محمدسجاد حمیدیه، خبرنگار: تمام فیلم «خانهای از دینامیت»، به تشریح یک موقعیت میپردازد؛ یک موشک بالستیک هستهای از طرف دشمنی ناشناس به سمت آمریکا پرتاب شده است! داستان فیلم درباره حدود بیستدقیقهای است که موشک تا برخورد با شهر شیکاگو فاصله دارد. این بیست دقیقه از سه زاویه مختلف، هر بار با محوریت برخی از مسئولان مرتبط روایت میشود. در یکسوم ابتدایی - که بخش قابلقبول فیلم است - مسئله و موقعیت بهخوبی تشریح میشوند و تماشاگر وارد فضای دلهرهآور فیلم میشود. دوربین با منطق مستند به صحنهها میپردازد و از این طریق، هیجان افزایش مییابد. البته در برخی صحنههای بیربط بهاتفاق - مثل خداحافظی اولیویا واکر با خانوادهاش - نیز بهاشتباه از همین منطق دوربین استفاده شده که حس صحنه را مخدوش میکند. بهطورکلی فیلم در پرداخت به زندگی شخصی هیچکدام از شخصیتها موفق نیست. این مشکل از همین یکسوم ابتدایی نمود پیدا میکند و تا انتها ادامه دارد. عدم موفقیت فیلم در پرداخت به وجه شخصی کاراکترها، باعث میشود هیچ شخصیتی در نظر مخاطب، فراتر از عنوان شغلی و حرفهایاش نباشد. تماشاگر نه برای رابطه رئیسجمهور با همسرش دل میسوزاند، نه حسی نسبت به شوهر و فرزند واکر دارد و نه اهمیتی به اختلافات بارکر با دخترش میدهد. در غیاب شخصیتپردازی، تمام توجه بیننده به اتفاقی که در حال رخدادن است، معطوف میشود. مشکل اساسی این است که بعد از پایان اولین روایت از آن بیست دقیقه کذایی، دو روایت بعدی هیچچیز خاصی به روایت اول اضافه نمیکنند. فیلم با تغییر زاویه دید روایت، تنش و دلهرهای را که در ابتدا ایجاد کرده بود، از بین میبرد و دنبالکردن فیلم بعد از پایان یکسوم ابتدایی ملالآور میشود. تنها دلیلی که بیننده به تماشای فیلم ادامه میدهد آن است که لحظه برخورد موشک به شیکاگو را ببیند و همچنین از تصمیم رئیسجمهور برای اقدام تلافیجویانه مطلع شود. این دو مسئله مهم، در روایتهای ابتدایی نشان داده نمیشوند و مخاطب انتظار دارد تا بالاخره در پایان انتظارش پاسخ داده شود؛ اما فیلمساز تا پایان هم تماشاگر را از این لحظات محروم میکند. با این توصیف، پایان این فیلم، یک پایان باز نیست؛ بلکه فیلم اصلاً پایان ندارد. سراسر فیلم صرفاً به تشریح یک موقعیت میگذرد و فیلمنامه از سطح همان یک خطی که در خلاصه فیلم نوشته شده است فراتر نمیرود. اگر از ضعفهای سینمایی فیلم عبور کنیم، مسئلهای جدی در فیلم آزاردهنده است؛ توجیه استفاده از بمب اتم! فیلمساز برای پیام دادن بسیار بیصبر است و در همان تیتراژ، تمام «پیام» فیلم خود را در یک جمله مینویسد: «در پایان جنگ سرد، دولتها به این نتیجه رسیدند که دنیا بدون تسلیحات هستهای جای بهتری است؛ اما آن دوران اکنون به پایان رسیده است.» فیلم در روایت سوم - که با محوریت زاویه دید رئیسجمهور از وقایع روایت میشود - بر تصمیم رئیسجمهور به حمله تلافیجویانه هستهای تمرکز میکند. در لحظه حساس تصمیمگیری، مکالمهای میان رئیسجمهور و سروان ریوز صورت میگیرد. کارگردان، یک نمای کلوزآپ از ریوز گرفته است که در آن ریوز در سمت چپ قاب - سمت مسلط و قویتر - قرار گرفته است و به رئیسجمهور از ضرورت حملهای قدرتمند میگوید. «همینالان تمومش کنید؛ یکبار برای همیشه» توصیهای است که ریوز به رئیسجمهور میکند؛ توصیهای آشنا که منطق حمله اتمی پیشین آمریکا به هیروشیما و ناکازاکی بود. بعدازاین مکالمه، رئیسجمهور که قانع شده است، لیست اهداف حمله شدید را در دست میگیرد تا دستور نهایی را صادر کند. در شرایطی که حتی دشمنی که موشک را پرتاب کرده است مشخص نیست و برخی از دشمنان احتمالی هم پرتاب موشک را تکذیب کردهاند، باز هم فیلم این حق را به آمریکا میدهد که به هر هدفی که دوست دارد حمله هستهای کند! بعد از «اوپنهایمر» اثر کریستوفر نولان، «خانهای از دینامیت» هم به نحوی به توجیه ساخت و استفاده از بمب هستهای توسط آمریکا میپردازد. آیا در هالیوود پروژهای برای عادیسازی استفاده از سلاح هستهای وجود دارد؟
شماره ۴۵۵۰ |
صفحه ۵ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
آمادهسازی ذهنها برای استفاده از بمب اتم؟














