مصطفی قاسمیان، منتقد: «مست عشق» جدیدترین اثر حسن فتحی که از آخر هفته گذشته به نمایش درآمده و هرروز رکورد تازهای میشکند، اثر قابل توجهی است که البته نقاط ضعفی هم دارد. حاصل زحمت سازنده سریالهای شاخص تاریخی مثل «شب دهم»، «پهلوانان نمیمیرند» و «مدار صفر درجه» فیلمی جذاب و تماشاگرپسند شده که اگر چند نقطه ضعف آزارنده را نداشت، به یک اثر درجهیک تبدیل میشد، ولی در همین حد هم میتواند بخش زیادی از تماشاگران را راضی از سالن سینما بیرون بفرستد و شایستگی آنچه را که این روزها از گیشه خوبش شنیده میشود، داراست. در عین حال برخی مخالفتهای مخاطبان میتواند در اثر انتظارات آنها پیش از تماشای اثر ایجاد شده باشد، چون در آثاری از این دست که به چهرههایی با شهرت عام مثل مولانا شاعر نامی ایرانی میپردازد، انتظارات تماشاگران واجد اهمیتی فراوان است و معمولا بخش زیادی از واکنش آنها تحت تاثیر توقع اولیه، قرار میگیرد. برای مورد مست عشق البته بیش از دیگر آثار همسنخ، این انتظارات اهمیت دارد، زیرا به مساله «عرفان» نزدیک شده که مسالهای بسیار درونی است و سینما قابلیت چندانی برای تصویر کردن آن ندارد. از همین روست که سازندگان با هوشمندی، بدون تماس مستقیم با مسائلی چون عرفان و تصوف، حل یک معمای قتل را محور قصه قرار داده و سایهای از مباحث عرفانی را به فیلم وارد کردهاند. فیلمنامه مست عشق امتیازاتی دارد، ولی از کارگردانی اثر عقبتر میایستد. متن از جنبهای به سوژه نزدیک شده که همزمان بتواند موقعیتهای دراماتیک تماشاگرپسندی ایجاد کند و همانطور که گفته شد، از پیچیدگیهای تبدیل عرفان به سینما بپرهیزد. نویسنده از پرشهای متعدد زمانی استفاده کرده تا ریتم فیلم یکدست شود و فیلمساز امکان ایجاد تمپوی مناسبی داشته باشد. نتیجه نیز قابل قبول از آب درآمده و سازندگان با طراحی قصه تخیلی گذشته و حال «اسکندر بیک» و عشق از دست رفتهاش، تا حد مناسبی توانستهاند مفاهیم عرفانی را در قاب سینما تصویر کنند. با این حال، فیلمنامه در بعضی نقاط میلنگد، چنانکه نتوانسته مخاطب را با چالش دراماتیک شخصیت اصلی، درگیر کند. مست عشق همچنین به قدری از نظر شخصیتپردازی ضعف دارد که میتوان گفت تقریبا هیچکدام از شخصیتها عمق چندانی نمییابند. تحول دو تن از شخصیتهای فیلم (مولانا و اسکندر بیک) برای مخاطب ملموس نیست و به نظر میرسد فیلمنامه این اثر از این جنبه، دچار لکنت جدی است. البته نقشآفرینی پایینتر از متوسط دو بازیگر این نقشها (پارسا پیروزفر و ابراهیم چلیکول) را نیز احتمالا میتوان از عوامل ایجاد این نقطهضعف در اثر دانست. فیلم سینمایی مست عشق دارای ریتمی تند، تمپویی بالا و تعلیقی چشمگیر است که مخاطب را تا لحظه گرهگشایی، خسته نمیکند. فیلمساز با تسلط روی تکنیک سینما، توانسته یک درام تاریخی را به اندازهای دارای تعلیق و جذاب بسازد که تماشاگر ایرانی را تا لحظات پایانی محصول، تشنه نگه دارد؛ آن هم درحالیکه تجربه نشان داده سینماروی ایرانی معمولا به سرعت از درامهای تاریخی سدههای گذشته، خسته میشود و واکنش مثبتی به اینگونه آثار نشان نمیدهد. مست عشق با تمام نقاط قوت خود، یک ضعف بزرگ دارد که البته در گیشه، به نفعش تمام شده. فیلم تحت تاثیر جدی صنعت سینمای ترکیه و استانداردهای آن قرار دارد، بهگونهای که با نگاهی به آثار قبلی حسن فتحی میشود فهمید اگر قرار بود همین فیلمساز این اثر را در ایران و با ایدههای شخصی خودش خلق کند، محصولی متفاوت و احتمالا اثر بهتری از آب درمیآمد. از طرح ایدههایی چون کشیده شدن معشوق سابق کاراکتر اصلی به فحشا و مثلث عشقی بر سر «کیمیا خاتون» گرفته تا انتخاب بازیگران با معیارهای ظاهری، طراحی گریم چند بازیگر خارجی، کلوزآپهای بیشمار فیلمساز از چند کاراکتر زن و... که نشان میدهد فیلم مست عشق تلفیقی از سینمای حسن فتحی و سینمای همسایه شمال غربی است. نتیجه موارد یادشده، آن است که فیلم در تمامیت خود کمابیش «ادایی» از آب درآمده و خصوصا جنس بازی هنرپیشهها، این ضعف اثر را تشدید کرده است.
این درحالی است که مختصات صنعتی یادشده، به وجوه تماشاگرپسند فیلم کمک کرده و احتمالا از عواملی به شمار میرود که گیشهای عالی برای فیلم مست عشق در روزهای نخست رقم زده و میتوان امیدوار بود که ادامه یابد. هرچه نباشد، سینما و تلویزیون در ترکیه سالهاست تبدیل به صنعت شده و رگ خواب مخاطب را میشناسد. در شرایطی که سریالهای این کشور در ایران نیز مورد استقبال قرار میگیرد، دور از ذهن نیست که استفاده از عناصر جذابیت سینمای این کشور (در حد امکان) گیشه جالب توجهی را برای یک فیلم ایرانی در سینمای ایران نیز رقم بزند.