فرهیختگان: نتیجه نهایی انتخابات عراق امروز اعلام میشود، آنچه تا لحظه انتشار این خبر منتشر شده حکایت از آن دارد که ائتلاف سودانی بیشترین رأی را آورده؛ اما او نتوانسته بالای 50 کرسی را تصاحب کند و این نتیجه، راه او را برای نخستوزیری دشوار میکند. علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل عراق، معتقد است سودانی شانس زیادی برای نخستوزیر شدن ندارد مگر آنکه با مداخله خارجی بتواند دوباره بر صندلی نخستوزیری بنشیند. در ادامه مشروح گفتوگو با این کارشناس مسائل عراق در مورد انتخابات این کشور را از نظر میگذرانید.
تحلیل شما از نتایج انتخابات عراق چیست؟ کرسیهایی که بین جریانات مختلف تقسیم شد چگونه قابل بررسیاند؟
در عراق تقسیمبندیهای حوزههای انتخابی بر پایه استان است. به طور طبیعی از استان شیعهنشین نامزدی وارد پارلمان میشود که شیعه است. پس با توجه به اینکه لیستهای انتخاباتی طایفهپایه بودند از 10 استان شیعهنشین، در 8 استان بیش از 95 درصد شیعه هستند. استان بابل 80 درصد شیعه و بغداد هم 75 درصد شیعه دارد.
طبیعی است که از این استانها اکثریت نمایندگان راهیافته به پارلمان شیعه باشند. پس در بدترین حالت، حداقل 174 کرسی پارلمان متعلق به شیعیان است. اگر فرض بگیریم مشارکت شیعیان 5 درصد باشد و مشارکت اهل سنت و کردها 90 درصد، باز 174 کرسی پارلمان متعلق به شیعه است.
در این دوره لیستهای شیعی، 187 کرسی کسب کردند. اگر دقیق شویم از این کرسیها 6 کرسی ائتلاف آقای سودانی از اهل سنت است. پس رقم واقعی 181 کرسی است. تمام پیشبینیهای منطقی هم بین 180 تا 185 کرسی بود.
اتفاق مهم ناظر به این نیست که شیعیان بردند. اتفاق مهم این است که در داخل بیت شیعی چه اتفاقی افتاده است؟ جریان آقای «عدنان الزرفی» که اصلیترین و رادیکالترین جریان ضد مقاومت و ضد اسلام سیاسی و ایران بود کاملاً شکست خورد. این جریان الان چند نماینده در پارلمان داشت، ولی در انتخابات این دوره رهبر و چهرههای شاخص آن رأی نیاوردند و این اتفاق ویژه اول بود.
اتفاق ویژه دوم گروههایی بودند که در ظاهر بر حمایت از مقاومت تأکید میکردند این گروهها آرای بسیار بالایی آوردند؛ یعنی ائتلاف صادقون که در سال 2014 تنها یک نمانیده از لیست اختصاصیاش به پارلمان راه یافت. صادقون در سالهای 2018 و 2021 جزئی از ائتلاف فتح بود. ائتلاف فتح دور قبل 17 کرسی گرفت؛ اما این دوره صادقون به صورت منفرد، موفق شد 27 کرسی پارلمان را کسب کند. یا ائتلاف بدر که آن هم جزء ائتلاف فتح بود و مجموعاً 17 کرسی آورده بود، این دور به تنهایی 18 کرسی کسب کرد که این عدد بزرگی است.
اتفاق بزرگ سوم در درون ائتلاف آقای سودانی رخ داد. ائتلاف سودانی، بسیار وسیع بود. جریانات لیبرال که صریحاً علیه مقاومت موضعگیری میکردند رأی نیاوردند. یا آقای «قصی محبوبه» که نقش بسیار مهمی در تشویق سودانی به فاصلهگیری از مقاومت داشت، رأی نیاورد. مجموع این اتفاقات نشان داد که جامعه رأیدهنده شیعه به مقاومت رأی داد و مقاومت پیروز انتخابات شد.
در انتخابات ائتلاف آقای سودانی بیشترین کرسی را کسب کرد ولی برای نخستوزیر شدن به تنهایی نمیتواند به این ائتلاف تکیه کند و به ائتلاف بزرگتری نیاز دارد. شما معتقدید آقای سودانی نباید نخستوزیر شود؟
بله اولین نکته این است که خود سودانی اجماع شیعی را شکاند. یعنی چه؟ بگذارید ساز و کار کلی را بگویم. طبق تفسیر قانون اساسی که فرایند سیاسی در عراق را میسازد ابتدا باید رئیس پارلمان و بعد رئیسجمهور انتخاب شود. در جلسه انتخاب رئیسجمهور حداقل باید دوسوم اعضای پارلمان حاضر باشند. لذا یک اقلیت اگر یکسوم کرسیها را در اختیار داشته باشد میتواند آبستراکسیون کند و مانع انتخاب رئیسجمهور شود. بعد از اینکه رئیسجمهور انتخاب شد، ایستگاه دوم بحث انتخاب نخستوزیر است. انتخاب نخستوزیر با بزرگترین فراکسیون است. طبق نظر تفسیر سال 2010 که بلااستثنا تا به امروز اجرا شده، بعد از انتخابات جریانات سیاسی با هم وارد رایزنی و لابی میشوند و در آن چهارچوب به توافق میرسند و بزرگترین فراکسیون را تشکیل میدهند.
حالا با این نگاه از 8 ماه پیش در مجموعه چهارچوب هماهنگی شیعیان، بحث انتخابات پارلمانی آینده مطرح و روی 3 اصل توافق شد. اصل اول این بود که هر کس خواست لیست خودش را بدهد تا ببینند در جامعه چقدر رأی دارد تا مطابق با آن هر جریانی متناسب با وزن واقعی خودش قدرت و رأی داشته باشد. جریانی که 2 کرسی دارد با جریانی که 30 کرسی دارد قطعاً هم وزن نیست. این توافق اصل اول بود.
اصل دوم این بود که همه طرفها متفقالقول به اجماع شیعی شوند یعنی هر کس لیست خودش را بدهد؛ اما بعد از انتخابات همه لیستها دور یک میز بنشینند و دور همان میز نخستوزیر انتخاب شود. به بیان حقوقی بزرگترین فراکسیون باید ائتلاف اطار (به عربی: تحالف الاطار التنسیقی) باشد و همه به تصمیم جمعی اطار تمکین کنند. همه طرفها از جمله آقای سودانی باید به این اصل پایبند میماندند.
اصل سوم این بود که در استانهایی که شیعه اکثریت نیست، لیست مشترک بدهند. یعنی 3 استان دیاله، صلاحالدین و نینوا. در این 3 استان اطار به سمت لیست واحد مشترک برود تا رأی شیعه در آنجا تقسیم نشود.
این 3 اصل وجود داشت؛ اما چه اتفاقی افتاد؟ آقای سودانی خودش به این جمعبندی رسید که در داخل اطار ممکن است اکثریت نباشد و از این جهت تصمیمش را برگرداند. چه کرد؟ اجماع شیعی را شکاند و خودش با سنیها و کردها توافق کرد و ائتلاف بزرگتری را به این امید تشکیل داد که اکثریت را به دست بیاورد. در همان چهارچوب ائتلافی که تشکیل داد، در نینوا و صلاحالدین لیست خودش را داد و مانع اجماع شیعی شد. گزینههایش هم سنی بودند. من در ابتدای صحبتم گفتم 187 کرسی به شیعیان رسید که 6 کرسی اهل سنت متعلق به نمایندگان نینوا و صلاحالدین لیست آقای سودانی هستند. آقای سودانی هم اجماع شیعی و هم اصل سوم را شکاند.
همان موقع محاسبات ساده به آقای سودانی هشدار میداد که اگر زیر 50 کرسی کسب کند نمیتواند به اتکای سنی و کردها فراکسیون اکثریت را تشکیل بدهد. به او گفته شد زمانی دست به این ریسک بزند که مطمئن به کسب اکثریت کافی است. البته خودش تصور میکرد 70 کرسی به دست میآورد و دست به این ریسک زد؛ اما الان به اکثریت نرسیده است.
او به سربالایی رسیده است. چرا میگویم؟ الان دیگر با مناسبات داخلی فضای سیاسی عراق دیگر این آدم نمیتواند نخستوزیر شود. لیست او 46 کرسی دارد. در مقابل فقط 3 لیست اول اطار - بدون محاسبه سایر گروهها و حتی ائتلاف آقای حکیم - بسیار بیشتر کرسی کسب کردند. لیست آقای مالکی 28 کرسی مستقیم و 2 کرسی غیرمستقیم دارد. ائتلاف آقای قیس خزعلی 27 کرسی دارد و ائتلاف هادی العامری 18 کرسی دارد. اگر همه اینها را جمع کنیم 75 کرسی میشود. همین الان این طرف 75 کرسی دارد و لیست سودانی 46 کرسی.
اگر در اطار همه دور هم جمع شوند و فقط سودانی را حذف کنند، بیش از 100 کرسی دارند. طرفهای سنی و کرد هم هیچوقت روی اسب بازنده شرط نمیبندند؛ اما حتی اگر این اتفاق هم بیفتد باز هم پر کردن این شکاف عدد بزرگی است و کار به این راحتی نیست، چون خود کردها و سنیها چند دسته میشوند. اگر این 100 نفر به 110 نفر برسند، میتوانند آبستراکسیون کنند. این یعنی در مناسبات داخلی عراق دیگر سودانی تمام شد. این قماری بود که خودش انجام داد.
قبل از انتخابات وقتی برآوردهای میدانی خیلیها این بود که رأی سودانی خیلی بالاست، متنی از من منتشر شد که تصریح کردم اگر لیستی زیر 50 کرسی کسب کند ولو اول شود نمیتواند نخستوزیر شود؛ اما اگر دخالت خارجی بیاید وسط میتواند مانع آبستراکسیون اطار شود. دخالت خارجی بیاید وسط میتواند کرد و سنی را وادار کند از سودانی حمایت کنند، ولی معادلات داخلی تکلیف سودانی را روشن کرده است.
شما معتقدید ایران نباید از سودانی حمایت کند. دلیلش این است که سودانی در عراق جایگاه پررنگی ندارد؟
آقای سودانی اولین نخستوزیر عراق است که با تحریم آمریکا به طور کامل همراهی کرد؛ یعنی یک نظام مالی بسیار سختگیرانهای را ایجاد کرد و با تحریم آمریکا علیه ایران همراهی کرد؛ به این شکل هیچ یک از نخستوزیران سابق عراق عمل نکردند.
در دولت بایدن در دو سال و نیم اول حکومت سودانی، سفیر وقت آمریکا به نفر اول قدرت در عراق تبدیل شده بود؛ به حدی که وزرا بر خلاف تمام پروتکلها در تمام ادوار، به دیدار سفیر میرفتند نه سفیر به دیدار وزرا. در هیچ دورهای از عراق هیچ سفیر ایرانی هم چنین موقعیتی نداشت. اگر اختلاف بین رؤسای قوا و رهبران سیاسی ایجاد میشد برای رفع اختلاف میرفتند سراغ سفیر آمریکا.
من یک کار آماری انجام دادم برای 60 هفته بازه زمانی بحرانهای سیاسی وقت عراق دیدارهای رسمی خانم «الینا رومانوفسکی» سفیر وقت آمریکا را آنالیز کردم. او تقریباً هر 3 روز دیدارهای سطح بالای سیاسی برای مدیریت فضای سیاسی عراق داشت. تازه این دیدارهای علنی بود. وزن سفیر آمریکا به این حد رسیده بود.
میخواهم برسم به دولت ترامپ. ترامپ که آمد، یک اصل مهم گذاشت و یک بازه زمانی تعیین کرد. گفت یا با ما یا علیه ما. در تمام ادوار پساصدام پایه سیاست در عراق به این صورت تعریف شده که قریب به اتفاق جریانات عرصه سیاسی (به غیر مقاومت) بهنوعی بین ایران و آمریکا موازنه میکردند و با هر دو رابطه داشتند. ترامپ این معادله را به هم زد و گفت یا با ما یا علیه ما. در این بازه رفتار سودانی چگونه بود؟
1- با فشار سودانی گروههای مقاومت تمام فعالیتهای میدانی را متوقف کردند.
2- حلقه فشار اقتصادی علیه گروههای مقاومت تشدید شد هم در نظام بانکی و هم در بحث نفت.
3- دولت رسماً هر دو لایحه مربوط به حشدالشعبی (اصلاح ساختار و قانون خدمت و بازنشستگی) را پس گرفت و علت هم فشار آمریکا بود.
4- در برابر ضربالاجل وزیر خارجه آمریکا که باید نفت اقلیم به صورت رسمی وارد بازارهای جهانی شود، بغداد تمکین کرد؛ اتفاقی که در هیچیک از ادوار سابق نیفتاده بود. بغداد صرفاً گفت باید با اربیل مذاکره کند بر سر ساز و کار عرضه نفت اقلیم در عرصه جهانی.
5- یک اتفاق خیلی جالب در اواخر ماه مارس (اسفند و فروردین) افتاد. ترامپ اعلام کرد عراق حق ندارد از ایران برق وارد کند. نزدیک به 40 درصد برق عراق از ایران تأمین میشود. 20 درصد این برق، برق مستقیمی است که از خطوط انتقال برق عرضه میکنیم. ترامپ گفت واردات برق کسنل. در ابتدای فصل گرما که اوج نیاز مصرف برق عراق است واردات کنسل شد. بایدن ضربالاجل داده بود تا 2028، ولی ترامپ گفت درجا باید قطع شود. سودانی در برابر این هم تمکین کرد.
6- «الیزابت تسورکوف» اسرائیلی - روسی که جاسوس موساد و در بغداد بازداشت بود، با ضربالاجل یک هفتهای نماینده ویژه ترامپ در عراق، آزاد شد.
7- هیئت عالی آمریکایی و عراقی بر سر پایان مأموریت ائتلاف نیروهای بینالمللی در عراق مدتها مذاکره میکردند. سودانی 2022 با این وعده سر کار آمد که این پروژه را نهایی کند. این هیئت عالی که رئیسش وزیر دفاع وقت آمریکا بود، توافق کرده بودند که تا سپتامبر 2025 از عراق خارج شوند. این توافق در سایت وزارت خارجه آمریکا هست ولی ترامپ که آمد احساس تعهد به این نکرد و دولت عراق حتی به صورت ضمنی هم اشاره نکرد و این را پس گرفت و گفت توافق قبلی این بوده که سپتامبر 2026 خارج بشوند که آن هم مذاکره خواهیم کرد.
8- نکته بعدی توافقات اخیر نفتی بود که در آستانه انتخابات در جنوب عراق شکل گرفت. عراق در جنوب و بندر فاو نهتنها ایرانیها بلکه رقبای آمریکا را اخراج میکند، حتی چینیها را حذف میکند.
9- سودانی برای دولت آینده توافق کرده بود 6 منصب بلندپایه سهمیه آمریکا باشد. اگر این آدم باز نخستوزیر شود، پروژه خلع سلاح کامل مقاومت را کلید میزند و بعد عراق را در مدار امنیتی آمریکا تثبیت میکند. از این طریق مقاومت را در کل منطقه زمینگیر میکند. مقاومت آسیب ببیند، یکی از مهمترین سپرهای دفاعی ایران از بین میرود.














