تاریخ : ۱۹:۳۹ - ۱۳۹۶/۰۶/۰۴
کد خبر : 10317
سرویس خبری : نقد روز

کتاب خاطرات مستشرق فرانسوی از سفر به ایران

معرفی کتاب

کتاب خاطرات مستشرق فرانسوی از سفر به ایران

دیولافوا خاطرات حضور خود در ایران را به انضمام یافته‌های باستان‌شناسی در کتابی تحت‌عنوان «سفرنامه، خاطرات کاوش‌های باستان‌شناسی شوش ۱۸۸۶-۱۸۸۴» منتشر کرد. متن اصلى این کتاب به زبان فرانسوى است و برای اولین‌بار در سال ۱۸۸۷ در فرانسه چاپ شده است. از ویژگی‌های این کتاب داشتن عکس و تصویر است.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «مادام ژان دیولافوا» باستان‌شناس و مستشرق فرانسوی بود که در سال 1881 میلادی به همراه همسر خود از طرف دولت فرانسه برای انجام کاوش‌ها و مطالعات باستان‌شناسانه وارد ایران شد. دیولافوا خاطرات حضور خود در ایران را به انضمام یافته‌های باستان‌شناسی در کتابی تحت‌عنوان «سفرنامه، خاطرات کاوش‌های باستان‌شناسی شوش 1886-1884» منتشر کرد. متن اصلى این کتاب به زبان فرانسوى است و برای اولین‌بار در سال 1887 در فرانسه چاپ شده است. از ویژگی‌های این کتاب داشتن عکس و تصویر است به‌طوری که صفحات این کتاب با نقاشی‌ها و تصاویر زیاد تزئین شده است. علاوه‌بر این نثر کتاب که به فارسی برگردانده شده نیز روان است.

  این کتاب 19 فصل دارد. نویسنده در فصل اول و دوم به مقدمات سفر می‌پردازد و توضیح کاملی درباره نحوه ورود به ایران بازگو می‌کند. فصل سوم بیشتر به سواحل جنوبی ایران و کرانه‌های خلیج‌فارس مربوط می‌شود. در این فصل نویسنده روابط شاه‌عباس و کمپانی هند شرقی را مورد بررسی قرار می‌دهد. در همین فصل دیولافوا بارها از واژه «خلیج‌فارس» استفاده می‌کند. او همچنین به توصیف بندرعباس و بازار آنجا می‌پردازد و می‌نویسد: «در زیر سایبان‌ها، خواربارفروش‌ها، کله‌قندها را ردیف چیده‌ یا از سر آویخته و آنها را با کاغذی نقره‌ای پوشانده‌اند. ادویه سبز و آبی با سینی‌های پر از شیرینی‌های رنگارنگ مخلوط شده است. کوزه‌های زنجبیل با لعاب فیروزه‌ای‌شان سینی‌های مسی کهنه را که در آنها زعفران، خرما و فلفل قرمز خشک ریخته‌اند روشن می‌کند.» فصل چهارم، پنجم، ششم و هفتم روایت نویسنده فرانسوی از سفر خود به دزفول، بوشهر و شوشتر است.

نویسنده در فصل هشتم درباره چادرنشین‌ها و عشایر مناطق جنوب غربی کشور صحبت می‌کند. در همین فصل نویسنده از اولین کشف باستان‌شناسی خود و گروهش در ایران صحبت می‌کند و می‌نویسد: «سر کنت لوفتوس در شمال آپادانا در ورودی بزرگ کاخ پارسی را جست‌وجو کرده بود. شوهرم امیدوار است آن را در سمت جنوب پیدا کند... خدای بزرگ! در بالای تپه، کارگرها دست‌هایشان را حرکت می‌دهند و جنجال به پا کرده‌اند. این کارگرها چه کسی را صدا می‌کنند؟... با قدم‌های بلند از تپه بالا می‌رویم. چه خبر شده؟ [آنها می‌گویند]: بیایید، آجر لعابی پیدا شده است. پنج سبد آجر لعابدار به چادرها منتقل کرده‌ایم. مقداری آجر نظیر آجرهایی که در روزهای اخیر پیدا کرده‌ایم با دقت و مرتب در سبدهای حصیری خاک‌برداری چیده شده است. نقش این آجرها عبارت است از نخلک‌های سفیدی که با روبان زرد بسته شده‌اند و دندانه‌های آبی و سبزی که لعاب برجسته دارند و رنگ فیروزه‌ای متن را زنده‌تر نشان می‌دهند.»

مستشرق فرانسوی در فصول نهم، دهم و یازدهم به شرح ادامه کاوش‌های باستا‌ن‌شناسی می‌پردازد. فصل دوازدهم درباره خروج نویسنده از ایران و سفر به فرانسه است که در دو فصل بعد خاطرات این عزیمت به فرانسه روایت می‌شود. در فصل 15 نویسنده وضعیت کاوش‌ها در سال 1885 را بررسی می‌کند و طی فصول بعد به ذکر خاطرات خود در برخورد با مردم ایران می‌پردازد.  این سفرنامه دارای اطلاعات بسیاری از اوضاع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایران است و در صفحه‌های این کتاب می‌توان درباره عادات و رسوم مردم ایران در آن زمان و خصوصیات و ویژگی‌های شهرهای باستانی و قدیمی ایران مطالب فراوانی یافت.