
مقتضی است براساس قانون مطبوعات و بهمنظور روشن شدن اذهان عمومی متن فوق عینا در همان صفحه به چاپ برسد.
ابوالقاسم هوشمند
مدیر اطلاعرسانی و ارتباط با رسانهها
«ژورنالیسم سادهانگارانه و توهم واقعیتگرایی در عرصه رسانه»
این مطلب در انتقاد از اظهارات رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما که دوران مخاطب 90 درصدی تلویزیون را پایانیافته میداند، نگاشته شده است. متأسفانه امروزه تقلیلگرایی در پرداخت به مسائل؛ آفت و بلای بزرگی برای نقادی در عرصه فرهنگ کشور شده است. توجه به تنها یک آمار اینترنتی از یک منبع و آن هم بدون در نظر گرفتن سایر فاکتورها نشان از بلای سادهانگارانی در تحلیل و مبتلا شدن به توهم واقعگرایی دارد. صنعت رسانه در سالهای اخیر با پیچیدگیهایی روبهرو شده است که تحلیل یک بُعدی آمار باعث گمراهی تحلیلگرانی که به مسائل سطحی نگاه کنند خواهد شد. اصل تحلیل روزنامه فرهیختگان با عنوان «پاک کردن صورتمساله تحول نیست» بر یک آمار از میزان مخاطبان تلویزیون بناشده است؛ آماری از سایت استاتیستا که تعداد بینندگان تلویزیون در سراسر جهان را در سال 2020، 5 میلیارد و 90 میلیون نفر و در سال 2029، 5 میلیارد و 500 میلیون نفر برآورد میکند. نگارنده روزنامه این افزایش 8 درصدی در تعداد مخاطبان تلویزیون در جهان را دلیل اقبال روزافزون مخاطبان به تلویزیون میداند و با همین استدلال مدعی میشود که مخاطب تلویزیون در تمام جهان رو به رشد است و تنها صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران از این غافله جامانده است درحالی که در سال ۲۰۲۰، جمعیت جهان ۷ میلیارد و ۸۰۰ میلیون نفر بوده است و در سال 2029 طبق برآوردها جمعیت جهان به ۸ میلیارد و 400 میلیون نفر میرسد؛ مقایسه رقم دقیق جمعیت این دو سال، ما را به یک افزایش ۸ درصدی در جمعیت جهان در سالهای 2020 تا 2029 میرساند. روشن است که نگارنده روزنامه فرهیختگان، از رشد جمعیت جهان در یک بازه زمانی ۱۰ ساله غفلت کرده و افزایش «تعداد» بینندگان تلویزیون در یک بازه زمانی ۱۰ ساله را به معنای افزایش «درصد» مخاطبان تلویزیون فرض کرده است؛ چنین اشتباه فاحشی نه مناسب فردی است که میخواهد جهان پیچیده رسانه را تحلیل کند و نه متناسب روزنامهای است که میخواهد نظر فرهیختگان جامعه را به خود جلب کند. اساسا معادلات مصرف تلویزیون بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان با یک آمار آن را تحلیل کرد؛ بهعنوانمثال، میزان مخاطب تلویزیون بهصورت کلی را نمیتوان مبنای صحیحی برای میزان مخاطب برنامههای تلویزیونی قرار داد؛ واضح است زمانی که آمار میزان مخاطبان تلویزیون را ارائه میدهیم، منظور میزان مخاطب تمامی شبکهها و تمامی برنامههای آنهاست و از آنجایی که «تعداد شبکههای تلویزیونی» و «تعداد برنامههای تلویزیونی» متغیر و در روند کلی رو به افزایش است، روشن است که بهصورت میانگین، میزان مخاطب هر برنامه کاهش مییابد. بر این اساس است که هرچند در نوروز 1403 رسانه ملی با 8 درصد افزایش مخاطب روبهرو شده است؛ اما دیگر نمیتوان برنامههایی با مخاطب 90 درصدی را شاهد بود زیرا مخاطب در میان تکثر برنامهها برای پوشش سلایق مختلف، تقسیم میشود.
ضمن اینکه تکثر در تعداد شبکهها و تعداد برنامهها باعث کاهش مخاطب برنامههای ویژه شده است؛ از سوی دیگر باید توجه داشت که تکثر در فرم رسانه نیز باعث تقسیم مخاطب بین پلتفرمهای مختلف رسانهای شده است و این نیز باعث کاهش مخاطب تلویزیون به طور کلی شده است. زمانی که تلویزیون یکتاز عرصه سرگرمی بود گذشته و درحالحاضر فضای مجازی نیز بخشی از زمان مخاطب را به خود اختصاص میدهد. مقاله روزنامه فرهیختگان با سادهانگاری در بخشی از تحلیل خود با تاکید بر این گزاره که ورود رسانه جدیدی مانند تلویزیون باعث نشد رادیو، سینما و روزنامه منسوخ شوند، به این نتیجه میرسد که هر رسانه جای خود را دارد و ظهور استریمرها و فضای مجازی نباید تاثیر چندانی بر مخاطب تلویزیون داشته باشد. این درحالی است که بر اساس آخرین نظرسنجیها مصرف رسانهای روزنامه و مطبوعات بهعنوان مرجع خبری در ایران به کمتر از دو درصد! رسیده است و روزنامههایی که زمانی تیراژ 500 هزار را به خود میدیدند امروز کمتر از 50 هزار نسخه به چاپ میرسند. از این رو هرچند روزنامه منسوخ نشده است اما با ورود رسانههای جدید سهمشان در سبد مصرف مخاطبان کاهش یافته است.
در همین راستا اگر نگارنده فرهیختگان تنها همان سایت استاتیستا را کمی بیشتر جستوجو میکرد به آمارهایی جالبتوجه میرسید که کاملا متناقض با تحلیل خودش بود؛ بهعنوانمثال، نمودار ذیل از همان سایت، تعداد مخاطبان هفتگی شبکههای مختلف سازمان رسانهای بیبیسی انگلستان را در بین سالهای 2015 تا 2023 به تصویر میکشد. آمار مخاطبان هفتگی شبکههای مختلف این رسانه در این بازه زمانی بسیار کاهش داشته است. بیبیسی یک، با کاهش 16 درصدی از 71 درصد به 55 درصد رسیده و این کاهش مخاطب 16 درصدی در شرایطی برای بیبیسی یک رخ میدهد که بودجه تولیدات این شبکه در سال 2023-2022، بهتنهایی 1.2 میلیارد پوند، معادل «96 هزار میلیارد تومان» است. همچنین مخاطب سیبیبیسی (شبکه کودک)، نزدیک به یکپنجم شده است و به میزان 1 درصد رسیده؛ مخاطب بیبیسی تری (شبکه نوجوان) نیز یکچهارم شده و به 4 درصد رسیده است و سایر شبکهها نیز به همین منوال با کاهش شدید مخاطب روبهرو شدهاند که نشان از پیچیده شدن وضعیت صنعت رسانه در سالهای اخیر در جهان دارد.
یکی از عوارض عدم تسلط بر موضوع و سادهانگاری در تحلیل تناقضگویی است. مقاله مذکور در بخش ابتدایی خود اشاره میکند که «او (رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما) در حالی این صحبتها را عنوان میکند که اساسا چیزی به اسم تماشای تلویزیون در فضای مجازی وجود خارجی ندارد.» سپس در میانه متن خود استدلال میکند که «بنابراین تماشای تلویزیون چه در صفحه تلویزیون خانگی باشد و چه در گوشی تلفن همراه یا تبلت میتواند همچنان جزء آمار تماشای تلویزیون بهحساب بیاید»؛ سپس در بخشهای بعدی تحلیل خود متذکر میشود که «باید توجه داشت که تماشای تلویزیون برخلاف گذشته دیگر شکل سنتیاش را ندارد و مردم ممکن است از طریق تلفن، تبلت و لپتاپ هم آن را ببینند.» این تناقضگوییهای آشکار نگارنده که در ابتدا «تماشای تلویزیون در فضای مجازی» را فاقد وجود خارجی میداند و سپس تجهیزات استفاده از فضای مجازی را بهعنوان گونههای جدید تماشای تلویزیون معرفی میکند، ناشی از سادهانگاری در تحلیل است. تحلیلگر روزنامه فرهیختگان در حالی با قاطعیت اعتقاد دارد که چیزی به نام تماشای تلویزیون در فضای مجازی وجود ندارد که سازمان رسانهای بیبیسی در سالهای اخیر، پست سازمانی جدیدی با عنوان «مدیر آیپلیر و شبکهها» پدید آورده است؛ بهعبارت دیگر، در تلویزیون دولتی انگلستان، مدیریت توزیع محتوا از حالت تک بستری خارجشده و یک حالت چند بستری پیدا کرده و برای آن یک پست سازمانی مجزا تعریفشده است؛ این رخداد، دقیقا نشانه آن است که تماشای تلویزیون در فضای مجازی نهتنها وجود خارجی دارد، بلکه بهقدری اهمیت دارد که مسئولیت توزیع محتوا در فضای مجازی در کنار مسئولیت توزیع محتوا در فضای برودکست قرار میگیرد. راهاندازی نسخه الکترونیک روزنامهها و توزیع بر بستر وب نیز بر مبنای همین گزاره است.
روزنامه فرهیختگان در راستای تخریب رسانه ملی، سعی میکند در بخشی از تحلیل خود امتیاز دیده شدن بخشهایی از برنامههای رسانه ملی در فضای مجازی را ناشی از کیفیت و جذابیت برنامه نداند و امتیاز آن را از رسانه ملی سلب کند و به پلتفرمهای فضای مجازی بدهد. در همین راستا نگارنده فرهیختگان بر این باور است زمانی که بخشهای خلاصهشدهای از آثار رسانه ملی در فضای مجازی پرمخاطب میشود، مخاطب آن را باید بهپای مخاطب آن پلتفرم خاص گذاشت و نه صداوسیما. روشن است که تماشای یک برنامه تلویزیونی از قاب صداوسیما بهصورت کامل با تماشای بخش خلاصهشدهای از آن از فضای مجازی متفاوت است؛ همانطور که خرید نسخه کاغذی روزنامه فرهیختگان با خواندن خلاصهای از تحلیلهای آن در فضای مجازی متفاوت است. پرسش اینجاست که اگر چکیدهای از همین تحلیل نگارنده با عنوان «پاک کردن صورتمساله تحول نیست» در فضای مجازی پرمخاطب شود، آیا نگارنده خود و کیفیت متن خود را در دیده شدن آن بیتاثیر میداند؟ و یا ادعا میکند که روزانه هزاران تحلیل در فضای مجازی منتشر میشود، چرا بسیاری از آنها نظر مخاطبان را به خود جلب نمیکند؟ لازم به ذکر است که برخی از این پلتفرمها مانند یوتیوب، مخاطب محتوایی که از قاب آنها دیده میشود را صرفا مخاطب خود نمیدانند و به مالک محتوا، حتی اگر بخش خلاصهشدهای از یک برنامه باشد، بخشی از درآمد پلتفرم را پرداخت میکنند.
نگارنده مقاله «پاک کردن صورتمساله تحول نیست»، در بخشی از متن خود اشاره میکند که ویاودی در آمریکا رقیب تلویزیون کابلی بود و سپس نتیجه میگیرد که ویاودی رقیب تلویزیون عمومی نیست؛ درحالیکه در بخش دیگری از همان مقاله میگوید «باید توجه داشت که تماشای تلویزیون برخلاف گذشته دیگر شکل سنتیاش را ندارد و مردم ممکن است از طریق تلفن، تبلت و لپتاپ هم آن را ببینند؛ جایی که تلویزیون رقیبی جدی به نام ویاودی دارد»؛ جای تأمل دارد که در تحلیل روزنامه فرهیختگان از صنعت رسانه، تلویزیون عمومی و ویاودی هم دو زمینبازی متفاوتند و هم دو رقیب جدی که این تناقضگویی نیز ناشی از عدم درک صحیح از صنعت رسانه صوت و تصویر در عصر جدید است.
همین تناقضگویی در مورد رابطه تلویزیون با فضای مجازی نیز وجود دارد. تحلیلگر روزنامه فرهیختگان در بخشی از متن خود ذکر میکند که «آمار تماشای تلویزیونهای پابلیک یا عمومی در سراسر دنیا همچنان رو به افزایش است و اگر برای تلویزیون رقیبی در کار باشد، ویاودی است نه فضای مجازی»؛ تنها در چند سطر پایینتر نظر نویسنده تغییر میکند و میگوید «...تلویزیون و رسانههای رقیبش در عصر جدید، ازجمله استریمها و فضای مجازی» اینکه نویسنده مقاله مذکور؛ در تحلیل خود، آنجا که میخواهد تلویزیون در دنیا را قدرتمند نشان دهد میگوید فضای مجازی رقیب تلویزیون نیست و در بخشی دیگر آنجا که میخواهد تلویزیون در ایران را ضعیف نشان دهد فضای مجازی را رقیب تلویزیون میداند نشان از سوءگیری در تحلیل در راستای تخریب رسانه ملی دارد.
آیا به ذهن نویسنده خطور نکرده که جذب یک مجری توانمند، خرید سناریوی جذاب و پرکشش یک سرالز، اجاره یک استودیوی مجهز، عقد قرارداد با شرکتهای تبلیغاتی و صدها عرصه دیگر، همگی عرصه رقابت بین «تلویزیون برودکست»، «تلویزیون کابلی» و «ویاودیها» است؟ بهطور کلی توضیحات نگارنده فرهیختگان درباره اینکه بین «تلویزیون برودکست»، «تلویزیون کابلی»، «ویاودی» و سایر بسترها، چه کسی رقیب چه کسی هست و کدام یک، رقیب دیگری نیست، ناشی از تعریفی تکبعدی و سادهانگارانه از مفهوم رقابت در صنعت رسانه است؛ درحالیکه رقابت در دنیای رسانه، چندبعدیتر و پیچیدهتر از آن است. همانطور که تلویزیونهای برودکست به سمت تولید برنامههای تلویزیونی کوتاه یا گنجاندن آیتمهای کوتاه در برنامههای تلویزیونی پیش رفتهاند، اینستاگرام بهعنوان یک شبکه اجتماعی، دیگر بهمانند گذشته صرفا پر از عکس نیست و بهجای آن، به سمت محتوای ویدئویی رفته است. تولید برنامههای ولاگری در تلویزیون راه افتاده و برنامههای تلویزیونی به صفحات اینستاگرام راه پیدا کرده است. شاید بتوان تصور کرد، مخاطب امروز در اثر استفاده همزمان از گستره وسیعی از رسانهها، به سلیقه رسانهای منحصربهفردی رسیده که تجمیعی از مختصات تمام رسانههاست، اما دقیقا شبیه به هیچکدام از آنها نیست. در چنین شرایطی، هر رسانهای تلاش میکند تا با تغییر خود، به سمت سلیقه رسانهای منحصربهفرد مخاطب حرکت کند. رقابت کنونی بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان یک رسانه را رقیب دیگری ندانست. آینده صنعت تلویزیون به مانند وضعیت امروز این صنعت، پیچیده است؛ در این زمینه، مطالب زیادی نگاشته شده که میتواند منبع مفیدی برای مطالعه باشد؛ یکی از مقالات این حوزه، مقالهای با عنوان «چشمانداز آینده تلویزیون و ویدئو تا سال 2030» است که مطالعه آن به علاقهمندان توصیه میشود.