سعید قاسمی، خبرنگار: در میان بازخوانیهای بصری از عهد عتیق، «خانه داوود» بیش از آنکه در پی بازسازی تاریخ باشد، تلاشی است برای بازگویی یکی از کهنترین اضطرابهای انسان، یعنی نسبت ایمان و قدرت. این سریال نه درباره پادشاهی است و نه درباره دین، بلکه درباره لحظهای است که فرد، از بطن فرمان الهی، میل شخصی خود را بهعنوان قانون میفهمد. در ظاهر، سریال مسیر آشنای شکلگیری سلطنت داوود را دنبال میکند؛ اما در عمق، طرحی فلسفی از مسئله مشروعیت میسازد؛ چگونه قدرت، خود را در نقاب ایمان پنهان میکند و چگونه ایمان، در سایه قدرت، چهره زمینی و مادی مییابد. کارگردانی با اتکا بر قابهای زمخت و اعمال دقیق نور، این تضاد را به تصویر میکشد؛ نوری که نه نشانه حضور خداست و نه غیبت او، بلکه صحنهای برای جدال تفسیرهاست. در «خانه داوود» خشونت هرگز مستقیم نمایش داده نمیشود، بلکه از خلال سکوتها، چشمان سرد و مکثهای طولانی، حضوری استعاری مییابد. جهان این سریال، جهانی است که در آن هر حرکت، در سایه خطا یا گناهی آغازین معنا پیدا میکند. بهجای انفجارهای تصویری و اکشنهای رایج در بازسازیهای مذهبی، ما با ریتمی مواجهیم که بیشتر به آیین مشابهت دارد تا روایت. علی سلیمان در نقش شائول، حضوری تراژیک دارد؛ انسانی در مرز جنون و ایمان که قدرت را همچون بیماری تجربه میکند. بازی او در تناقض میان تقدس و پارانویا در نوسان است و عملاً مرکز ثقل درامی میشود که درباره زوال روانی درون یک نظام تئوکرات است. او نه پادشاهی شکستخورده، بلکه انسانی است که نمیتواند خود را از زبان خدا تفکیک کند. این ایده، اگرچه آشکارا بیان نمیشود؛ اما در میزانسن و منطق سینماتوگرافی، حضوری مداوم دارد: نگاه از بالابهپایین و رنگهای تیره، جهان را به قفسی ازپیشتعیینشده بدل میکنند. از نظر فرمی، «خانه داوود» گامی مهم در جهت فاصله گرفتن از تصویر رمانتیک و اخلاقی متون مقدس است. در اینجا ایمان نه از جنس یقین، بلکه از جنس تردید است؛ تردیدی که از دل آن، میل به تسلط زاده میشود. اگر سینمای مذهبی کلاسیک بر محور خیر و شر بنا میشد، این اثر بر تضاد میان دو نوع حقیقت حرکت میکند؛ حقیقتی که از بالا نازل میشود و حقیقتی که از درون فرد میجوشد. این شکاف، بهتدریج تمام روابط انسانی را میبلعد و داستان را از روایت تاریخی به تجربهای اگزیستانسیال بدل میکند. نقطه قوت اصلی سریال، توانایی آن در ایجاد نوعی فاصله مقدس میان مخاطب و امر الهی است. ما نه شاهد معجزهایم و نه نبوغی الهی، بلکه نظارهگر انسانهایی هستیم که در مواجهه با مفهوم خدا، خویشتن را گم میکنند. از این منظر، «خانه داوود» بیش از هر چیز درباره ناتوانی انسان در شنیدن صدای خداست؛ صدایی که هرکس، بنا بر میل خویش، تعبیرش میکند. در سطح بصری، قاببندیها به شکلی طراحی شدهاند که بدنها و فضاها را در مرز میان شکوه و زوال نگه دارند. خاک، سنگ و پارچههای زمخت، استعارهای از زمان تاریخی نیستند، بلکه نشانهای از مادیت ایمان هستند؛ ایمانی که دیگر روحانی نیست، بلکه جسمانی، سنگین و قابللمس شده است. این ایمان که در ساحت ماده تجلی میکند، در تضاد با ادعای روحانیت روایت، هسته فلسفی اثر را میسازد. در نهایت، «خانه داوود» را میتوان تلاشی دانست برای بازگشایی مفهوم نبوت، نه در سطح دینی، بلکه در سطح وجودی. پیامبر یا پادشاه، هر دو در برابر وسوسهای مشترک قرار دارند؛ اینکه امر والا را به زبان خود ترجمه کنند و همین ترجمه، همان لحظهای است که امر مقدس به سیاست آلوده میشود. سریال در عین شکوه بصری و کنترل میزانسن، بهعمد از نقطه اوجهای عاطفی میگریزد. در عوض، مخاطب را در وضعیت تعلیق نگه میدارد؛ وضعیتی که در آن هیچ قطعیتی وجود ندارد. این تصمیم فرمی، هم جسورانه است و هم خطرناک، چون مخاطب عام ممکن است احساس کند با اثری کند از منظر ریتم و سرد از نگاه تم روبهروست؛ اما در زیر این سردی، تب فلسفی عمیقی جریان دارد؛ پرسشی درباره سرچشمه قدرت و معنای ایمان در جهانی که خدا، دیگر آنگونه که میگفتند، سخن نمیگوید. «خانه داوود» نه یک درام مذهبی است و نه اثری تاریخی، بلکه نوعی کنکاش در مفهوم فرمان است. در جهانی که هر فرمانی میتواند به جنون یا نجات منجر شود، سریال ما را وامیدارد که بپرسیم: آیا ایمان، چیزی جز شکل دیگری از اطاعت نیست؟
شماره ۴۵۴۸ |
صفحه ۵ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
ایمان، قدرت و چند چیز دیگر!














