در تاریکی شب، اشک شمعهای افروخته، روی نامهایی میچکد که زیر هر کدامشان، سنی حک شده: سمیر ناظم چهارساله، حسین رضوان 18 ماهه،محمد ابوعدوان پنجساله. شمعها میچکند روی کاغذها، شمعی خاموش و شمعی دیگر به یاد کودکی مرده برافروخته میشود.
نامی از میان 17 هزار کودکی که هرکدام بخشی از تلفات جنگهای یک دهه اخیر خاورمیانه بودهاند از کابل تا شام از فلوجه تا غزه.
صدای جیغ و شادی بچهها از دور به گوش میرسد. شاید در حال بهانهگیری برای چیزی که پدر و مادر از خریدنش سرباز زده... یا قهقههای کودکانه برای بازی... دور حوض بزرگ پارک ملت اما مردم جمع شدهاند تا یادی کنند از کودکانی که قبل از چشیدن طعمهای خوب زندگی، در خون نشستند و رفتند.
شمع را در جشن تولد روشن میکنند، اما جمعهشب گذشته به کوشش جمعی از فعالان مدنی، گروهی از شهروندان در پارک ملت جمع شدند تا در سوگ 17 هزار کودکی که در عراق و سوریه و فلسطین، بعد از سالهای ۲۰۰۰ کشته شدهاند شمعهایی روشن کنند. این تعداد بهجز کودکانی هستند که در جنگهای داخلی افغانستان کشته شدند، جنگهایی که آمار دقیقی درباره کشتگان آن وجود ندارد.
پسر جوانی شمعش را روشن میکند و با قطرههای اشکش آن را روی کاغذی که نام کودک هشتسالهای روی آن نوشته شده استوار میکند و میگوید: این روزها بیش از هر زمان دیگری یاد سالهای جنگ میافتم. زمانی که همسن همین کودکان بودیم و در طولانیترین نبرد قرن بیستم، شانس آوردیم که زنده ماندیم. گرچه عدهای هم در آن میان جان باختند، کودکانی که اگر زنده بودند شاید اینجا دور همین حوض بزرگ پارک ملت نشسته بودند.
شعری میخواند از محمدعلی سپانلو و اشک توی چشمان روشنش میدرخشد: نام تمام مردگان یحیی است/ نام تمام بچههای رفته/ در دفترچه دریاست/ بالای این ساحل/ فراز جنگل خوشگل/ در چشم هر کوکب/ گهوارهای بر پاست/ بیخود نترس ای بچه تنها/ نام تمام مردگان یحیی است/... یک رشته گلدان میبرند از خوابهای ناز/ ما را تماشا میکنند از دور/ که همصدای بچههای مرده میخوانیم/ آوازمان، در برف پایان زمستانی/ بر آبهای مرده میبارد/ با کودکان مانده در آوار بمباران/ در مجلس آواز، میهمانیم/... نام تمام مردگان یحیی است
او ادامه میدهد: این شعر درباره کودکان همبازی است که در موشکباران تهران کشته شدند و شاعر بر این خیال شاعرانه بوده که این کودکان زندهاند و نامشان «یحیی» است. حال برای من نیز کودکان کشته شده غزه و دیگر نقاط دنیا که در اثر جنگ جان باختند همین حکم را دارند و در کنار خیل فراوان کودکانی که شانس زنده ماندن داشتند، هستند آنهایی که پدر و مادرشان و همه امیدها و آرزوهای قشنگشان نیز از بین رفته است.
دختر جوانی در جواب رهگذری که میگفت چه نشستن و شمع افروختن شما در این کنج دنیا چه سودی به حال مردم غزه دارد، گفت: ما درخت معجزه نیستیم ولی میتوانیم در برابر کشتن آدمها سکوت نکنیم، این تنها کاری است که میتوانیم و دریغش نمیکنیم.
دختر جوانی دیگری که شمعی در دست دارد، میگوید: 17 هزار نفر کشته؟ واقعیت بیش از اینهاست تنها 11 هزار کودک در جنگ سوریه کشته شدند. متاسفانه آمار دقیقی در این باره وجود ندارد. مثلا اصلا معلوم نیست در جنگ افغانستان چه تعداد کودک کشته شدند یا همینطور در عراق.
زن مسنی که دست دو نوه خردسالش را گرفته اشک میریزد و مویه میکند برای دل مادران داغدیده فلسطینی... حدود 70 نفری شمع به دست دور حوض بزرگ نشستهاند و در محوطه کمنور پارک ملت صدای دختر جوانی میپیچد که آمار تلفات کودکان در جنگ اخیر در غزه را بیان میکند. نام 180 کودک در روی کاغذهایی با قطع A4 همراه با سن فوتشان چاپ شده است. 180 کودکی که تنها در یک ماه اخیر کشته شدند.
آمنه شیرافکن فعال مدنی و روزنامهنگار که جزء دستاندرکاران برگزاری این مراسم است، میگوید: همین جمع در روز قدس نیز 180 بادکنک که نام هر کدام از این کودکان کشتهشده روی آن درج شده بود را به هوا فرستادند. او میگوید: نام این کودکان را از سمنهای فعالی که در غزه و رامالله و کرانه باختری فعال هستند جمعآوری کردیم. او میگوید که خبر برگزاری مراسمهای اینچنینی را به گوش آنها که در فلسطین هستند به کمک دوستانمان در آنجا میرسانیم. آنها از فعالیت جامعه مدنی ایران برای برپایی چنین مراسمی خوشحال هستند. چراکه معتقدیم برای پایان یافتن جنگها در همه نقاط دنیا، هیچچیز نیرومندتر از خواست جامعه مدنی نخواهد بود.
او میگوید: ما جامعه مدنی ایران، در برابر جنگافروزی و کشته شدن کودکان و زنان و مردان غیرنظامی احساس مسئولیت میکنیم و در کنار تمام کسانی که به جنگ و کشتار به بهانههای واهی چون اختلافات دینی و قومی و شهوت قدرت و انحصارطلبی اعتراض دارند، به خیابان میآییم و صدای صلح و صلحطلبی و دوستی انسانها و ملتها و برائت از سیاستمداران خونآشام و بیوجدان و سیاستها و اقدامات کثیف و غیرانسانیشان را، بلندتر از انتقامجوییها فریاد میزنیم.
جنگ و کشتار در خاورمیانه چیز غریبی نیست اما حوادث و کشتار مردم بیگناه در فلسطین این روزها به قدری فاجعهبار است که وجدان عمومی را در جامعه جهانی به درد آورده است. خانم میانسالی که شمعی در دست دارد، میگوید: در حافظه و رویاهای کودکان این منطقه جز کشتارهای دستهجمعی، شبانه، تعمدی یا مثلا اشتباهی چیز دیگری باقی نمانده است. کودکان یا در حال سلاخی شدن هستند یا مشغول تماشای سلاخی. خاورمیانه از قندهار گرفته تا صبرا و شتیلا، از سامرا گرفته تا حمص و حلب دیگر جایی برای بازی کودکانه و جست و خیزهای آنها باقی نگذاشته است. کودکان فلسطین در زندان غزه از کنجی به کنج دیگر رانده میشوند و بعد با نشانهگیریهای دقیقی، زندگی دوران «نکبت» را برای همیشه فراموش میکنند. اسمشان را نه برای تقسیم امکانات و وسایل بازی و ثبتنام در مدرسه، که برای درازتر شدن لیست قربانیان جنگ جمعآوری میکنند.
از سال 2000 در گوشه و کنار این جغرافیای بحرانزده از عراق گرفته تا سوریه و فلسطین حدود 17000کودک کشته شدهاند. این آمار بدون در نظر گرفتن کودکان کشته شده در افغانستان ذکر شده است. خاورمیانه اگر ثروت دارد، اگر جای مهمی از دنیاست، اگر توازن قدرت در آن میتواند موجب ضمانت قدرت بازیگری شود، اما جای خوبی برای کودکان نیست. کودکان بیدفاعترین قربانیان جنگافروزیها و خشونتها، آرامآرام بزرگترین گروه قربانی جنگهای این منطقه را تشکیل خواهند داد.
* عنوان برگرفته از شعری اثر محمدعلی سپانلو است.
شماره ۱۴۳۸ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ
دانلود این صفحه
یادبود کودکان کشتهشده جنگ در پارک ملت
نام تمام مردگان یحیی است
سعیده علیپور











