به نظر میرسد شما در تمام کارهایی که ارائه میدهید، به نوعی به دنبال نوعی تجربه آزمایی هستید؛ در این خصوص توضیح میدهید؟
بله؛ من در تمام پروژههایی که در گذشته انجام دادهایم، به دنبال پویایی و نوعی نگاه متفاوت هستم، دلم میخواهد هر کنسرتی که برگزار میکنم با کنسرت پیش از آن تفاوت داشته باشد. چه از نظر سازبندی و ترکیب و چه از لحاظهای دیگر. درواقع تلاش میکنم در آهنگسازی و خوانندگی وارد مسیرهای تازهای بشوم. اگرچه ادعایی در این زمینه ندارم و فکر نمیکنم که همیشه در این مساله موفق بودهام؛ اما تلاشم این بوده که این تجربههای تازه را در موسیقی ایرانی به آزمون و معیارسنجی مخاطبان قرار دهم.
شما با آهنگسازان مختلفی کار کردهاید، آقایان علیزاده، لطفی، فخرالدینی، درخشانی، عبدی و آهنگسازان دیگر. از آن طرف در کنار این استادان همواره با موسیقیدانان جوان نیز فعالیت دارید، چرا؟
بسیاری از آهنگسازان جوان که هماکنون در حوزه موسیقی فعالیت دارند، در ساختههایشان دنبال بیان تازه هستند. من هم در آوازم دنبال بیانهای تازه هستم. البته سلیقههای موسیقی دو نفر، نمیتواند کاملا شبیه هم باشد، اما این امکان برای من به همراه تعداد زیادی از آهنگسازان جوان وجود دارد که فضاهای مشترک ذهنی و سلیقهای خودمان را پیدا کنیم. اما نکته مهم این است که در هر اثری – خواننده و آهنگساز- زمانی که کنار همدیگر قرار میگیرند؛ از همه نظر با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و همدیگر را درک کنند. در این صورت است که میتوانند امیدوار باشند اثری که خلق میکنند، تاثیرگذاریهای لازم را داشته باشد. دو هنرمندی که در کنار هم قرار میگیرند اگر به لحاظ روحی و عاطفی با هم قرابت نداشته باشند نمیتوانند اثری خلق کنند که به ذهن مخاطب بنشیند.
این تفاوتی که مثلا شیوه آهنگسازی محمدرضا لطفی داشت تا شیوه آهنگسازی کسی مثل «علی قمصری» شما را بهعنوان خواننده اذیت نمیکند؟
من علایق و سلیقه خاص خودم را در زمینه موسیقی دارم؛ اما در عین حال از آنجا که به تجربهگرایی اعتقاد دارم، گمان میکنم که ممکن است ذائقه موسیقایی هر آدمی در طول سال تغییر کند. مثلا ممکن است من بخواهم در اثری که نگاهی مدرن به موسیقی سنتی داشته است، حضور پیدا کنم و از آن طرف کاری کاملا کلاسیک یا سنتی را ارائه دهم. ممکن است دلم بخواهد با یک ارکستر بزرگ فعالیت کنم یا تنها با یک نوازنده بخوانم. به هر حال مهمترین مساله این است که ارزش هنری در یک اثر رعایت شود.
تعصب خاصی روی شکل و شیوه آوازها دارید؟
نه؛ اما به هر حال نباید از سنتهای موسیقایی ما فاصله زیادی داشته باشد. من در این سالها با آهنگسازان بسیاری فعالیت کردهام، اما در همه آنها سعی کردهام خودم را به نوعی تعریف کنم. دلم خواسته تا استقلال هنریام را حفظ کنم و در عین حال با توجه به سلایق آهنگساز خودم را با او تطبیق دهم. یعنی اینکه تلاش کردهام شخصیت هنری خودم را بهعنوان خواننده حفظ کنم. بهخصوص اینکه در این سالها به نظر میرسد آواز در موسیقی ایرانی با مشکلاتی مواجه شده است؛ برای مثال دیگر ما آثاری که براساس موسیقی اصیل ایرانی باشند را نداریم. این در حالی است که اگر ما بخشهایی از موسیقیمان را نادیده بگیریم و فراموش کنیم، آن زمان است که به اساس موسیقی ایرانی ضربه وارد کردهایم. آواز فرم اصلی کار یک خواننده در موسیقی اصیل ایرانی است و متاسفانه امروز از ذائقه مردم ما دور شده است. البته من به هیچعنوان با تصنیفخوانی مشکل ندارم و فکر میکنم ضرورت امروز موسیقی ماست؛ چون مردم با تصانیف ارتباط بیشتری برقرار میکنند؛ اما در عین حال فکر میکنم وظیفه یک خواننده موسیقی ایرانی این است که به آواز که فرم اصلی و اساسی موسیقی ایرانی است اهمیت دهد.
اصلا این روزها ما چیزی به نام آواز داریم؟
بله، هنوز خوانندگان بسیاری هستند که در این زمینه فعالیت میکنند. اما در آوازهایی که این روزها ارائه میشود، باید به این نکته توجه کنیم که چقدر ملودیهای تصانیف، اصیل و ایرانی هستند. فاکتور دوم بحث سازبندی و ارکستراسیون یک اثر است. باید در یک اثر که اسم ایرانی را روی آن میگذاریم، نقش سازهای ایرانی را بسنجیم چون ساز هم بخش عمدهای از موسیقی ایرانی را تشکیل میدهد. اثری که به هر حال ساز ایرانی نداشته باشد و نغمههایی که به لحاظ فرهنگ موسیقی هیچ قرابت و شباهتی با فرهنگ موسیقی ایرانی نداشته باشند از موسیقی اصل ما دور هستند. اما درکل نمیتوان گفت هر کاری که این دو فاکتور را ندارد غیرهنری است. در واقع ممکن است غیراصیل باشد اما غیرهنری نیست. اینها بحثهایی است که همیشه وجود داشته اما نمیتوان همهچیز را به واسطه اینکه موسیقی ایرانی نیست یا شبیه موسیقی اصیل ما نیست محکوم کنیم. به هر حال هر اثری ارزش هنری خود را دارد.
در این روزها بسیاری از آثار را میشنویم که به نوعی تلفیقی به شمار میروند. در این خصوص توضیح میدهید؟
این یک ضرورت است که باید به آن توجه کرد. من در برنامههایی که در کشورهای دیگر انجام میدهم، این مساله را متوجه شدهام که تمام مردم دنیا تشنه برقراری ارتباط با یکدیگر هستند. همه دوست دارند یکدیگر را بشناسند و درک کنند. گویی ملتهای دنیا از دوری با هم و روبهروی هم قرار گرفتن خسته شدهاند. بزرگانی مثل حسین علیزاده، کیهان کلهر و شهرام ناظری در این زمینه کارهای فراوانی انجام دادهاند و تمام تلاششان را کردهاند؛ اما این مسیر باید ادامه داشته باشد و نسلهای بعد باید موسیقی ایرانی، فرهنگ ایرانی و پیام فرهنگی ایران را به دنیا صادر کنند. ما همیشه شعار صادر کردن پیاممان را به دنیا دادهایم اما در عمل جز دست روی دست گذاشتن کار دیگری نکردهایم. خط مقدم تمام رویدادهای مهم فرهنگی در دنیا موسیقی است اما ما در ایران به این هنر اهمیت چندانی ندادهایم و فقط همیشه گفتهایم باید فرهنگ و اندیشه خود را به دنیا صادر کنیم.
این مساله میتواند تا حدی به معرفی موسیقی ما نیز بینجامد؟
در شرایط امروز جهان، فرهنگها و موسیقیهایی هستند که با کمترین وجه مشترک با هم و به هر ترفندی که شده، بخشی از ریشههای مشترک خود را پیدا و گفتمان را آغاز میکنند. ما که با یک نوع موسیقی بسیار مهم و پرطرفدار اشتراکات زیاد داریم، باید بیش از اینها به این مقوله توجه کنیم و بتوانیم به این گفتمان بیش از گذشته بپردازیم.
شما جایزه فرانس موزیک را هم چندی قبل بردید.
بله؛ این جایزه هر سال از سوی کشور فرانسه به یک هنرمند در دنیا اهدا میشود. معیار انتخاب هم ارزش هنری کار یک هنرمند و تفاوتهای کار هنری او نسبت به دیگران است. بسیار خوشحالم که در سال 2013 این جایزه نهتنها به من که به موسیقی سرزمین من تعلق گرفت.
مقامهای آذری با مقامهای موسیقی سنتی ایران نزدیکیهایی دارند، اما به هر حال خواندن این مقامها برای خوانندهای که حتی با زبان و لهجه آذری آشنا نیست، باید کار سختی باشد، اینطور نیست؟
اجرای این برنامه در کنار تمام انگیزههای موسیقایی، انگیزه غیرموسیقایی و نیز اجتماعی داشته است. ما میخواستیم بهعنوان هنرمندانی که زبان و گویشمان چیز دیگری است، از ادبیات و موسیقی قوم دیگری بخوانیم و این با وجود آنکه کار سختی است، اما باید به فال نیکش گرفت. این کنسرت بیش از هر چیز پیام «مهر و عشق» برای بخشی از مردم سرزمینمان دارد. در تمام دنیا مرسوم است که وقتی خوانندهای برای اجرای کنسرت به کشوری میرود، یک قطعه از آن سرزمین را برای احساس نزدیکی با مردم آن سرزمین میخواند. ممکن است در این میان تعدادی از کلمات را اشتباه بخواند یا لهجهاش درست نباشد، اما این اهمیت ندارد، آنچه مهم است انگیزه اجتماعی و مهر و علاقهای است که میخواهد با این کارش نشان دهد. اصلا شاید ناصحیح بودن لهجه، خودش نوعی زیبایی در این پیام باشد.
در آخرین آلبومی که از شما منتشر شد، به لهجه آذری خواندید. بهعنوان کسی که لهجه غیرآذری دارد، این مساله نگرانتان نمیکرد؟
به هر حال اجرای موسیقی آذری هم از لحاظ گویش و هم از نظر موسیقایی، عرصه جدیدی بود که من خودم هم دوست داشتم تجربهاش کنم. در این سالها همواره به خوانندگان آذری بهخصوص «عالیم قاسماف» ارادت داشتم و از 15 سال قبل که برای اولین بار صدای او را شنیدم، بهشدت تحت تاثیر شیوه و تکنیک آوازی او قرار گرفتم و برای اجرای این برنامه نیز از تکنیکهای او بهره بردم. ضمن اینکه قبل از برگزاری کنسرتها، چند کنسرت خصوصی با حضور دوستان آذری اهل موسیقی برگزار کردیم که نظر مساعدی داشتند. آنان پیش از آنکه درباره مقامها، شعرها و لهجه درست نظر داشته باشند، از اینکه خوانندهای غیرآذری، دارد این مقامها را اجرا میکند، خوشحال بودند و به نظر من همین مساله کافی است. ضمن اینکه اصولا هنر باید وسیلهای برای نزدیک شدن دلها به یکدیگر باشد. اجرای برنامههایی از این دست هم در داخل ایران و هم اجراهای خارجی، میتواند بهانهای برای نزدیک شدن دلها به یکدیگر باشد. این اتفاق میتواند از طریق گفتوگویی موسیقایی رخ دهد. موسیقی میتواند عرصه مناسبی باشد برای اینکه با مردم در غمها و شادیهایشان شریک شد و در این میان میتواند بهانهای باشد برای اینکه هراز چند گاهی به واسطه موسیقی، حفظ پیوند بین زبانها و قومها رخ دهد. این همان دغدغهای است که استاد علیزاده همیشه داشتهاند و به همین خاطر موسیقی اقوام دیگر را بهعنوان بخشی از رپرتوار گروه موسیقی همآوایان قرار دادهاند.











