علم حاصل استفاده از عقل ابزاری است که میتوان از قوانین طبیعت برای کسب سود اجتماعی بهره برد؛ پس دانشوران باید تابع همین عقل ابزاری و نتایج آن باشند. علاوهبر عقل ابزاری، عقل جوهری هم مطرح است که فراتر از تاریخ و جسم قرار دارد. یکی از خصوصیات عقل مدرن بساطت، خودمحوری و مردانگی است. دریدا معتقد است سوژه مدرن با یک عقلانیت یکسانساز با نادیده گرفتن اختلافات متکی است. در فلسفه مدرن عقل ابزاری در تقابل با عقل جوهری قرار دارد و غایت عقل ابزاری حسابگرایانه است. برخلاف عقل جوهری که آزادی را در جستوجوی عدالت و برابری تعریف میکند، عقل ابزاری آزادی را به منزله تسلط بر طبیعت تعریف میکند.
متفکران فلسفه مدرن مثل لاک، هیوم و وبر وجودها و ارزشهای متکثر را به استاندارد واحد عملگرایانه تقلیل داده و یک اقتدار تکمحلی و وحدتطلبانه را دنبال میکنند، فلسفه مدرن با تدارک اصول مبنایی طبیعت انسان و واقعیت اجتماعی غرب، اصول حاکم بر معرفت و اخلاق و زیباییشناسی جهانی را تدارک دیده است، درحالی که معنای این هنجارها در آکادمیهای علمی مختلف با هم متفاوت بود. مدل تولیدکننده علم، مردانه است که ابژه انسانی را فیزیکی، روانشناسی، رفتاری، آماری و تاریخنگاری تحصلگرا تقلیل میدهد. این مدل با فرموله کردن علوم انسانی علاوهبر غفلت از ویژگیهای ابژه انسانی ویژگیهای سوژه شناسا را هم حذف میکند. از سوی دیگر علوم انسانی مدرن قدرت شناخت عقل را ندارد؛ درحالی که باید یک هسته فراعقلی در عقلانیت وجود داشته باشد تا روشها و سیستمهای مدرنیته را ارزیابی کند. اندرسون مینویسد عقل مدرن، مذکر اما متظاهر به بیطرفی جنسیتی بوده است. از نظر او اول سوژه مدرن به نحوه فرهنگی و تاریخی، غیرجسمانی است، پس میتواند تعصبات فرهنگی و مذهبی را در خود راه دهد. نکته دیگر اینکه سوژه مدرن منفک از ابژههای مکانمند است؛ پس بحران دوگانگی سوژه و ابژه را به وجود میآورد.
متن سخنرانی در نشست «تاریخچه عقل مذکر»
* استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
شماره ۲۰۷۸ |
صفحه ۹ |
ورزش
دانلود این صفحه
تاریخچه عقل مذکر چگونه بود؟
عقل مدرن؛ متظاهر به بیطرفی











