فاطمه قدیری، خبرنگار گروه جامعه: اگرچه سالهاست کاهش تراز آب دریای خزر در گزارشهای علمی و دادههای اقلیمی ثبت میشود، اما اخیراً در سطح رسمی و دیپلماتیک نیز با جدیتی کمسابقه موردتوجه قرار گرفته است. طرح مسئله در نشستهای منطقهای و اشاره مقامات به «شتاب نگرانکننده» افت تراز آب، بار دیگر این واقعیت را یادآور کرد که خزر، دیگر نه صرفاً یک پهنه آبی مشترک، بلکه یک شاخص حساس برای سنجش وضعیت اقلیمی و امنیت محیطزیستی منطقه است؛ شاخصی که افتوخیز آن، نه فقط سواحل ایران، بلکه پنج کشور ساحلی را درگیر خود میکند. همین بازتابها و هشدارها، ضرورت بازخوانی دوباره دادههای علمی و تحلیلهای دقیقتر درباره دلایل و پیامدهای این روند را پیشروی رسانهها و کارشناسان قرار داده است.
در سالهای گذشته، روایتهای مختلفی درباره چرایی کاهش سطح آب خزر مطرح شده است؛ از نسبتدادن آن به سدسازی روسیه گرفته تا گمانههایی درباره برداشتهای انسانی یا مدیریت ورودیهای رودخانهای. بااینحال، گروهی از متخصصان همواره تأکید کردهاند که فهم این پدیده بدون رجوع به الگوهای بلندمدت اقلیمی و تاریخ زمینشناختی خزر، نهتنها گمراهکننده، بلکه موجب سادهسازی مسئلهای است که ماهیتاً چندعاملی و پیچیده است. بهویژه آنکه خزر، برخلاف بسیاری از پهنههای آبی جهان، یک «دریای بسته» با رفتار هیدرودینامیک خاص است؛ بستری که هر نوسان در ورودیهای روان آب، هر تغییر در تبخیر و هر دگرگونی در چرخههای اقلیمی، اثر مستقیم و قابلاندازهگیری بر آن بر جای میگذارد.
در چنین زمینهای، تحلیل «طبیعتمحور» مسئله، اهمیت ویژهای مییابد. دادههای سه دهه اخیر نشان میدهد که روند کاهش تراز آب خزر از میانه دهه ۱۹۹۰ آغاز شده و در پنج سال اخیر شتابی چندبرابری یافته است؛ شتابی که خود را در خشکشدن تالابهای ساحلی، افزایش گردوغبار ساحلی، عقبنشینی خطوط ساحلی و تغییر الگوی رسوبگذاری نشان میدهد. این تغییرات، برخلاف تصور عمومی، منحصر به ایران نیست؛ بلکه آذربایجان، روسیه، قزاقستان و ترکمنستان نیز با نمونههای مشابهی مواجهند. از همین رو، بررسی علمی این روند باید فراتر از مرزهای سیاسی و بر مبنای شناخت رفتار چرخهای خزر انجام شود؛ چرخهای که در طول پنج میلیون سال گذشته بارها شاهد افتوخیزهایی بسیار گستردهتر از آنچه امروز تجربه میکنیم بوده است.
از سوی دیگر، ورود به بحث پیامدها نیز بدون تفکیک میان «تحول طبیعی اکوسیستم» و «تخریب انسانی» امکانپذیر نیست. بسیاری از تالابها و زیستگاههای وابسته به خزر، در اثر افت سطح آب در معرض خشکی قرار گرفتهاند و بخشی از آنها ممکن است از بین بروند. اما همزمان، زیستبومهای خشکی جدیدی نیز شکل میگیرند؛ اکوسیستمهایی با پوشش گیاهی و جانوری متفاوت که رفتارشان خود تابعی از همین نوسان طبیعی است.
برای بررسی این وضعیت با همایون خوشروان، مدیر سابق مرکز ملی مطالعات دریای خزر گفتوگو کردهایم. خوشروان به بررسی عوامل دخیل در بروز این مسئله و افق پیش روی این زیستبوم مهم پرداخته است.
افزایش ۵ تا ۱۰ برابری سرعتکاهش تراز دریای خزر
خوشروان با بیان اینکه مسئله کاهش تراز دریای خزر عمدتاً به عوامل طبیعی مربوط است، اظهار داشت: «بخش عمده این وضعیت به بحث گرمایش زمین که بر شمال آفریقا و خاورمیانه و بهطورکلی بر منطقهای که اکنون آن را «کمربند خشکسالی» مینامیم و بخش بزرگی از کره زمین را دربر میگیرد، مربوط است و برخلاف شایعاتی که وجود دارد، صرفاً ناشی از دخالتهای انسانی نیست. انسان میتواند مؤثر باشد؛ اما عامل اصلی نیست. عامل اصلی «تغییرات اقلیمی» و «گرمایش زمین» است. کمااینکه میبینیم بسیاری از دریاچهها و تالابها نهتنها در ایران، بلکه در شمال آفریقا و خاورمیانه خشک شده یا از بین رفتهاند. دریای خزر نیز بهتبع همین روند، با افزایش دما و بالارفتن میزان تبخیر، در مقایسه با ورودی روانآبها و میزان بارندگی در حوضه آبریز خزر، با کمبود مواجه شده است. بنابراین طبیعی است که تراز آب آن کاهش پیدا کند.»
«این روند کاهش از سال ۱۹۹۵ تا امروز در حال رخدادن است؛ بهطوریکه طی حدود ۳۰ سال، نزدیک به ۳ متر و ۲۰ سانتیمتر از ارتفاع آب خزر کاسته شده است. اگر این مقدار را بر ۳۰ سال تقسیم کنیم، مشخص میشود که یکروند بسیار قوی در کاهش تراز آب وجود داشته است. اما نکته مهمتر این است که طی ۵ سال اخیر، سرعت این کاهش بهطور ناگهانی افزایشیافته و حدود ۵ تا ۱۰ برابر بیشتر از نرم معمولِ کاهش در دهههای گذشته شده است. این موضوع نشان میدهد که شتاب کاهش سطح آب خزر بهطور نگرانکنندهای روبهافزایش است.»
وی با بیان اینکه این افزایش شتاب ارتباطی به دخالتهای انسانی در ورودیهای خزر ندارد، گفت: «گاه در رسانهها میشنویم که گفته میشود روسها در حال ساخت سد جدیدی روی ولگا هستند و آب آن را مصرف میکنند، درحالیکه این ادعا اساس علمی ندارد. سدهای اصلی ولگا در بازه سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ ساخته شدهاند و روسیه نیازی به ساخت سد جدید روی آن ندارد. واقعیت این است که میزان ورودی ولگا کاهشیافته، زیرا بارندگی در حوضه آبریز آن کم شده است. کاهش روانآبهای ولگا باعث شده خزر نتواند تبخیر فزاینده سطح خود را جبران کند و این بیلان منفی، افت شدید تراز آب را رقم میزند. علت نوسانات اخیر نیز دقیقاً همین مسئله است؛ اثر مستقیم تغییرات اقلیمی، گرمایش زمین و واکنش دریاهای بسته به این تحولات بزرگ اقلیمی.»
کاهش سطح آب، زیستگاههای کهن را تهدید میکند و اکوسیستمهای نوظهور را شکل میدهد
وی دررابطهبا این موضوع که تبعات این تغییرات چیست، گفت: «طبیعتاً برخی تالابهای ساحلی وابسته به آب خزر، مانند تالاب میانکاله، تالاب گمیشان، تالاب زیباکنار و تالاب بوجاق با افت سطح تراز آب به سمت خشکی میروند. اکنون تالاب گمیشان عملاً خشک شده است. بخش وسیعی از میانکاله از دست رفته و خلیج گرگان نیز در حال خشکشدن است. اینها همه نشان میدهد که با کاهش تراز آب خزر، قلمرو اکوسیستمهای وابسته به آن کاهش مییابد و این زیستبومها در معرض نابودی قرار میگیرند. اما از سوی دیگر، با پسروی آب دریا، بستر ماسهای یا گلیای که پیشتر زیر آب بوده، نمایان میشود و فرصتی برای شکلگیری اکوسیستمهای خشکی پدید میآید. در نواحی ماسهزار، گیاهان تیره پساموفیت را میبینید که سطح وسیعی را میپوشانند و زمینه تشکیل تپههای ماسهای را فراهم میکنند. در مناطقی که بستر دریا گلی است، گیاهانی مانند سالیکورنیا و جانکوس گسترش مییابند و پوشش گیاهی جدیدی ایجاد میکنند. بنابراین یک اکوسیستم خشکی جدید با گونههای گیاهی و جانوری خاص خود شکل میگیرد.»
با چرخه طبیعی تراز خزر هماهنگ شویم تا زیستبومها احیا شوند
مدیر سابق مرکز ملی مطالعات دریای خزر با تأکید بر لزوم پیشگرفتن مدیریت سازگارانه گفت: «این موضوع نباید موجب نگرانی شود؛ اینکه یک اکوسیستم آبی جای خود را به اکوسیستم خشکی بدهد، بخشی از یک فرایند طبیعی است. وظیفه ما انسانها این نیست که این فرایند را تسریع یا مختل کنیم؛ بلکه باید رویکردی سازگارانه یا Adaptive Management داشته باشیم. یعنی شما در روندهای طبیعی محیطزیست دخالت نکنید؛ اجازه دهید طبیعت کار خود را انجام دهد و شما منافع و فعالیتهای انسانی را مطابق با رفتار طبیعت تنظیم کنید. در این صورت هم کمتر به محیطزیست آسیب میزنید و هم طبیعت فرصت مییابد دوباره به شرایط پایدار خود بازگردد. بهاینترتیب اکوسیستمهایی که از بین رفتهاند یا آسیب دیدهاند، میتوانند دوباره احیا شوند و ما شاهد بازگشت تدریجی آنها در مناطقی خواهیم بود که تحتتأثیر نوسانات تراز آب خزر قرار گرفتهاند.
این موضوع، پدیدهای اجتنابناپذیر است و کار چندانی هم از دست ما برنمیآید. با گرمتر شدن زمین و افزایش متوسط سهدرجهای دمای کره زمین تا پایان قرن حاضر، پیشبینی میشود سطح تراز آب دریای خزر بین ۹ تا ۱۸ متر کاهش یابد. یعنی اگر اکنون سطح تراز خزر حدود منفی ۳۰ متر باشد، ممکن است به منفی ۴۰ تا منفی ۵۰ متر برسد. البته اینکه پس از آن چه رخ خواهد داد، مشخص نیست؛ اما میدانیم که حدود ۱۵۰۰ سال پیش سطح تراز خزر حدود منفی ۳۷ متر بوده، یعنی حدود ۸ متر پایینتر از وضعیت کنونی. پس از آن اما سطح آب دوباره افزایش یافته و در قرن هفدهم به حدود منفی ۲۲ متر رسیده است. این ترازها یک رفتار چرخهای دارند؛ چرخههایی با دورههای زمانی مشخص که بهطور متناوب رخ میدهند و سپس تغییر میکنند. بنابراین جای نگرانی نیست. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که به حریم ساحلی تجاوز نکنیم، اجازه بدهیم اکوسیستمهای خشکی (که اکنون جایگزین اکوسیستمهای آبی شدهاند) در موقعیت جدید خود تثبیت شوند و از هرگونه دخل و تصرفی که به این زیستبومها آسیب میزند جلوگیری کنیم. همچنین باید مانع ورود آلودگیهای ناشی از فعالیتهای انسانی به محیطهای ساحلی و دریایی شویم. اگر این کار را انجام دهیم، بزرگترین خدمت را به خزر و تالابهای حاشیه آن کردهایم.»
خزر کاهش ۷۰ متری را نیز تجربه کرده است
خوشروان در خصوص تکرار این اتفاق اظهار داشت: «ما در زمینشناسی اصلی داریم به نام «اصل یکنواختگرایی» یا Uniformitarianism که میگوید زمان حال، کلیدی است برای زمان گذشته، یعنی برای بازسازی وقایع گذشته، اگر رخدادهای امروز را بهخوبی بررسی کنیم، میتوانیم از آنها برای فهم گذشته کمک بگیریم. حالا میتوانیم این اصل را معکوس هم به کار ببریم؛ به این معنا که وقایع گذشته را بهعنوان کلیدِ پیشبینی آینده استفاده کنیم. وقتی به کارنامه نوسانات دریای خزر نگاه میکنیم، متوجه میشویم که خزر از زمان شکلگیری در حدود پنج میلیون سال پیش تا امروز، نوساناتی بسیار گستردهتر از آنچه اکنون تجربه میکند را پشت سر گذاشته است. در پسروی منقشلاق که حدود ۱۰ هزار سال پیش اتفاق افتاد و مقارن با آغاز دوره هولوسن بود، سطح تراز آب خزر نسبت به آبهای آزاد ۷۰ متر پایینتر رفته بود، اما پس از چند هزار سال، سطح تراز آب دوباره بالاآمده و به حدود منفی ۲۲ متر رسیده است، یعنی چیزی حدود ۵۰ متر افزایش تراز نسبت به کمینه پیشین. اگر عقبتر برویم، میبینیم که پسروی بزرگ خزرین نیز تغییرات بسیار عمدهای در خزر ایجاد کرده است؛ بهطوریکه این دریا بارها تحتتأثیر شرایط اقلیمی بخشهای وسیعی از پهنه خود را ازدستداده و سپس دوباره پرآب شده است. بنابراین این یکروند چرخهای است و تغییرات اقلیمی همچنان اثر خود را بر منطقه خزر نشان میدهند.»
سه دهه از بهرهبرداری خزر عقب ماندیم
وی دررابطهبا انتقال آب از دریای خزر تصریح کرد: «ما تنها کشور ساحلی خزر نیستیم. همین الان که من با شما صحبت میکنم، روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان نیز منافع ملی خود را از این دریا تأمین میکنند. آنها حتی از طریق کارخانههای آبشیرینکن، آب شرب بخشی از مناطق ساحلی خود را از خزر تأمین میکنند؛ چون قزاقستان و ترکمنستان عمدتاً بیابانی هستند و رودخانه مهمی که از خاک آنها به خزر بریزد وجود ندارد. بنابراین ناچارند برای تأمین آب شرب از آب دریا استفاده کنند. متأسفانه ما این فرصت را از دست دادیم. سالهاست که من تأکید داشتم برای عبور از بحران خشکسالی در فلات ایران در هزاره سوم، باید از ظرفیتهای آب دریای خزر بهطور صحیح استفاده کنیم. آب خزر حدود یکسوم شوری آب دریای عمان و خلیجفارس را دارد، بنابراین فرایند شیرینسازی آن بسیار کمهزینهتر و پربازدهتر است. علاوه بر این، بسیاری از شهرهای ساحلی ما در حال ورود به دوره کمآبیاند؛ در شرق مازندران بسیاری از چاهها شور شده و زمینها به شورهزار تبدیل شدهاند. این مناطق نیازمند منابع جدید آب هستند. اگر ما تنها یک سانتیمتر از آب سطح تراز خزر را (با مدیریت صحیح) به تأمین آب شیرین اختصاص میدادیم، این یک سانتیمتر معادل حدود چهار میلیارد مترمکعب آب است. این میزان آب میتوانست بسیاری از چالشهای ما را بدون آنکه آسیبی جدی به خود خزر وارد شود حل کند؛ چراکه برداشت این یک سانتیمتر برای خزر مثل خارجکردن چند سیسی خون از یک مویرگ، بیاهمیت و جبرانپذیر است. اما انتقال آب خزر به سمنان موضوع دیگری است. پیامدهای زیستی و محیطزیستی انتقال آب به مناطق دوردست مانند سمنان بسیار سنگین خواهد بود. باتوجهبه شیب توپوگرافی منطقه و لزوم عبور خط انتقال از زیستگاههای ارزشمند، این طرح با تبعات محیطزیستی جدی همراه است و نباید اجرا شود. نخستین گام در چنین طرحهایی همیشه بررسی اثرات محیطزیستی است. اگر این اثرات مخرب باشد، باید پروژه را کنار گذاشت. در مقابل، استفاده محلی و ساحلی از آب خزر برای تأمین آب استانهای مجاور هیچ آسیبی به دریا نمیزند و میتواند مشکل کمآبی را درازمدت حل کند. انتقال آب از خزر حتی میتواند زمینه صادرات آب و تأمین آب استانهای دیگر را نیز فراهم کند. البته متأسفانه ما سه دهه از این موضوع عقب ماندهایم و درحالیکه چهار کشور دیگر از ظرفیت خزر استفاده کردهاند، ما این امکان را از دست دادهایم. اگر ۳۰ سال پیش پیشنهاد ساخت کارخانههای آبشیرینکن جدی گرفته شده بود، امروز بحران آب ایران به این شدت نبود.»
تهدید و فرصت توأمان برای سلامت محیطزیست و انسانها
وی در خصوص تأثیر کاهش تراز بر آلودگیهای نفتی دریای خزر اذعان داشت: «آلودگیهای نفتی عمدتاً از سمت آذربایجان وارد دریای خزر میشود. آذربایجان تا امروز، متأسفانه هیچگونه استاندارد قابلقبول برای مراقبت و حفاظت از محیطزیست در برابر آلودگیهای حاصل از فعالیتهای نفتی نشان نداده است. ما بارها مشاهده کردهایم که پسماندهای نفتی در سطح وسیعی از سواحل شمال گیلان (بین آستارا تا رضوانشهر) دیده میشود؛ حتی گاهی کروژنها یا گلولههای قیری بهصورت تودههای چسبنده به ساحل میرسند. از نظر من حتی اگر سطح آب دریای خزر پایینتر برود، این موضوع میتواند یک فرصت برای کاهش آلودگیهای نفتی باشد؛ چراکه بخش عمده چاههای نفتی آذربایجان که اکنون درون آبهای ساحلی خزر قرار دارند، با پسروی دریا از آب خارج میشوند. در این حالت دیگر ضایعات نفتی مستقیماً وارد آب خزر نخواهد شد و این میتواند شدت آلودگی نفتی را کاهش دهد. اما در مورد سایر آلایندهها، مانند آلایندههای میکروبی، فلزات سنگین، مواد شیمیایی خطرناک و سموم دفع آفات شرایط متفاوت است. تمامی کشورهای حاشیه خزر بخشی از این آلایندهها را به سمت دریا هدایت میکنند. با کاهش عمق مناطق ساحلی در اثر پسروی آب، غلظت این آلایندهها در نواحی کمعمق بیشتر خواهد شد. این افزایش غلظت میتواند وضعیت بسیار نامناسبی را برای بسیاری از جاندارانی که در این مناطق زندگی میکنند ایجاد کند و حتی آثار مستقیم آن میتواند به انسان نیز منتقل شود.»














