محمدرضا ولیزاده؛ فرهیختگان آنلاین: از حوادث شامگاه ۲۵ فروردین ماه و «وعده صادق» تا بامداد روز جمعه و ماجرای خرابکاری صهیونیستها در آسمان اصفهان و تبریز، تحلیلهای متعددی ارائه شده، اما در کنار فرو ریختن هیمنه پوشالی رژیم صهیونیستی و بازتولید سرمایه اجتماعی در کشور، میتوان از لنزِ رسانه هم به پیشامدها و تحولات مهم منطقه نگاه کرد؛ چه از رویکرد رسانههای داخلی در پوشش خبری و چه نوع دیدگاه مقاماتِ مسئول ما به ابزاری به ارزش و قدرت رسانه که در دو واقعه اخیر نمود بیشتری پیدا کرد.
در وعده صادق، علیرغم ضربۀ سهمگینی که صهیونیستها دریافت کردند، نمیتوان از ضعف رسانهایِ پیرامون آن گذشت. برخلاف اهمیت بزرگترین حمله پهپادی تاریخ و دستاوردهای آن، ما تصویر درستی از شکوه این عملیات ارائه ندادیم، تا جایی که حتی به قاببندی و زاویه دوربین در ویدئوی منتشر شده در اتاق فرماندهی عملیات ما نیز نقدهایی وارد بود. از طرفی انبوه رسانههای داخلی کشور در ساعات اولیه پوشش این رویداد تاریخی، تنها روایتگر اخبار خارجیها بودند و در این بین، ضعف حرفهای و سکوت منفعلانه صداوسیما هم بیشتر نمایان شد. آنهم درحالی که در ماجرای انهدام ریزپهپادهای آسمان اصفهان و تبریز نیز شاهد تکرار همین رویه بودیم تا رسانه ملی، بهعنوان مرجع رسانهای رسمی حاکمیت حتی نتواند در سرعت پوشش اخبار با شبکههای اجتماعی نیز همآوردی کند؛ چه برسد به رقابت با خارجیها برای میدانداری و جریانسازی.
بیتردید، یکی از ضعفهای بزرگ رسانه در کشور، به نوع نگاه مدیران/مسئولان ما به این ابزار برمیگردد. از مهمترینِ آن میتوان به سیاست محافظهکاری و عدماعتماد و اعتقاد به رسانه و اهالی آن اشاره کرد که در بیشتر رویدادها، رسانههای داخلی را از بیان روایت اول محروم میسازد. بخشی از این معضل با ناتوانی در سیاستگذاری رسانهها و تعیین خطمشی آنها در ارتباط است اما این سکوتِ رسانهای، منجر به این شد که عمده مخاطبان و مردم، اطلاعات و اخبارشان را در رسانههای خارجی جستجو کنند. در این میان آنچه بیش از گذشته در معرض خطر قرار دارد، مرجعیت رسانههای داخلی است. در عملیات وعده صادق، روایت را به شبکه قطری الجزیره باختیم و در ماجرای ریزپهپادها هم غربیها با انتشار اولین اخبار جریانی که میخواستند را ساختند. آنهم در شرایطی که پس از گذشت چند روز از این عملیاتها هنوز هم نه تصاویری از چگونگی انجام آنها برای افزایش فشار روانی به دشمن منتشر شده و نه در ماجرای اصفهان و تبریز هم نهادی رسمی با اطلاعیهای متقن، از چگونگی انهدام پرندههای رژیم پرده برداشته است.
ما در سالهای اخیر و در وقایع مختلف، طعم تلخ از بین رفتن مرجعیت رسانههای داخلی و بیاعتمادی مخاطبان را چشیده و هزینههای گران آن را هم پرداخت کردهایم، اما این معضل میتواند عواقب جبرانناپذیرتری در جنگ رسانهای کنونی داشته باشد. ما در رسانه، برنامهمحور نیستیم، ایده نداریم و با محدودیتهای مهمی دستوپنجه نرم میکنیم. وضعیت امروز صداوسیما، نوع مواجهه این سازمان با رویدادهای مختلف و بحران بزرگ ریزش مخاطبانش هم تصویر شفافی از ضعف زیرساختی در حوزه سیاستگذاری رسانههاست. همۀ اینها در حالی است که رژیم صهیونیستی، امروز دو شکست سخت را تجربه کرده و ما با کار رسانهای میتوانستیم -شاید هنوز هم بتوانیم- از تعدد بحرانهای کابینه نتانیاهو و شرایط بغرنجش در منطقه شکستهای بزرگتری هم به آنها تحمیل کنیم. هر چند این عملیات روانی در گرو تقویت رسانههاست؛ البته اگر بخواهیم در این میدان هم موفق باشیم.