دولت یازدهم در دو سال پیشین تورم نزدیک به 40 درصدی را به 15 رسانده است. اما تیم اقتصادی دولت معتقد است که در حال حاضر تورم به هسته سخت خود رسیده و کاهش بیشتر نرخ تورم کار دشواری است. گزارشهای موجود از سوی دو نهاد آماری، بانک مرکزی و مرکز آمار هم این موضوع را تایید میکند. حسین راغفر تحلیلگر امور اقتصادی و استاد دانشگاه الزهرا(س) اما تاکید دارد که «از ابتدا هم سیاست کنترل تورم با ایراداتی مواجه بوده و در شرایط رکود، کاهش تورم امری طبیعی است.» او راهکار عبور از هسته سخت تورم را «اصلاحات نهادی در اقتصاد» میداند.
***
در حال حاضر از مسئولان بانک مرکزی گرفته تا وزیر اقتصاد و مشاور اقتصادی رئیسجمهوری تاکید دارند که «تورم به هسته سخت خود رسیده است»، تعبیر شما از این اظهارات چیست و آیا به معنای توقف روند کنترل تورم است؟
از ابتدا هم روند تورم کنترل نشده بود، بلکه کاهش پیدا کرده بود. هسته سخت تورم نیز به این معناست که دولت برای ادامه روند کاهشی تورم با کمی مشکل مواجه شده است و حالا از این تعابیر و کلمات برای بیان این مفهوم استفاده میکند. با این حال به عقیده من مسئولان دولت باید صادقانه به مردم اعلام کنند که کاهش تورم همیشه معنای خوبی ندارد. گرچه عامه مردم این موضوع را از طریق کاهش قدرت خریدشان لمس میکنند.
به هر حال باید راهکاری برای عبور از این «هسته سخت تورم» وجود داشته باشد.
بانک مرکزی و وزارت اقتصاد تاکید دارند که برای حل این مشکل باید اصلاحات نهادی صورت بگیرد؛ دقیقا همان گزینهای که اقتصاددانان مطرح کرده و میکنند.
دقیقا منظور شما از اصلاحات نهادی چیست؟ دخالت نکردن دولت در اقتصاد یا جزئیتر از این موضوع؟
«اصلاحات نهادی اقتصادی» در واقع به نوعی از بروز فساد بهخصوص در اقتصاد ما که مستعد این رخداد است، جلوگیری میکند. یکی از مهمترین شاخصهای آن هم اقتصاد غیردولتی است. درواقع اقتصاد ایران اقتصادی مبتنیبر بازار رقابتی نیست و دخالتهای دولت سبب شده از شکل اصلی و شناخته شده خود خارج شود. نکته دیگر پایان دادن وابستگی بودجههای سالیانه کشور به درآمدهای نفتی است. از طرف دیگر بخشی از این اصلاحات هم مربوط به ساماندهی نهادهای غیررسمی و تعیینتکلیف مالیاتدهی آنها به چرخه مالی اقتصادی است.
درباره کنترل تورم یک نکته وجود دارد. آیا بانک مرکزی میتواند با ابزار نقدینگی دوباره روند کاهشی تورم را به جریان بیندازد؟
همین الان هم بانک مرکزی این کار را انجام میدهد. اما برخلاف نظر بانک مرکزی که با این کار تورم کنترل میشود، این اتفاق نیفتاده است؛ بلکه کم شده است. این کاهش تورم هم در شرایط رکود، طبیعی است. پس معلوم میشود نقدینگی نهتنها راهکار نبوده است؛ بلکه عامل تشدیدکننده تورم بوده است.
آنطور که آمارهای بانک مرکزی و مرکز آمار نشان میدهد تورم نزدیک به 15 درصد است. از طرف دیگر نرخ سود بانکی فقط دو درصد کاهش یافته است. از آنجایی که نرخ سود بانکی و تورم باید به یکدیگر نزدیک باشند، آیا هماکنون چنین چیزی رخ داده است؟
کاهش دو درصدی نرخ سود بانکی فقط دلالبازی است. مادامی که ساختار نظام بانکی اصلاح نشود هیچگاه شاهد کاهش چشمگیر نرخ سود بانکی نخواهیم بود. اینها فقط اقداماتی است که منافعش در جیب عدهای میرود و به زیان عموم مردم تمام میشود. با این حال نمیتوان همین کاهش دو درصدی را نادیده گرفت، چراکه به هر حال سیاستی است که مدتها بود در اقتصاد ایران فراموش شده بود.
بسیاری همزمان با کاهش نرخ سود بانکی تصور میکردند که سرمایهها و نقدینگی به سمت بازارهای موازی میرود و رونق در سایر بخشهای اقتصادی شکل میگیرد. به نظر شما این دیدگاه درست بود و الان محقق شده است؟
باید اینطور میشد و مثلا بازار سرمایه رونق میگرفت؛ اما به دلیل وجود واسطهها و دلالهایی که به بانکها وصل هستند، رونق در بازارهای موازی به وجود نمیآید. این مساله یعنی وجود فضای فساد در اقتصاد کشور که اجازه نمیدهد سرمایههای مردم به سمت تولید و بازار سرمایه حرکت کند. از سوی دیگر با کاهش دو درصدی سود بانکی قرار نیست اتفاق خاصی در اقتصاد رخ دهد.
شما وجود دلالها و واسطهها را دلیل رکود بازارهای موازی با بانکها عنوان میکنید در حالی که برخی دیگر از تحلیلگران ریسک سیاسی و انتظار برای حصول مذاکرات را دلیل رکود در بازارهایی مانند مسکن و بورس عنوان میکنند.
بازار بورس در ایران کارکردهای کج دارد و به دلیل نبود شفافیت در عملکرد شرکتها، به درستی کار نمیکند. بورس کارکرد و شکل اصلی خود را در بستر اقتصاد ایران از دست داده است.
اما علی طیبنیا، وزیر اقتصاد به تازگی گفته است که الان وقت خرید سهام است.
بسیاری از این سهام شرکتها در آن حباب قرار گرفتهاند. تا این حباب فرو نریزد هیچ چیزی اصلاح نمیشود. در مقطعی پتروشیمیها، گاز را سه سنت میخریدند، در حالی که دولت این گاز را به خارجیها 13 سنت میفروخت. به این ترتیب 10 سنت در جیب عدهای و برخی بنگاهها میرفت. به همین دلیل وقتی قیمت گاز را در بودجه پارسال، 13 سنت در نظر گرفتند، بازار سهام فرو ریخت و از آن زمان تاکنون نیز نتوانست احیا شود. مشکلات اقتصاد ایران از جایی شروع میشود که دولت بهعنوان یک دستگاه بزرگ توزیع منزلت، به تمامی وظایفش عمل نمیکند؛ مانند گرفتن مالیات. به تازگی معاون سازمان امور مالیاتی اعلام کرده است که 120 هزار میلیارد فرار مالیاتی در کشور وجود دارد، که براساس تحقیقات من این میزان نزدیک به 200 هزار میلیارد تومان است. همین امر سبب میشود شغلی نباشد و مشکلات دیگر به وجود بیاید.











