علی ملکی، خبرنگار گروه سیاست: شکار یک عنصر مهم خرابکار، همان چیزی بود که مردم جنگزده غزه و لبنان برای جشن و شادی به آن نیاز داشتند. یاسر ابوشباب، رهبر گروه نظامی «الشباب» در غزه و از مخالفان حماس، روز پنجشنبه با علتی نامعلوم کشته شد. وی عضو قبیله «ترابین» بود و پیش از «طوفانالاقصی» بهعنوان یک قاچاقچی مواد مخدر و سیگار شناخته میشد. ابوشباب به دلیل همین فعالیتهای مجرمانه در حبس به سر میبرد؛ اما پس از بمباران زندانها در اوایل جنگ، از زندان گریخت و به یک مهره مؤثر در نوار غزه بدل شد.
حماس در بیانیهای بدون اینکه مسئولیت قتل ابوشباب را بپذیرد، اعلام کرد «این سرنوشت اجتنابناپذیر همه کسانی است که به مردم و سرزمین خود خیانت میکنند و از این که ابزاری در دست اشغالگران باشند، راضی هستند.»
گروه «نیروهای مردمی» که از نیروهای مخالف حماس است، علت مرگ ابوشباب را درگیری داخلی اعلام کرده و مدعی شده ابوشباب «در تلاش برای حل اختلاف بین اعضای خانواده ابوسنیمه» مورد اصابت گلوله قرار گرفت. رادیو ارتش اسرائیل گزارش داده که ابوشباب پس از انتقال به بیمارستان «سوروکا» در «بئرسبع» در جنوب شهرکهای اشغالی، کشته شده است.
روندها حکایت از آن دارد که باند الشباب ارتباطات مستمر و عمیقی با کابینه نتانیاهو داشته و حتی بهصورت مخفیانه توسط رژیم صهیونیستی مسلح میشد. به نظر میرسد عدم پذیرش مسئولیت این اتفاق توسط حماس ریشه در دلایل امنیتی داشته باشد؛ اما در هر صورت فقدان یک عنصر خرابکار با سابقه و معروف در نوار غزه از اهمیت بالایی برخوردار است.
ابوشباب کیست و چرا مرگش مهم است؟
یاسر ابوشباب یک فلسطینی ۳۲ ساله اهل رفح بود. گروه او ابتدا حدود 100 نفر بود. طبق گزارشها این گروه تا 300 نفر هم عضو داشته است. بیشتر اعضای گروه از قاچاقچیهای قدیمی، پلیسهای سابق تشکیلات خودگردان و افراد حاشیهای محلی بودند. مهمترین معاون او «غسان الدهینی» بود که سابقه همکاری با گروههای تندرو و ربودن خبرنگار بیبیسی در سال ۲۰۰۷ را داشت.
اسرائیل هیچگاه رسماً اعلام نکرد این گروه را مسلح کرده؛ اما شواهد این اقدام فراوان بود. ویدئوهای مختلفی وجود دارند که نشان میدهد اعضای گروه ابوشباب در کنار سربازان اسرائیلی گشت میزنند. رسانههای اسرائیلی گزارش دادند سلاحهای توقیفی از حماس به این گروه داده شده، حتی در چندین مورد، پهپادها و نیروی هوایی اسرائیل برای نجات اعضای گروه از کمین حماس وارد عمل شدند. هدف اعلامشده این بود که این گروه امنیت کاروانهای کمکرسانی را تأمین کند و از تلفات سربازان اسرائیلی در مناطق پرخطر بکاهد.
در عمل اما اتفاق دیگری افتاد. از همان روزهایی که کمکهای بشردوستانه بعد از ماهها محاصره وارد غزه شد، گزارشهای متعدد از غارت کامیونها رسید. رانندگان کامیون میگفتند افراد مسلح با لباس شخصی آنها را متوقف میکنند، چشمبند میزنند و بار را میبرند. سازمان ملل، نیویورکتایمز، واشنگتن پست و گاردین یکی پس از دیگری نام یاسر ابوشباب و گروهش را به عنوان عامل اصلی این غارتها آوردند. مسئول دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل صراحتاً گفت این باندها زیر نظر نیروهای اسرائیلی کار میکنند و در نزدیکی گذرگاه کرم شالوم آزادانه فعالیت دارند.
ابوشباب در مصاحبه با رسانههای غربی ابتدا همه اتهامات را رد کرد و گفت گروهش فقط امنیت برقرار میکند. بعداً در گفتوگو با نیویورکتایمز اعتراف کرد گاهی کامیونها را بردهاند؛ اما فقط برای سیر کردن خانوادههایشان بوده، نه فروش. با این حال اسناد سازمان ملل نشان میداد غارت سازمانیافته و در مقیاس بزرگ بوده است.
مهدورالدم
اقدامات گروه الشباب باعث شد بهسرعت در میان مردم غزه این گروه به نماد خیانت تبدیل شود، حتی قبیله خودش بیانیه رسمی داد و او را طرد کرد و گفت هر کس او را بکشد کار درستی کرده. حماس بارها اعلام کرد او هدف شماره یک است. پیشتر تلاشهایی برای شکار او صورت گرفته بود؛ اما با توجه به پشتیبانی سخت صهیونستی، به موفقیت نرسیدهبودند. در نهایت پنجشنبه خبر رسید یاسر ابوشباب کشته شده است. گزارشها متفاوت بود؛ بعضی گفتند در کمین حماس، بعضی گفتند یکی از افراد خودش او را کشته، بعضی هم گفتند در درگیری داخلی گروه؛ اما رسانههای اسرائیلی نوشتند او را زخمی به بیمارستان سوروکا در اسرائیل بردند و آنجا مرد. آمیت سگال، مفسر معروف کانال ۱۲ اسرائیل مرگ او را «تحول بدی برای اسرائیل» توصیف کرد.
همان لحظه که خبر مرگش در غزه پیچید، مردم در خیابانها ریختند، شیرینی پخش کردند. واکنشی که نشان میداد ابوشباب در نگاه اکثریت مردم غزه بهمثابه خیانتکاری بود که در بدترین روزهای گرسنگی و جنگ، با همکاری مستقیم با ارتش اسرائیل، زندگی را برایشان سختتر کرد.
غزه بعد از ابوشباب همچنان در همان وضعیت قرمز باقی ماند؛ اما حداقل یکی از کسانی که نماد همکاری کثیف با اشغالگر شده بود، دیگر نیست.
دیدار با کوشنر و نقشه حکمرانی بر رفح
پیش از آنکه خبر مرگ یاسر ابوشباب در غزه بپیچد، نشانههایی وجود داشت که اسرائیل برای این اپوزیسیون دستساز مأموریت تازهای تعریف کرده بود؛ مأموریتی که در تلآویو بهعنوان «پاداش خدمت» تلقی میشد و قرار بود نقش الشباب را از یک باند پراکنده، به یک بازیگر میدانی تبدیل کند. گزارش تلویزیون رژیم صهیونیستی نشان میداد این شبکه، بهجای آنکه در سایه بماند، قرار بوده در رفح بهصورت رسمی به کار گرفته شود؛ درست در منطقهای که اسرائیل قصد داشت آینده غزه را از آنجا بازطراحی کند. شبکه «کان» اعلام کرد اسرائیل مسئولیت «تأمین امنیت پروژههای بازسازی رفح» را به شبهنظامیان الشباب سپرده است. این یعنی همان گروهی که ماهها کنار سربازان اسرائیلی دیده میشد، حالا در نقش «نیروی امنیتی محلی» ظاهر میشد تا طرح اداره غزه بدون حماس را پیش ببرد. اسرائیل امیدوار بود با استفاده از همین ساختارهای کوچک، شکافی میان جامعه غزه و مقاومت ایجاد و همزمان نفوذ خود را در جنوب تثبیت کند.
ماجرا فقط یک مأموریت امنیتی نبود و بخشی از یک طرح منطقهای - بینالمللی بود. العربیه فاش کرد جرد کوشنر، داماد ترامپ، در سفر اخیر خود به فلسطین اشغالی با شخص یاسر ابوشباب دیدار کرده است؛ دیداری که در مقر فرماندهی آمریکا انجام شد و موضوع آن «نقش الشباب در مناطق تخلیهشده از سوی مقاومت و تونلهای رفح» گزارش شد. این ملاقات نشان میداد واشنگتن، تلآویو و برخی کشورهای عربی در حال هماهنگی روی مدلی بودند که از آن با عنوان «اشغال نرم» یاد میشود؛ مدلی که قرار بود هم حماس را به حاشیه ببرد و هم ساختار امنیتی مورد نظر اسرائیل را جایگزین کند. در مقابل، حماس از همان زمان خبر از آغاز عملیات گسترده برای تعقیب و بازداشت عناصر مسلح همکار اسرائیل داد و نشان میداد مقاومت از جزئیات همکاری این گروه با ارتش اسرائیل آگاه است و قصد دارد پیش از نهادینهشدن نقش آن، این شبکه را در هم بشکند.
در واقع، قرار گرفتن الشباب در نقش نگهبان رفح، آخرین تلاش اسرائیل برای تبدیل یک باند جنایتپیشه به ابزار سیاسی بود؛ تلاشی که چند هفته پس از این تحرکات، با کشته شدن ابوشباب فرو ریخت و نشان داد تمام طرحهای تلآویو برای ساخت «اپوزیسیون محلی» در غزه، در نهایت به بنبست میرسد.
شکست اسطوره آمریکایی - اسرائیلی
مرگ یاسر ابوشباب پایان یک پروژه بود. پروژه اپوزیسیون دستسازی که قرار بود به صورت نیابتی در میانه جنگ، صحنه را به نفع تلآویو تغییر دهد و حماس را از داخل فرسوده کند؛ اما مقاومت، پیش از آنکه این طرح به بلوغ برسد، ریشهاش را زد. این اتفاق چند پیام روشن دارد که برای آینده غزه و حتی برای راهبرد اسرائیل در جنگهای نیابتی، معنیدار است.
اولین پیام، فروپاشی اسطورهای است که اسرائیل از سالها پیش برای ساختنش تلاش میکند. کابینه نتانیاهو تصور میکرد میتواند با طراحی گروههای شبهنظامی بومی، شبکهسازی امنیتی و حمایت مستقیم اطلاعاتی، یک بدیل داخلی برای حماس خلق کند. ابوشباب و باندش محصول چنین تفکری بودند؛ گروهی که میخواست نقش «نیروی واسط» را بازی کند؛ اما این تفکر با مرگ رهبرش مخدوش شد، حتی پیش از مرگ او هم نشانههای شکست پروژه از جمله طرد اجتماعی وجود داشت.
غزه بدونحماس؟
پیام دوم، تثبیت یک حقیقت تلخ برای طراحان اسرائیلی است: «غزه بدون حماس قابل اداره نیست.» حتی اگر ادعای حامیان الشباب درست باشد و ابوشباب در یک درگیری درونجریانی کشته شده باشد، نشاندهنده این است چنین باندهایی که با یک اختلاف داخلی از یکدیگر عبور میکنند، صلاحیت جایگزینی با حماس را ندارند. تمام تلاشها برای ساختن نیروی جایگزین، از باند ابوشباب گرفته تا ساختارهای امنیتی موقت، یک به یک فرو میریزند. برخلاف تحلیلهایی که پس از ۷ اکتبر مطرح میشد و ادعا میکردند حماس ضعیف شده یا پایگاه اجتماعیاش از دست رفته، اتفاقات ماههای بعد خلاف آن را ثابت کرد. بهنظر میرسد اسرائیل دریافته هر تلاشی برای حذف کاملاً عکس خواسته آنها عمل میکند و ریشه مقاومت را بیش از پیش در خاک غزه میدواند.
شکست تصور افول حماس
پیام سوم، حول تصویر حماس در بینالاذهان پس از هفت اکتبر است. بسیاری معتقد بودند حماس پس از آن حمله و با از دست دادن بخش قابلتوجهی از طراحان عملیاتی و فرماندهان میدانی، تمام سرمایهاش را خرج کرده و به نقطه پایان رسیده است؛ اما واقعیت میدان چیز دیگری بود. نوع حضور حماس در میانه جنگ، سرعت بازسازی شبکهها، قدرت عملیاتهای کمین و ضدکمین و توانایی هدفگیری مهرههایی مثل ابوشباب نشان داد مقاومت برخلاف تصور برخی، یک نیروی موقتی نیست. جریانی است که پایگاه اجتماعی دارد و هر نیرویی که فاقد چنین پایگاهی باشد، حتی اگر با پشتوانه کامل یک ارتش اشغالگر باشد، در نهایت از صحنه بیرون میرود.














