«دستگاهی که از احمدرضا کریمی که یک سازمان عریض و طویل را ماهها دچار بحران کرده و رهبری گروهی را به عهده داشته که اغلب قریب به اتفاق افراد آن، در سالهای پس از انقلاب جزء رهبران و سران تراز اول سازمان مجاهدین خلق بودهاند و در ضمن، اهل سخن و قلم و نوعی کاریزمای مبارزاتی است، بخواهد بهعنوان خبرچین و منبع استفاده کند برای لای جرز خوب است و همه مسئولان آن باید عقبافتاده ذهنی باشند!» جملات بالا حرفهای مردی است که بازگشتش و گفتوگوی پررمز و رازش، شاید بزرگترین شوک به تاریخ چهل و چند ساله اخیر ایران باشد. هر چند پیش از این، انتشار کتاب گفتوگوهای پرویز ثابتی مسئول اول اداره کل سوم ساواک موسوم به امنیت داخلی با نام «در دامگه حادثه» سر و صدای زیادی در فضای رسانهای کشور ایجاد کرد، گفتوگوی مفصل ماهنامه «مهرنامه» با یکی از مرموزترین زندانیان قبل و بعد از انقلاب اسلامی، پنجرههای تازهای را در بررسی تاریخ معاصر ایران و بهخصوص تاریخ چهار دهه اخیر آن گشود.
کریمی کیست؟
شمس آلاحمد در شماره 4362 نشریه «مهر ایران» و در صفحه 113 درباره کریمی مینویسد: «احمدرضا کریمی به سال 1330 در جهرم و خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات دبیرستان در سال 1350 در رشته علوم قضایی دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و از همین سال به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمد. او طی مدت کوتاه فعالیت خود ارتباطات وسیعی در سازمان یافت بنابراین وقتی در سال 1352 دستگیر شد، این اطلاعات و ارتباطات او با ضعف بسیاری که در جریان بازجویی از خود نشان داد، ضربه بزرگی به سازمان زد. او همکاری وسیعی را با ساواک شروع کرد و موجب دستگیری افراد بسیاری شد.» «همکار ساواک» دقیقا تعبیری است که در بررسی اغلب خاطرات، اسناد و مطالب گفتهشده درباره روزهای پیش از انقلاب اسلامی و بهطور خاص وقایع زندانهای دهه 50 ایران درباره احمدرضا کریمی به چشم میآید.
روایت عجیب از تاریخ
گفتوگوی مفصل کریمی حاوی نکات بسیاری است. او در 10 ساعت گفتوگوی خود به افراد بسیاری که اکثرا نیز اعضای سازمان مجاهدین خلق بودهاند، پرداخته است. اما اتفاق مهم در این گفتوگو این است که کریمی ادعا میکند آنگونه که گفته شده، همکار ساواک نبوده است. کریمی در گفتوگوی خود تاکید میکند بهطور مستقیم تنها در لورفتن یک نفر دخیل بوده است: «من فقط در مورد دستگیری یک نفر خودم را کاملا مقصر میدانم که میتوانست از طریق من دستگیر و شکنجه نشود... این فرد عزتالله مصلینژاد بود.» البته او در بخشهایی دیگر از گفتوگوی خود اشاره میکند که به دلیل شرکت در مصاحبه تلویزیونی علیه سازمان مجاهدین خلق، ترس عوامل ساواک از او، حضور در بازجویی زندانیان دیگر برای تضعیف روحیه آنان و دادن اطلاعات درباره زندانیان تازه دستگیرشده، همگان او را بهعنوان «همکار ساواک» میشناختهاند. کریمی بهعنوان مثال در بخشی از گفتوگو میگوید: «بازجوها برای اینکه به زندانیهایشان بگویند بزرگتر و مقاومتر از تو هم بریده، مرا صدا میکردند و به متهمهایشان نشان میدادند... بعد از مدتی این شایعه پیچید که کریمی بازجوی ساواک است.» هرچند کریمی ادعا میکند که این شایعه محصول چپافتادن مجاهدین خلق با او به سبب جدایی و حضور در مصاحبه تلویزیونی بوده، روایت عزت شاهی در کتاب خاطرات خود کاملا با این حرفها متناقض است. عزت شاهی که سالهای زیادی را پیش از انقلاب در زندان گذرانده، درباره کریمی و این ادعایش میگوید: «در شب سیام آذر 1354 که مرا به اتاق بازجویی میبردند، وقتی گفتند بلوز را از رو سرت بردار، دیدم که در طرفی وحید (افراخته) و احمدرضا کریمی و در طرف دیگر حسن ابراری نشستهاند... احمدرضا کریمی آنقدر با رسولی راحت شده بود که حتی از جیب او سیگار بر میداشت.»
ترس از کریمی
آنچه درباره کریمی عجیب است اینکه او در گفتوگوی خود به صراحت بارها به رابطهاش با مصطفی هیراد یا همان مصطفوی یکی از سربازجوهای ساواک اشاره میکند و او را «انسان روشنی» میخواند. آنگونه که کریمی در گفتوگوی خود اشاره میکند، رابطهاش با بازجوها در ساواک به دلیل رواج شایعات درباره اینکه او همه را لو میدهد، بر پایه ترس استوار بود. کریمی درباره اعضای ساواک میگوید: «ساواکیها یک ترسی داشتند و میگفتند این با بالاییها بسته. مثلا فکر میکردند اگر اراده کنم میتوانم با ثابتی صحبت کنم و زیرآبشان را بزنم. چون مصاحبه و نحوه بیان من جلبنظر کرده بود، خیلیها کنجکاو بودند که بیایند و مرا ببینند.»
همبند شریعتی
از بحثهای جذاب این گفتوگو نکاتی است که او درباره علی شریعتی میگوید. علی رهنما در کتاب «مسلمانی در جستوجوی ناکجاآباد» درباره او مینویسد: «احمدرضا کریمی چهره مشکوکی که پس از انقلاب به اتهام همکاری با ساواک محاکمه شد به مدت سه ماه با شریعتی همسلول بود تا بتواند در مورد وی خبرچینی کند.» دلیلی که اولینبار کریمی تصمیم میگیرد گفتوگو کند نیز همین مساله است. او نمیپذیرد که شریعتی را لو داده و حتی اظهار میکند با تکنویسی درباره شریعتی زمینه آزادیاش را فراهم آورده است. حتی ادعا میکند در زمان نوشته شدن کتاب «انسان، اسلام و مکاتب مغرب زمین» در کنار شریعتی حضور داشته و دلیل نوشته شدن آن را سادهسازی مفهوم مارکسیسم برای ماموران ساواک میداند. این ادعا را شاید بتوان با دانستن این موضوع که این دستنوشتهها در روزنامه کیهان به صورت پاورقی منتشر شد، سنجید. احسان شریعتی در گفتوگو با ماهنامه نسیم بیداری در ویژهنامهای با عنوان «شب چراغ» درباره این مقالات میگوید: «مقالاتی که در کیهان منتشر شد، جزواتی بود با جلد آبی که قبل از زندان وجود داشت و در چاپخانه حسینیه ارشاد به دست ساواک افتاد و بعد از اینکه نتوانستند از شریعتی مصاحبه تلویزیونی بگیرند، این مقالات را منتشر کردند. به گفته فرزند شریعتی، چاپ این مقالات در کیهان با اعتراض دکتر مواجه شد و آقای احمد صدر حاج سیدجوادی، وکیل شریعتی هم علیه کیهان شکایت کرد. البته رحیمی هم تصدیق میکند که شریعتی هیچگاه نمیخواست مصاحبه تلویزیونی کند اما حاضر به نوشتن این دو کتاب شده بود. اما روایت محمدمهدی جعفری - در میزگردی که وبسایت تاریخ ایرانی درباره چگونگی آزادی شریعتی ترتیب داده بود - راجع به کتاب «انسان، اسلام و مکاتب مغربزمین» بهگونهای دیگر است: «به هر حال شریعتی آزاد شد و به دعوت دانشجویان دانشگاه اصفهان به آنجا رفت و سخنرانیای ایراد کرد با همان موضوع انسان، اسلام و مکاتب مغربزمین. پس از این سخنرانی، هنگامی که قرار بود متن تکثیر شود، ساواک مطلع میشود و مامورانی به چاپخانه میفرستد و تمام متون چاپشده را جمع میکند و با خود میبرد... کریمی را موظف کرده بودند که متن سخنرانی شریعتی را دستکاری کرده و به میل آنها تغییر دهد. پس از آن این متن را به کیهان دادند تا منتشر کند.»
صحت خاطرات کریمی
با نگاهی به کتاب «سالهای بیقرار» خاطرات جواد منصوری شاید بتوان بیشتر درباره کریمی حرف زد. تحقیق و تدوین کتاب خاطرات منصوری توسط محسن کاظمی انجام شده است و او چندینبار برای توضیح درباره برخی از افرادی که در زندان با منصوری همبند بودند و عضو سازمان مجاهدین شدند، از کتاب کریمی منبع میآورد. کریمی در کتاب «سازمان مجاهدین خلق ایران و مواضع آن» بهطور ویژهای درباره هر یک اعضای سازمان که در زندانهای رژیم حضور داشته یا نداشتهاند، توضیحاتی ارائه کرده است. اما یکی از مسائلی که در همان کتاب درباره کریمی گفته شده، عدماعتماد به روایتهای او است. بهعنوان شاهد این بحث میتوان به صفحه 362 کتاب خاطرات منصوری رجوع کرد. محسن کاظمی مینویسد: «احمدرضا کریمی که از سوی نویسنده سالهای بیقرار «عضو سازمان و همکار ساواک» خوانده میشود، درباره مهدی تقوایی مدعی میشود که او توان بالایی نداشت و در زندان به تمسخر او را آقای استراتژیک صدا میزدند.» کاظمی خود ادامه میدهد: «جالب است که چنین کسی در زندان موجب میشود جلال گنجهای جذب سازمان شود.» با این دیدگاه شاید خواندن خاطرات کریمی رنگ و بوی دیگری پیدا کند.











