محمد وحیدی:دانشگاه بار - ایلان از ابتدا نه صرفاً بهعنوان یک نهاد آموزشی، بلکه بهعنوان پروژهای ایدئولوژیک - سیاسی طراحی شد. بنیان آن در سال ۱۹۵۵ را نمیتوان بدون درک بحران هویت اسرائیل نوپا فهمید؛ دولتی که تازه از دل جنگ، مهاجرت، منازعه و بحران مشروعیت بیرون آمده بود و همزمان میخواست مدرن، سکولار و علمی باشد و در عین حال مشروعیت خود را از تاریخ، متن و سنت یهودی بگیرد. مسئله فقط این نبود که دانشگاهی دیگر به مجموعه دانشگاههای موجود اضافه شود؛ مسئله این بود که چه نوع دانشی تولید شود؟ چه کسانی آموزش ببینند؟ و این دانش نهایتاً در خدمت چه پروژهای قرار گیرد؟
دانشگاهی که برای دولت فکر میکند
نامگذاری دانشگاه به نام خاخام مئیر بار - ایلان (از رهبران صهیونیسم مذهبی جنبش میزراحی) دقیقاً در همین چهارچوب معنا پیدا میکند. بار - ایلان نه صرفاً یک روحانی یا یک شخصیت مذهبی، بلکه نظریهپرداز ایدهای بود که میکوشید شکاف میان سنت و دولت مدرن را پر کند. او معتقد بود یهودیت اگر میخواهد در جهان جدید بقا داشته باشد، باید بهجای ایستادن در برابر ساختار دولت مدرن به درون آن نفوذ کند، آن را تفسیر کند و به آن معنا بدهد. دانشگاهی که به نام او تأسیس شد قرار بود دقیقاً همین کار را انجام دهد؛ تولید نسلی از نخبگان که هم زبان علم مدرن را بدانند و هم قادر باشند آن علم را در چهارچوب یک دولت یهودی مشروعیتبخشی کنند. از این منظر، بار - ایلان از ابتدا دانشگاهی بود برای «پرورش نخبگان وفادار». این وفاداری فقط وفاداری سیاسی ساده نبود؛ وفاداری ایدئولوژیک، تاریخی و هویتی بود. دانشآموختگان این دانشگاه قرار نبود صرفاً پژوهشگر یا متخصص فنی باشند؛ بلکه قرار بود در ارتش، قوه قضائیه، سیستم آموزشی، بدنه بوروکراسی، رسانهها و سیاست نقش ایفا کنند و در عین حال حامل یک روایت مشخص از «دولت یهود» باشند. همین نکته توضیح میدهد چرا برخلاف دانشگاه عبری اورشلیم، بار - ایلان هرگز خود را بیطرف یا صرفاً علمی تعریف نکرد. بیطرفی در قاموس بار - ایلان، نوعی فقدان مسئولیت تلقی میشد. الگوی نمادین دانشگاه - تورات در کنار میکروسکوپ - یک شعار تبلیغاتی یا تصویر تزیینی نیست؛ این تصویر برنامه کار است. تورات نماد متن، سنت و مشروعیت تاریخی است؛ میکروسکوپ نماد علم، فناوری و قدرت مدرن. بار - ایلان از ابتدا خود را مکانی تعریف کرد که این دو نهتنها در تعارض نیستند، بلکه باید فعالانه به هم متصل شوند. این اتصال، در عمل، به معنای آن بود که دانشگاه مسئولیتی فراتر از آموزش دارد؛ مسئولیت تفسیر، ترجمه و بازسازی یهودیت برای استفاده در دولت مدرن.
دانشکدهای برای حکمرانی ایدئولوژیک
دانشکده مطالعات یهود در بار - ایلان، قلب ایدئولوژیک دانشگاه است. برخلاف بسیاری از مراکز مطالعات یهود در جهان که رویکردی تاریخی یا انسانشناسانه دارند، این دانشکده از ابتدا مأموریت سیاسی - کاربردی داشته است. هدف اصلی آن، بازتعریف متن و سنت یهودی برای پاسخ به پرسشهای دولت مدرن است. پروژههای تلمودی انجامشده در این دانشکده، بهویژه از دهه ۱۹۹۰ به بعد، به مسائلی چون «جنگ عادلانه»، «اطاعت از حاکم»، «حقوق اقلیتها در دولت یهود» و «مالکیت زمین» پرداختهاند. این پروژهها اغلب در قالب کتابها و مقالات منتشر شده و در برنامههای آموزشی افسران ارتش، قضات دادگاههای دینی و معلمان مدارس مذهبی - ملی مورد استفاده قرار گرفتهاند. برای مثال، در اوایل دهه ۲۰۰۰، پروژهای درباره مفهوم «فرمان پادشاه» در متون یهودی انجام شد که تلاش داشت نشان دهد در شرایط امنیتی خاص، حاکم میتواند فراتر از محدودیتهای معمول عمل کند. این خوانشها بعدها در توجیه حقوقی برخی سیاستهای امنیتی و استثناهای قانونی دیده شد. دانشکده مطالعات یهود همچنین نقش مهمی در پروژههای مربوط به «سرزمین اسرائیل» ایفا کرده است. پژوهشهایی که به بازخوانی متون تاریخی و مذهبی درباره یهودیه و سامره میپردازند، صرفاً تحقیق تاریخی نیستند؛ بلکه ابزارهایی برای تثبیت گفتمان حاکمیتی و ارضیاند. این متون در سخنرانیهای سیاسی، لوایح پیشنهادی و حتی احکام قضایی بازتاب یافتهاند.
وقتی دانشگاه تبدیل به کارخانه ایده راهبردی میشود
در دهههای ۱۹۹۰ تا امروز، بار - ایلان تصویر خود را بازتعریف کرد؛ تبدیل از مؤسسهای که «یهودیت دانشگاهی» را نگه میداشت به نهادی که عمداً میخواهد «تولیدکننده فکر کاربردی» برای دولت و دستگاههای امنیتی باشد. جدای از حوزه علوم انسانی و مطالعات راهبردی، دانشگاه زیرساختهای فنی قابلتوجهی ساخت: از مراکز نانوفناوری (BINA) تا مؤسسه علوم داده و هوش مصنوعی، تا مراکز کوانتومی مثل QUEST. اینها نه صرفاً واحدهای پژوهشی که پلهاییاند میان دانشگاه و صنعت؛ محلی برای همکاری با شرکتهای خصوصی و همینطور برای تولید فناوریهای کاربردی که نیازهای امنیتی و اقتصادی را پوشش میدهند. فهرست رسمی دانشگاه نشان میدهد بار - ایلان بیش از صد مؤسسه و دهها مرکز پژوهشی دارد. عددی که نشان میدهد دانشگاه انتخاب کرده است یک بازیگر بزرگ پژوهشی و تأثیرگذار باشد. از مهمترین این مراکز تحقیقاتی:
BINA (Institute for Nanotechnology and Advanced Materials): مجموعهای از زیرمرکزها در حوزههای پزشکی، مواد نانو، نانو - فوتونیک و انرژی که هدفشان تولید خروجیهای فناورانه با ارزش اقتصادی و کاربردی است. این نوع مراکز معمولاً قراردادهای پژوهشی با بخش خصوصی و تسهیلات آزمایشگاهی برای نمونهسازی دارند.
DSAI (Data Science & AI Institute): تمرکز بر تحلیلِ کلاندادهها و تولید ابزارهای تحلیل که هم در زیستپزشکی و هم در امنیتِ سایبری کاربرد دارد. ذکر این مرکز مهم است؛ چرا که اکنون تحلیل داده و هوش مصنوعی نقش اساسی در شناسایی تهدیدها، تحلیل شبکههای اجتماعی و پیشبینی روندها دارد.
QUEST (Quantum Entanglement Science & Technology): بار - ایلان در حوزه فناوری کوانتومی هم فعال شده است؛ مرکزِ QUEST خود را به عنوان بازیگری ملی در فناوریهای کوانتومی معرفی میکند؛حوزهای که هم جنبه علمی دارد و هم کاربردهای امنیتی (مثلاً رمزنگاری کوانتومی). سرمایهگذاری در کوانتوم نشان میدهد دانشگاه قصد دارد در لایههای فناوریِ حساس ملی حضوری فعال داشته باشد. در سالهای اخیر دانشگاه اعلامهایی درباره آزمایشگاهِ نمونه برای فناوریهای باتری و سلول سوختی داشته که با هدفِ تقویت ذخیرهسازی انرژی ملی و ایجاد زنجیره تأمین فناوری صورت گرفت.
از دانشگاه مذهبی به کارخانه فکر امنیتی
تا دهه ۱۹۷۰، بار - ایلان بیشتر بهعنوان دانشگاه جریان «صهیونیسم دینی» شناخته میشد. تمرکز اصلی آن بر ترکیب آموزش دینی و علوم انسانی بود و نقشش در سیاستگذاری ملی، هنوز بهطور مستقیم تعریف نشده بود. اما این وضعیت از اواخر دهه ۱۹۸۰ و بهویژه دهه ۱۹۹۰ بهطور جدی تغییر کرد. اسرائیل وارد مرحلهای جدید از حیات سیاسی و امنیتی خود شد؛ مرحلهای که در آن تهدیدها پیچیدهتر شدند و جنگ دیگر صرفاً به معنای رویارویی ارتشها نبود. انتفاضههای فلسطینی، جنگهای نامتقارن، گسترش نقش بازیگران غیردولتی، افزایش اهمیت جنگ اطلاعاتی و سایبری، برجستهشدن مسئله ایران بهعنوان یک چالش راهبردی بلندمدت و همزمان افزایش فشارهای بینالمللی و بحران مشروعیت، همگی دولت اسرائیل را به این نتیجه رساند که دیگر نمیتوان فقط با ابزار نظامی کلاسیک کشور را اداره کرد. نیاز به «فکر راهبردی»، «روایت امنیتی» و «توجیه نظری سیاستها» بیش از هر زمان دیگری احساس میشد. در این فضا، دولت اسرائیل بیش از همیشه به دانشگاههایی نیاز داشت که هم تولید دانش کرده و هم قادر باشند این دانش را به روایت، دکترین و سیاست قابل اجرا تبدیل کنند. بار - ایلان دقیقاً در همین نقطه وارد میدان شد. دانشگاه، بهویژه از طریق توسعه مراکز پژوهشی خاص، عملاً خود را بهعنوان یکی از تأمینکنندگان فکر راهبردی معرفی کرد؛ نهادی که میتوانست میان جهان آکادمیک و جهان تصمیمگیری پل بزند. نقطه عطف این تحول، تأسیس مرکز پژوهشهای راهبردی بگین - سادات (BESA) در سال ۱۹۹۳ بود. این مرکز نه بهعنوان یک دپارتمان معمولی دانشگاهی، بلکه بهعنوان یک نهاد مأموریتمحور تأسیس شد؛ نهادی که از ابتدا مشخص بود مخاطب آن سیاستگذار است، نه صرفاً دانشگاه.
مؤسسه بگین - سادات (BESA) بازوی فکری امنیت ملی
BESA از همان ابتدا مانند یک دپارتمان دانشگاهی عادی عمل نکرد. مأموریتش بهصراحت تعریف شد: تولید دانش راهبردی قابلاستفاده برای دولت، ارتش، کنست و نهادهای امنیتی. زبان تولیدات این مرکز، زبان نظریهپردازی انتزاعی نبود، بلکه زبان خلاصههای سیاستی، سناریوهای عملیاتی و تحلیلهای قابل استفاده در تصمیمگیری بود. در ساختار BESA، پژوهشگر نه صرفاً استاد دانشگاه، بلکه تحلیلگر سیاست عمومی تعریف میشود. خروجیها اغلب کوتاه، متمرکز و مسئلهمحورند و تلاش میکنند مستقیماً به پرسشهای عملی پاسخ دهند: اگر ایران چنین کند، اسرائیل چه گزینههایی دارد؟ اگر یک انتفاضه جدید شکل بگیرد، کدام ابزارها مؤثرتر است؟ اگر ساختار دولتهای عربی فروبپاشد، اسرائیل باید با چه بازیگرانی تعامل کند؟ پروژهها و مقالات این موسسه آنقدر گسترده است که در این گزارش نمیگنجد، اما میتوان براساس یک نگاه کلی در وبسایت این موسسه مهمترین برنامههای آنها را به سه دسته ایران، اعراب و امنیت داخلی (به خصوص در کران باختری) تقسیم کرد:
* ایران و امنیت اسرائیل: از اوایل دهه ۲۰۰۰، BESA بهطور مستمر پروژههای تحلیلی درباره ایران را پیش برده است. این پروژهها فقط واکنشی به اخبار روز نبودند؛ بلکه بخشی از تلاش بلندمدت برای ساخت یک چهارچوب فکری درباره ایران بهعنوان تهدید راهبردی بودند. پژوهشگرانی مانند افرایم اینبار و ایتان شامیر طی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ مجموعهای از مقالات منتشر کردند که به موضوعاتی مانند دکترین بازدارندگی در برابر ایران، محدودیتها و هزینههای حمله پیشدستانه، و نقش حزبالله بهعنوان بازوی غیرمستقیم ایران در مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی میپرداخت. از سال ۲۰۱۲ به بعد، مجموعه «BESA Perspectives on Iran» بهصورت منظم منتشر شد. این یادداشتها عمداً برای تصمیمگیران نوشته میشوند، نه برای داوری دانشگاهی. موضوعات آنها شامل سناریوهای پسابرجام، ارزیابی راهبرد «فشار حداکثری»، تعامل ایران و روسیه در سوریه و پیامدهای آن برای امنیت اسرائیل است. بسیاری از این متون در جلسات کمیتههای کنست، نشستهای بسته سیاستگذاری و رسانههای تخصصی مورد استناد قرار گرفتهاند. در سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۹، همزمان با حضور گسترده ایران در سوریه، پژوهشهایی درباره «خطوط قرمز اسرائیل در سوریه» منتشر شد که تلاش داشتند مرز میان بازدارندگی و تشدید تنش را تعریف کنند. این مطالعات مستقیماً در شکلگیری سیاست «نبرد میان جنگها» (MABAM) نقش داشتند؛ دکترینی که امروز یکی از ارکان راهبرد نظامی اسرائیل است.
* روابط عربها و اسرائیل: در BESA، مطالعات عربی عمدتاً با رویکرد انسانشناسانه یا فرهنگی خنثی انجام نمیشود. تمرکز اصلی بر ساختار قدرت، منطق قبیلهای، شکنندگی دولتها و نحوه مدیریت منازعه است. پژوهشهای انجامشده در این حوزه اغلب بهجای تمرکز بر حل ریشهای منازعه، بر مدیریت آن تأکید دارند. نمونه شاخص، پروژههای موردخای کدار در فاصله سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ است؛ پژوهشهایی که فروپاشی مدل دولت - ملت عربی را تحلیل میکردند و بهجای دولت فلسطینی واحد، مدل «امارتهای محلی» را پیشنهاد میدادند. این ایدهها صرفاً آکادمیک نماندند و مستقیم وارد گفتمان سیاسی جناح راست اسرائیل و برخی حلقههای کنست شدند. * دکترین امنیت داخلی: پس از انتفاضه دوم، BESA مجموعهای از مطالعات درباره امنیت داخلی منتشر کرد. این مطالعات به نقش پلیس، کنترل جمعیت، مدیریت اعتراضات و مرز میان امنیت و حقوق مدنی میپرداختند. این پژوهشها در بازطراحی سیاستهای امنیت شهری، استفاده از فناوریهای نظارتی و مدیریت بحرانهای داخلی تأثیرگذار بودند. بار دیگر، هدف تولید نظریه نبود؛ هدف ارائه دستور کار بود.
رابطه غیررسمی اما نهادمند
رابطه دانشگاه بار - ایلان با ارتش اسرائیل و کنست، نه رابطهای قراردادی و علنی شبیه پیمانهای رسمی صنعتی است و نه رابطهای پنهان و توطئهآمیز. این رابطه را باید نهادمند اما غیررسمی توصیف کرد؛ الگویی که طی سه دهه شکل گرفته و امروز به یکی از ستونهای نفوذ بار - ایلان در ساخت قدرت اسرائیل بدل شده. این دانشگاه، برخلاف تخنیون، بهندرت مستقیماً اعلام میکند که برای ارتش یا دولت پروژه انجام میدهد، اما شبکه انسانی، فکری و نهادی آن بهگونهای طراحی شده که خروجیهایش بهطور طبیعی وارد چرخه تصمیمسازی میشود. بخش مهمی از این رابطه از طریق خود افراد شکل گرفته است. شمار قابلتوجهی از پژوهشگران بار - ایلان سابقه خدمت در ارتش، واحدهای اطلاعاتی یا نهادهای امنیتی دارند. بسیاری از آنها پس از ورود به دانشگاه، همچنان بهعنوان مشاور غیررسمی یا موقت وزارت دفاع، شورای امنیت ملی یا کمیتههای کنست فعالیت میکنند. در دهه ۲۰۰۰، بار - ایلان بهویژه در حوزه «تفکر دکترینال» برای ارتش نقش پررنگتری پیدا کرد. پروژههایی درباره تحول جنگ، از جنگهای کلاسیک به جنگهای نامتقارن، در دانشکده علوم سیاسی و مراکز وابسته به BESA انجام شد. در سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹، همزمان با تجربه اسرائیل در غزه و لبنان، پژوهشهایی درباره «بازدارندگی در برابر بازیگران غیردولتی» منتشر شدند؛ مسئلهای که تا آن زمان در دکترین رسمی ارتش جایگاه روشنی نداشت. مجموعه مقالات منتشرشده در فاصله ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ درباره محدودیتهای بازدارندگی کلاسیک در برابر حماس و حزبالله، بهطور مستقیم در بازنگری دستورالعملهای ارتش درباره استفاده از قدرت، عملیات زمینی و سیاست تنبیهی مورد توجه قرار گرفت. این متون بعدها در قالب اسناد آموزشی برای افسران میانی مورد استفاده قرار گرفتند. در کنست، نقش بار - ایلان بیشتر در سطح تولید زبان سیاست قابل مشاهده است. بسیاری از مفاهیمی که امروز در ادبیات راست اسرائیل درباره امنیت، حاکمیت و برخورد با فلسطینیها استفاده میشود، نخستینبار در مقالات تحلیلی یا یادداشتهای سیاستی پژوهشگران بار - ایلان صورتبندی شدهاند. جلسات کمیتههای امنیتی کنست بارها میزبان اعضای BESA بوده که نه بهعنوان استاد دانشگاه، بلکه بهعنوان «کارشناس امنیت ملی» دعوت شدهاند. نمونه بارز، جلساتی است که در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، درباره سیاست اسرائیل در قبال حماس برگزار شد. در این جلسات، پژوهشهایی از BESA درباره «مدیریت کنترلشده حماس» بهعنوان بدیل سرنگونی کامل آن ارائه شد؛ دیدگاهی که بعدها به سیاست عملی دولت تبدیل شد: تضعیف، مهار و مدیریت حماس بدون فروپاشی کامل ساختار آن.
بار - ایلان و پروژۀ غزه و حماس
بار - ایلان، یکی از مراکزی بوده که نگاه اسرائیل به غزه و حماس را از یک مسئله صرفاً نظامی به یک مسئله راهبردی - مدیریتی تغییر داده است. در فاصله ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، چندین پروژه تحلیلی درباره حماس انجام شد که تمرکز آنها نه بر ایدئولوژی اسلامی، بلکه بر منطق بقا، ساختار حکمرانی و رابطه حماس با جامعه غزه بود. در سال ۲۰۱۱، مجموعهای از مقالات با عنوان کلی «حماس بهمثابه بازیگر عقلانی» منتشر شد که استدلال میکرد حماس، برخلاف تصویر رسمی، صرفاً یک نیروی ایدئولوژیک غیرقابلپیشبینی نیست، بلکه دارای محاسبات هزینه - فایده است. این دیدگاه بعدتر در سیاست «تفکیک میان شاخه نظامی و شاخه حکمرانی» انعکاس یافت؛ سیاستی که به اسرائیل اجازه داد همزمان فشار نظامی و تسهیلات اقتصادی محدود را اعمال کند. پس از جنگ ۲۰۱۴ غزه، BESA پروژهای را درباره «بازدارندگی نامتقارن بلندمدت» آغاز کرد که در آن پیشنهاد میشد اسرائیل بهجای تلاش برای حل کامل مسئله غزه، باید به مدیریت بحران دائمی تن دهد. این رویکرد که از نظر اخلاقی و انسانی بحثبرانگیز بود، اما از نظر امنیتی مورد استقبال بخشی از بدنه تصمیمگیری قرار گرفت، بعدها در مواضع رسمی دولت و ارتش قابل مشاهده بود.
میزانسن دانشگاه دولت یهود
اگر بخواهیم نقش بار - ایلان را در منظومه اسرائیل معاصر جمعبندی کنیم باید از قیاسهای ساده فراتر برویم. بار - ایلان نه فقط یک دانشگاه مذهبی است، نه صرفاً یک مرکز پژوهشی امنیتی. این دانشگاه، بهتدریج، به فضایی تبدیل شده که در آن دولت یهود خود را تفسیر، توجیه و بازتولید میکند. اگر دانشگاه تخنیون را ماشین فنی و زیرساختسازی رژیم بنامیم و دانشگاه عبری اورشلیم را مسئول پروژههای بینالمللی و سیاستگذاری کلاسیک آن، بار - ایلان مغز ایدئولوژیک - راهبردیای است که پیوند میان قدرت، دین و امنیت را برقرار میکند. اینجا جایی است که تصمیمگیران آینده آموزش میبینند، مفاهیم امنیتی صورتبندی میشوند و روایتهایی تولید میشود که اعمال قدرت را ممکن و مشروع میسازد. دانشی که اینجا تولید میشود، برای خواندهشدن نیست، برای اجراشدن است و شاید به همین دلیل است که نقش آن، اگرچه کمتر از برخی دانشگاهها دیده میشود، اما در لایههای عمیقتر سیاست و امنیت اسرائیل حضوری ماندگار و تعیینکننده دارد. بار - ایلان جایی است که امنیت، دین، سیاست و دانشگاه در هم ادغام میشوند؛ جایی که دانش تولید میشود تا بهکار گرفته شود و دانشگاه نه ناظر، بلکه بخشی از پروژه دولت است.











