امروز صبح قرار است عباس کیارستمی از مقابل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در خیابان حجاب تهران تشییع شود؛ جایی که او فیلمسازی را آغاز کرد تا عباس کیارستمی شود. بهانه نوشتن درباره عباس کیارستمی در صفحه ورزش وجود یک فیلم ورزشی در کارنامهاش است. البته این فیلم درباره فوتبال است. اگر دقیقتر بررسی کنیم، کیارستمی برای یک فیلم دیگر که خودش آن را کارگردانی نکرد هم یک فیلمنامه ورزشی نوشته است. اولین فیلم در سال 52 توسط خودش نوشته و کارگردانی شد. یکسال بعد هم فیلم اکران عمومی شد. نام این فیلم «مسافر» بود. دومی هم فیلمی به نام «نجوا» است و همانطور که اشاره کردیم کیارستمی فقط فیلمنامهاش را نوشت و پرویز شهیاری آن را در سال 1378 ساخت. در هر حال داستان فیلم مسافر که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم تهیهکننده آن است، مربوط به فوتبال است که باعث شد گزارش امروز صفحه ورزش را به یاد عباس کیارستمی اختصاص دهیم. فیلمی که البته اهالی ورزش و فوتبال کمتر به آن توجه کردند و شاید پس از مرگ کیارستمی توجه به این فیلم بیشتر شود و آن را در زمره فیلمهای ورزشی تاریخ سینمای ایران قرار دهند. در همین فرهیختگان و چند وقت پیش پروندهای برای فیلمهای ورزشی تاریخ سینمای ایران منتشر کردیم و نامی از فیلم مسافر در این لیست قرار نداشت.
داستان فیلم چه بود؟
بسیاری از منتقدان کنونی سینما زمانی که درباره فیلم مسافر کیارستمی صحبت میکنند این فیلم را یک فیلم درست درباره فوتبال میدانند؛ چراکه کیارستمی هرگز به سراغ بعد تجاری فوتبال نرفت. در حالی که فیلمش حول و حوش بازی بزرگ پایتخت یعنی تاج و پرسپولیس بود، اما سراغ ستارههای سینما و حتی ستاره آن زمان تاج و پرسپولیس نرفت. او درباره فوتبال یک فیلم ساخت که همه المانهای فیلمسازی را در خود داشت. اما داستان مسافر که به فوتبال مربوط است، در ملایر فیلمبرداری شد. این فیلم داستان یک نوجوانان علاقهمند به فوتبال بود که عشق به فوتبال کورش کرده بود و خانوادهاش با این عشق مخالف هستند و عقیده دارند که فوتبال این نوجوانان ملایری را از کار و درس و زندگی میاندازد. نکته جالب این است که کیارستمی در این فیلم عشق به فوتبال را 42 سال قبل نشان میدهد؛ عشقی که هنوز تفاوتی نکرده و همین حالا هم میان نوجوانان (بهویژه شهرستانیها) دیده میشود. این فیلم روایت یک نوجوان ملایری است که عاشق فوتبال است و میخواهد به تهران برود تا داربی تاج و پرسپولیس را از نزدیک در ورزشگاه امجدیه ببیند؛ آرزویی که همین الان هم نوجوانان متولد اواسط و اواخر دهه 70 و حتی دهه هشتادیها هم دارند. هرچند کیارستمی سعی میکند بار اجتماعی فیلم را بیشتر از بار ورزشی نشان دهد، اما به هر جهت عشق نوجوان به فوتبال و خود فوتبال محور فیلم قرار میگیرد. لهجه شیرین ملایری بازیگران مبتدی فیلم کیارستمی که در آن زمان برای اولینبار دوربین و تجهیزات فیلمبرداری را میبینند، به ویژگیهای فیلم اضافه میکند. در صحنهای که نوجوان عشق فوتبال میخواهد کیهان ورزشی بخرد، هیچ تفاوتی بین عشق کودکان همین دوره و زمانه به فوتبال با کودکان و نوجوانان دهه 40 و 50 دیده نمیشود. در صحنههایی از فیلم که در شبکههای اجتماعی هم منتشر شده، نوجوان عشق فوتبال میخواهد کیهان ورزشی بخرد اما به جای 15ریال، 13 ریال دارد و البته فروشنده به او مجله نمیدهد آنقدر حالت صورت قاسم، نوجوان عشق فوتبالی بهخوبی به تصویر کشیده شده و در اصطلاح سینمایی، درآمده که آنهایی که در کودکی عشق فوتبال بودهاند با قاسم همذاتپنداری میکنند. نوجوانی که البته میخواهد همه پول توجیبیهایش را برای خرید مجله ورزشی خرج کند که وضعیت بد مالی این اجازه را نمیدهد. حسن دارابی بازیگر نقش قاسم است و او با دوست دیگرش که مسعود زندبگله نام دارد، میخواهند با چند ترفند پول جمع کنند تا هم بتوانند هر هفته بهراحتی مجله بخرند و هم اینکه به تهران بروند و داربی را از نزدیک ببینند. آنها سراغ عکس گرفتن از اهالی محل میروند و سعی میکنند با گرفتن پول از اهالی محل، هزینههای چاپ عکس را به سود برسانند. در این میان هنوز مخالفتهای خانواده همچنان وجود دارد و هزینه سفر به تهران برای هر دو نفر جمعآوری نمیشود. در یک صحنه گلایههای مادر قاسم به تصویر کشیده میشود که از پسرش بهخاطر کثیف شدن لباسهایش در تهران گله دارد.
به تهران میرسد اما...
درنهایت پولی که جمع میشود هزینههای یک نفر را تامین میکند و قاسم برای دیدن فوتبال در امجدیه بار سفر را میبندد و مخفیانه سوار اتوبوس میشود و به تهران میرود و چند ساعت قبل از بازی به امجدیه میرسد اما قبل از بازی به دلیل خستگی زیاد و کمخوابی روی چمنهای اطراف گیشه بلیتفروشی خوابش میبرد و زمانی که بیدار میشود، میبیند که چند ساعت گذشته و بازی به پایان رسیده و او موفق به دیدن بازی نشده است. این روایت برای همه عشقفوتبالهای شهرستانی که برای دیدن داربی تهران یا بازیهای مهم ملی به تهران میآمدند، روایتی آشناست. همه اینها را کیارستمی 42 سال پیش به تصویر کشیده است. جالب است بدانید که این فیلم برنده مجسمه طلایی جشنواره فیلمهای کودکان تهران و جایزه تلویزیون ملی ایران در نهمین جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان تهران در سال 1353 و برنده جایزه ویژه و جایزه شهر جشنواره فیلم ریمینی 1993 هم شده است. این فیلم انتقادهای زیادی هم به اختلاف طبقاتی در دهه 50 ایران دارد و کیارستمی بهخوبی این ماجرا را نشان میدهد. موسیقی اثرگذار این فیلم 83 دقیقهای را هم کامبیز روشنروان ساخته است.
شماره ۱۹۸۷ |
صفحه ۱۴ |
سیاست
دانلود این صفحه
نگاهی به تنها فیلم ورزشی عباس کیارستمی
مسافری که به دیدن فوتبال نرسید
چیا فوادی











