علی ملکی،خبرنگار گروه سیاست:احتمالاً بیکارترین مقام مسئول در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، فردریک دال، سخنگوی آژانس باشد؛ چراکه مدیرش، رافائل گروسی بهتنهایی جور آن را هم کشیده است. او که در تلاش برای تصاحب صندلی «دبیرکل سازمان ملل» جایگاه خود را در حد «پادوی کاخ سفید» تنزل داده، در گفتوگو با یک رسانه آرژانتینی ادعا کرده ذخایر اورانیوم ایران پس از حملات آمریکا و اسرائیل «نابود نشده» و تهران همچنان «۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی» در اختیار دارد. گروسی در ادامه بدون توجه به سیاسیکاریهای پیشین خود- که به بهانهسازی حملات اسرائیل علیه ایران و جانباختن بیش از هزار نفر از ایرانیان منجر شد- گفته بازرسان «باید» بر اساس چهارچوب «توافق جدید»، فعالیت خود را از سر بگیرند. گروسی همچنین اعلام کرده در جریان سفر اخیرش به کاخ سفید درباره «ایران» با ترامپ گفتوگو کرده است. او مدعی شده: «در تماس مداوم با مقامات ایرانی، اروپایی، روسی و چینی هستم و سعی میکنم یک راهحل پایدار پیدا کنم.» در بخش مهمی از این گفتوگو، گروسی با نادیدهگرفتن ادعاهای تکراری و کسلکننده ترامپ مبنی بر نابودی تأسیسات هستهای ایران، گفته اوضاع بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه «بههیچوجه حل نشده» است. حالا به نظر میرسد دولت ترامپ به این نتیجه رسیده که نباید با اطمینان مدعی «نابودی اهداف هستهای» در ایران میشدند. در همین راستا، گروسی و آژانس دربستش را گزینه خوبی دیدهاند تا بهوسیله آن، تردیدها درباره وضعیت اورانیوم ایران برطرف شود.
عروسک خیمهشببازی نتانیاهو نیستم
عملکرد گروسی، او را به یکی از پراتهامترین بازیگران بینالمللی تبدیل کرده است. او در این مصاحبه به اتهاماتش پاسخ داد و گفت: «عدهای میگویند من عروسک خیمهشببازی نتانیاهو هستم و برخی دیگر میگویند من در جیب ولادیمیر پوتین هستم؛ چون با او دیدار میکنم.» پس از درگذشت یوکیا آمانو، رئیس فقید آژانس بینالمللی انرژی اتمی، کورنل فروتا، معاون آمانو- با توجه به سوابق فنی و اجرایی قوی- بیشترین شانس را برای تصاحب این پست داشت؛ اما لابی سیاسی گسترده و همسویی عملی با مواضع واشنگتن و اروپا، گروسی را در وضعیت بهتری قرار داد. او به غرب اطمینان داده بود که آژانس را «فعالتر، سختگیرانهتر و سیاسیتر از دوره آمانو» اداره خواهد کرد. همین شد که در این رقابت، گروسی پیروز شد و از سال 2019 به کرسی مدیرکلی آژانس تکیه زد. او پرونده باز مذاکرات ایران و غرب را به یکی از حوزههای مهم فعالیتی آژانس بدل کرد. طبق گزارش رسمی آژانس در سال ۲۰۱۹، این نهاد ۴۳۲ بازرسی در ایران انجام داد. این یعنی در مقایسه با دیگر کشورها، در سال ۲۰۱۹ حدود 21 درصد از کل بازرسیهای آژانس در جهان، در ایران صورت پذیرفته است. این یعنی بیش از یکپنجم کل بازرسیهای آژانس در سطح جهان در ایران بوده است. در این بین، میتوان گفت ایران جزء معدود کشورهای دارنده فناوری هستهای است که علاوه بر همکاری با آژانس، همواره بر دیپلماسی تأکید داشته و علیرغم بدعهدیهای غرب، بارها پای میز مذاکره با آنها نشسته است. در آخرین مورد هم همزمان با حضور ایران و آمریکا پای میز مذاکره، خاک ایران مستقیماً هدف حمله قرار گرفت. بااینوجود فشاری که آژانس به ایران وارد کرده بههیچعنوان قابلمقایسه با رفتارش نسبت به سایر اعضا نیست. ازاینجهت واضح است که کارکرد این نهاد بینالمللی کاملاً در مسیر سیاسیکاری قرار گرفته و کمترین نسبت را با حوزه فنی و تخصصی خود دارد.
پروژۀ جدید فشار
کنار این نطق انتخاباتی جدید گروسی، بد نیست حرفهای پنجشنبه (20 آذر 1404) ترامپ نیز مرور شود. او ادعا کرده که «اگر ایران پیش از جنگ وارد مذاکره میشد، همین تأسیسات هستهای را میزدیم و ماجرا تمام میشد.» این جمله او بیشتر شبیه اعتراف است. اعتراف به اینکه حمله نظامی، حتی در سناریوی مطلوب واشنگتن، جایگزین مذاکره نبود؛ بلکه ابزار فشار برای تحمیل توافقی بود که از پیش طراحی شده بود. به معنای دیگر قرار نبود با مذاکره چیزی حل شود؛ قرار بود اول بزنند و بعد درباره باقیماندهها چانه بزنند. اصرار فعلی ترامپ و تیم او بر بازگشت بازرسان و دانستن سرنوشت «۴۰۰ کیلو اورانیوم ۶۰ درصدی»، دقیقاً از همین نقطه میآید. اگر آنطور که بارها گفتهاند «توان هستهای ایران نابود شده»، این عجلهها برای دیدن سایتهای بمبارانشده و وزنکردن اورانیوم از کجا میآید؟ واقعیت این است که حتی خود مدعیان نابودی هم مطمئن نیستند چه چیزی را زدهاند و چه چیزی از زیر آوار بیرون مانده است. در این میان، آژانس و شخص گروسی به بهترین گزینه برای پر کردن این خلأ تبدیل شدهاند؛ نهادی که در اوج جنگ ۱۲ روزه و حمله به تأسیسات هستهای ایران، حتی زحمت یک محکومیت لفظی حمله به تأسیسات تحت پادمان را به خود نداد، حالا با ژست «نگرانی فنی» وارد بازی شده است. سخنان اخیر گروسی درباره نابود نشدن ذخایر اورانیوم، عملاً ادامه همان پروژهای است که از روز اول دنبال میشد: «ایجاد تردید، تولید ابهام و باز نگهداشتن دست غرب برای فشارهای بعدی.»
فرق فردو و چرنوبیل چه بود؟
اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه در واکنش به ادعاهای گروسی درباره ذخایر ۴۰۰ کیلوگرمی اورانیوم غنیشده ایران گفت که مدیرکل آژانس عملاً چیزی جز تکرار مکرر گزارشهای گذشته انجام نمیدهد و این تکرارها هیچتغییری در «واقعیتهای موجود» ایجاد نخواهد کرد. بقایی با تأکید بر اینکه پرونده هستهای ایران «تحت نظارت کامل و صلحآمیز» است، گفت: «متأسفانه، مدیرکل و شورای حکام حتی یک اشاره گذرا هم به واقعیت تعرض غیرقانونی تأسیسات هستهای ایران توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی نکردهاند.» مصداق بارز و جدید این موضع، تأکید گروسی بر هدفگرفتن نیروگاه چرنوبیل است. چندی پیش «سپر محافظتی» این نیروگاه هستهای در کییف در اثر جنگ اوکراین و روسیه هدف اصابت قرار گرفت و گروسی در روزهای اخیر بارها این خبر را در رسانهها بازنمایی کرده و حتی گفته بود فعالیت این نیروگاه کاملاً متوقف شده و نسبت به خطرات آن هشدار داده بود. موضعی که در زمان بمبارانشدن تأسیسات هستهای ایران، هیچگاه اتخاذ نشد. به گفته سخنگوی وزارت خارجه، این یکجانبهگرایی و نادیده گرفتن سابقه حملات نظامی، باعث شده رویکرد آژانس منصفانه نباشد و مشکلات موجود بدون راهکار حل نشوند. او تأکید کرد مدیرکل آژانس باید فارغ از فشارهای سیاسی، باتکیهبر صلاحیتها و اختیارات خود طبق اساسنامه، نگاه فنی و کارشناسی خود را بر مسائل هستهای ایران حاکم کند. بقایی در جمعبندی موضع وزارت امور خارجه خاطرنشان کرد ایران بههیچوجه گزارشها و اظهارات تکراری را بهعنوان واقعیت نمیپذیرد و آژانس باید بهجای تمرکز یکطرفه بر ایران، تمامی ابعاد فنی و قانونی پرونده هستهای را بهصورت بیطرفانه بررسی کند.
قطعنامه صادر میکنیم پس هستیم
پیشازاین در پنجشنبه ۲۹ آبان 1404، شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی با ۱۹ رأی موافق، ۳ رأی مخالف و ۱۲ رأی ممتنع، قطعنامه پیشنهادی آمریکا و تروئیکای اروپایی علیه ایران را تصویب کرد. این نخستین قطعنامه رسمی آژانس پس از جنگ ۱۲ روزه علیه ایران است که بر پایه گزارش رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، تنظیم شده است. باوجودآنکه در متن قطعنامه اشارهای به ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت نشده بود، محتوای آن نشان میداد طرف غربی تلاش دارد بدون اشاره به جنگ اخیر، به بازگرداندن شرایط به «وضعیت پیش از جنگ» بپردازد؛ جنگی که در جریان آن بیش از هزار ایرانی به شهادت رسیدند و تأسیسات هستهای مشروع ایران که تحت نظارت آژانس قرار داشتند، هدف حمله قرار گرفتند. بااینحال، مدیرکل آژانس در گزارش خود حتی اشارهای حداقلی به این حملات نکرده است.
در متن قطعنامه، ایران ملزم به تعلیق کامل فعالیتهای مرتبط با غنیسازی، تحقیقوتوسعه و پروژههای آبسنگین شده بود؛ مطالبهای که عملاً به تداوم تعهدات هستهای ایران با وجود فعالسازی سازوکار اسنپبک از سوی اروپا بازمیگردد. این در حالی است که تهران پیشتر، بازگشت بازرسان و ازسرگیری گفتوگوها را مشروط به تعهدات مشخص طرف مقابل کرده بود؛ تعهداتی که از سوی اروپا نادیده گرفته شد. ایران، روسیه و چین در موضعی مشترک تأکید کردهاند کشورهای اروپایی با توجه به عدم اجرای تعهداتشان، فاقد حق فعالسازی اسنپبک خارج از چهارچوب برجام هستند. قطعنامه همچنین خواستار اجرای پروتکل الحاقی از سوی ایران شده بود؛ درحالیکه تهران اجرای آن را در چهارچوب برجام پذیرفته بود و بر طبق اصول، با بیاثر شدن توافق الزامی برای انجام یکطرفه تعهدات وجود ندارد.
خوشخدمتی انتخاباتی
آژانس با استناد به ذخایر حدود ۴۰۰ کیلوگرمی اورانیوم غنیشده ایران، مدعی شد تهران ظرفیت ساخت ۷ تا ۱۰ سلاح هستهای را دارد و به همین دلیل خواستار دسترسی فوری به اطلاعات مربوط به وضعیت ذخایر اورانیوم و تأسیسات بمبارانشده شد. تهران اما با اشاره به شرایط امنیتی و خطرات ناشی از تشعشعات احتمالی پس از حملات، این درخواستها را در وضعیت فعلی «غیرقابلاجرا» میداند. همین امر باعث افزایش ابهام درباره وضعیت واقعی برنامه هستهای ایران شده و عملاً نظارت آژانس را با محدودیت جدی مواجه کرده است. در واکنش، وزیر خارجه ایران پیش از صدور قطعنامه اعلام کرده بود که تهران درباره تأسیسات بمبارانشده با آژانس همکاری نخواهد کرد و هرگونه مطالبه غنیسازی صفر را «خیانت به منافع ملی» میداند. پس از تصویب قطعنامه، سیدعباس عراقچی اقدام آمریکا و سه کشور اروپایی را لطمه به اعتبار و استقلال آژانس خواند و از پایان رسمی توافق قاهره خبر داد. بااینحال اظهارات ضددموکراسی تروئیکا، کاخ سفید و کارگزارشان، رافائل گروسی پایان ندارد و برای نشستن بر کرسی دبیرکل سازمان ملل، نیازمند چنین خوشخدمتیهایی است.











