فاطمه قدیری، خبرنگار گروه جامعه: فک خزری، تنها پستاندار بومی دریای خزر و یکی از معدود گونههای اندمیک منطقه، سالهاست در فهرست قرمز اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (IUCN) در رده در خطر انقراض قرار دارد. با وجود اهمیت زیستی اینگونه، دادههای رسمی درباره جمعیت، وضعیت سلامت و میزان تلفات آن در محدوده آبهای ایران همچنان محدود و پراکنده است. در سالهای اخیر، برخی گزارشهای رسانهای به نقل از نهادهای رسمی از مرگ دهها فک در نوار ساحلی شمال کشور خبر دادهاند؛ اما هیچگاه آمار تجمیعی، بهصورت مستمر، شفاف و بهروز از سوی متولیان اصلی منتشر نشده است. نبود نظام پایش منظم و سامانه ثبت دادههای زیستمحیطی درباره اینگونه، موجب شده ارزیابی دقیقی از روند کاهش جمعیت فک خزری بهراحتی در دست نباشد. دریای خزر در دهههای گذشته تحتتأثیر مجموعهای از فشارهای انسانی و تغییرات اقلیمی قرار گرفته است؛ از آلودگیهای نفتی و پسابهای صنعتی گرفته تا نوسان سطح آب، تخریب زیستگاههای ساحلی و کاهش منابع غذایی. در چنین شرایطی فک خزری بهعنوان شاخص سلامت بومسازگان خزر شناخته میشود و کاهش یا مرگومیر اینگونه درواقع نشانهای از وضعیت ناپایدار کل اکوسیستم است. بااینحال، سیاستهای حفاظتی در ایران عمدتاً بر پایه اقدامات مقطعی و واکنشی بنا شده و تاکنون طرحی منسجم برای مدیریت خطرات زیستمحیطی در محدوده زیستبومها اجرا نشده است. درحالیکه کشورهای دیگر حاشیه خزر، طی سالهای اخیر با همکاری نهادهای بینالمللی، پروژههای مشترکی در زمینه نجات و پایش اینگونه راهاندازی کردهاند، ایران همچنان فاقد سازوکار پایدار و دادهمحور در این حوزه است. البته مسئله تنها به کمبود زیرساختهای حفاظتی محدود نمیشود؛ ضعف ارتباطات میان دستگاههای ذیربط و فقدان اطلاعرسانی عمومی نیز به سردرگمی در افکار عمومی دامن زده است. درحالیکه موضوعاتی نظیر حفاظت از یوزپلنگ آسیایی بهواسطه فعالیتهای تبلیغی و رسانهای گسترده در سطح جامعه شناخته شدهاند، فک خزری در حاشیه توجه قرار گرفته است. نبود تصویر مشخص از وضعیت اینگونه در ذهن مردم و حتی میان فعالان محیطزیست، سبب شده اهمیت حفاظتی آن کمتر از واقعیت درک شود. چنین خلأی نهتنها به کاهش حساسیت اجتماعی نسبت به مرگومیر فکها انجامیده، بلکه مطالبهگری عمومی را نیز تضعیف کرده است؛ عاملی که خود به استمرار سکوت آماری در نهادهای رسمی دامن میزند. از سوی دیگر، به نظر میرسد ساختار مدیریت محیطزیست در ایران، علیرغم تدوین اسناد راهبردی نظیر «برنامه اقدام ملی حفاظت از فک خزری»، هنوز در اجرای نظاممند تعهدات خود با چالشهای جدی مواجه است. این چالشها از کمبود بودجه و امکانات میدانی گرفته تا عدم هماهنگی با نهادهای منطقهای را در بر میگیرد. نبود دادههای معتبر و مستقل از روند تلفات و نیز فقدان برنامهای برای بهروزرسانی مستمر اطلاعات، باعث شده بسیاری از تصمیمات مدیریتی بر پایه تخمینها و مشاهدات موردی اتخاذ شود. درنتیجه، ارزیابی وضعیت فک خزری در ایران نهتنها از منظر علمی دشوار است، بلکه از نظر سیاستگذاری نیز فاقد پشتوانه تحلیلی روشن است.
سازوکار یکپارچهای برای تبادل داده وجود ندارد
در این میان، مسئله اصلی دیگر نه فقط مرگ چند ده فک در یک فصل یا منطقه، بلکه نبود نظام پاسخگویی و شفافیت نهادی در قبال این رخدادهاست. ساختار اطلاعرسانی سازمانهای متولی بهگونهای است که اغلب، آمارها در حد خبرهای پراکنده و بدون جزئیات منتشر میشوند و در بسیاری موارد، منشأ تلفات مشخص نیست. آیا دلیل اصلی مرگومیر، آلودگیهای صنعتی و مواد شیمیایی است یا گرفتار شدن در تورهای صیادی؟ آیا تغییرات دمایی و کمبود منابع غذایی نقش پررنگتری دارد یا بیماریهای ویروسی؟ این پرسشها سالهاست بدون پاسخ روشن باقی ماندهاند. در غیاب دادههای میدانی قابلاستناد، هر تحلیل یا برآوردی تنها در سطح حدس و گمان باقی میماند.
از منظر سیاستگذاری نیز، وضعیت موجود بیانگر ضعف هماهنگی میان بخشهای مختلف حاکمیتی است. سازمان حفاظت محیطزیست، شیلات و نهادهای علمی هر یک بخشی از مسئولیت را بر عهده دارند؛ اما فقدان سازوکار یکپارچه برای تبادل داده، موجب شده هیچ مرجع رسمی و واحدی برای ارزیابی وضعیت فک خزری وجود نداشته باشد. حتی در مواردی که طرحهای حفاظتی تدوین شدهاند، اجرا بهصورت جزیرهای و بدون نظارت منسجم انجامگرفته است. به همین دلیل، اغلب اقدامات به شکل واکنشی و پس از وقوع بحران صورت میگیرد، نه در قالب برنامهای پیشنگرانه و پایدار.
باوجودآنکه ایران در اسناد بینالمللی محیطزیست، ازجمله کنوانسیون تهران و پروتکلهای وابسته به آن، متعهد به حفاظت از گونههای شاخص خزر شده است، عملکرد داخلی با این تعهدات فاصله محسوسی دارد. ضعف در گزارشدهی، نبود دادههای مشترک با کشورهای حاشیه خزر و کمبود مراکز بازپروری فعال، نشان میدهد سازوکار اجرایی کشور هنوز به مرحله اثربخشی نرسیده است. درواقع، روند فعلی بیش از آنکه بر پایه دانش زیستی و ارزیابی علمی بنا شده باشد، متکی بر اطلاعرسانی موردی و تصمیمات موقت است.
در چنین فضایی، بررسی دقیق وضعیت فک خزری تنها از مسیر گفتوگو با کارشناسان و مسئولان مرتبط ممکن است؛ افرادی که هر یک بخشی از مسئله را بازگو میکنند. از همین رو شهرام فداکار مدیرکل دفتر زیستبومها و سواحل دریایی، رضا ساکی و محمد درویش، کنشگران محیطزیست در گفتوگو با «فرهیختگان» به ارائه آمار و بررسی ابعاد مختلف این موضوع پرداختهاند.
اکثر لاشهها قابل نمونهبرداری نیستند
فداکار دررابطهبا آمار مرگومیر فکهای خزری و اقدامات انجامگرفته دراینخصوص اظهار داشت: «پیرو اجرای برنامه اقدام ملی حفاظت از فک خزری و در راستای کاهش مخاطرات و حفاظت از فک خزری و در پی مشاهده افزایش تلفات، پایش مستمر سواحل خزر توسط ادارات کل حفاظت محیطزیست استانهای خزری در حال انجام میباشد که تاکنون ٩٩ لاشه کشف و مطابق پروتکلهای موجود دفن بهداشتی گردیده است. لاشههای رسیده به سواحل اغلب چند روز از مرگ آنها گذشته و توسط جریانات دریایی به سواحل ایران میرسند، لذا تجزیه بافتی شروع شده و لاشهها قابل نمونهبرداری نیستند. در یک مورد لاشه سالم، بررسیها نشان داد فک آلوده به ویروس دیستمبر یا آنفلوانزا نمیباشد. بر اساس شواهد، بیشترین عامل مرگومیر فکهای خزری صیادان غیرمجاز، آلودگیهای دریایی، عوامل زمینشناسی (ازجمله گازهای اعماق خزر) و تغییرات اقلیم هستند.»
از کیاشهر تا تنکابن، اقدامات میدانی ادامه دارد
او درباره اقدامات انجامشده توسط سازمان حفاظت محیطزیست برای مقابله با این روند گفت: «اقدامات سازمان شامل تجهیز و راهاندازی مراکز امداد و نجات فک خزری در استانهای شمالی است. مرکز کیاشهر در سواحل بوجاق بهمنظور اقدامات میدانی تجهیز شده و مرکز تنکابن نیز بهعنوان مرکز تحقیقات در دستساخت است. علاوه بر این، دورههای آموزشی برای جامعه صیادی و محلی، محیطبانان، یگان حفاظت شیلات، دانشآموزان و سایر گروهها برگزار شده است. همچنین تدوین پروتکلهای دهگانه حفاظت از فک خزری، انجام گشتهای هوایی و ساحلی توسط اداره کل حفاظت محیطزیست مازندران برای رصد وضعیت فکها در ساحل و دریا ازجمله دیگر اقدامات است.»
به گفته فداکار، همکاری میان دستگاههای مرتبط نیز بخشی از برنامه بوده است: «کارگروههای استانی با مشارکت دامپزشکی برای شناسایی عوامل مرگومیر و انجام نمونهبرداری تشکیل شده و هماهنگی ارگانهای استانی با همکاری استانداریهای استانهای خزری در دستور کار قرار دارد. همچنین جلسهای با حضور ریاست محترم سازمان و رؤسای نهادهای مرتبط ازجمله شیلات، بنادر و دامپزشکی برگزار شده است.»
مکاتبه با کشورهای حاشیه خزر آغاز شده است
او از تأسیس دبیرخانه فک خزری در دانشگاه تربیتمدرس واحد نور بهعنوان یکی از گامهای مؤثر یاد کرد و گفت: «این دبیرخانه با هدف همکاری میان بخش دولتی، دانشگاه و سازمانهای مردمنهاد ایجاد شده و هماهنگی اقدامات استانی را برعهده دارد. نقطه قوت اقدامات منطقهای در حوزه حفاظت از فک خزری، مکاتبه با دبیرخانه کنوانسیون تهران در ژنو برای طرح موضوع حفاظت از فک خزری در برنامه امسال نشست تهران (کاپ۷) است. همچنین برنامه اقدام منطقهای حفاظت از فک خزری در دستور کار قرار دارد. از سوی دیگر، مکاتباتی نیز از طریق وزارت امور خارجه و بنابهدرخواست سازمان محیطزیست با کشورهای قزاقستان و آذربایجان در خصوص همکاری جهت شناسایی دلایل مرگومیر انجامگرفته است.»
بدون همکاری منطقهای، بحران خزر ادامه دارد
ساکی در خصوص پیداشدن لاشههای گندیده فکهای خزری اظهار داشت: «لاشهای هم که خود من حدود هفت هشت سال پیش در ساحل چمخاله دیدم، با اینکه کاملاً پوسیده و گندیده بود؛ اما تا روزها نه کسی به آن سرزده بود و نه گزارشی ثبت شده بود. این مسئله مهمی است؛ چراکه ما هیچ آمار دقیقی نداریم. به نظر میرسد به دلیل گستردگی نوار ساحلی و وجود سواحل کم رفتوآمد، نمیتوانیم دقیق بفهمیم که چه تعداد فک از دست میدهیم و علت مرگشان چیست. آیا در تور صیادان گیر میکنند، بیمار میشوند یا دلایل دیگری دارد که به این شکل به ساحل میآیند. فارغ از مسائل مربوط به تنوع زیستی و محیطزیستی، این لاشهها از نظر بهداشتی هم بسیار خطرناک هستند. مردم باید مراقب باشند و باید اطلاعرسانی شود که به این لاشهها نزدیک نشوند، دست نزنند و درهرصورت از آنها فاصله بگیرند. در موضوع فک دریای خزر (دریای کاسپین)، مسئله این است که روابط سیاسی و اجتماعی میان کشورهای حاشیه خزر چندان مطلوب نیست. به نظر میرسد این کشورها همکاری مؤثری در زمینههای زیستمحیطی ندارند. در تمام این سالها، هیچگاه نشست دقیقی برای بررسی و هماهنگی درباره مسائل دریای خزر برگزار نشده است. آیندهپژوهی در مورد این دریا واقعاً نگرانکننده است. آمارهای فعلی نشاندهنده پسروی آب دریاست و پیشبینیها برای بازه ۲۰ تا ۵۰ سال آینده هشدار میدهند که اگر روند فعلی ادامه یابد، ممکن است فاجعهای در ابعادی حتی بزرگتر از دریاچه ارومیه رخ دهد. فک خزری هم یکی از این مسائل نگرانکننده است و کمبود آمار و اطلاعات درباره آن برای ما دردسرساز شده است.»
از پلنگ تا فک پستانداران خشکیزی بیشتر موردتوجه مردمند
وی در خصوص این موضوع که چرا با وجود اینکه مانند موضوع یوزپلنگ آسیایی، درباره فک خزری مانور رسانهای و توجه عمومی وجود ندارد تصریح کرد: «نه فقط در ایران بلکه در سراسر جهان، پستانداران خشکیزی بیشتر موردتوجه مردم هستند تا پستانداران دریایی. گونههایی مانند پلنگ، ببر، فیل و کرگدن به دلایل مختلف فرهنگی، اجتماعی و تاریخی، برای مردم شاخصترند و حساسیت بیشتری نسبت به آنها وجود دارد. شاید به همین دلیل است که مردم از تنوع زیستی خلیجفارس، مثلاً درباره وضعیت کوسهها یا دیگر آبزیان، آگاهی چندانی ندارند. در واقع، چون در طول تاریخ با حیوانات خشکیزی بیشتر در تماس بودهایم، احساس میکنیم انقراض آنها تأثیر مستقیمتری بر زندگی ما دارد. به همین دلیل هم است که با وجود تلاشهای فعالان محیطزیست، توجه عمومی به گونههایی مانند فک خزری یا کوسههای خلیجفارس بسیار کمتر است. در جهان نیز همینگونه است و نمیتوان گفت که اکنون فک بیاید با یوز رقابت کند؛ اما بالاخره باید روزی این اتفاق بیفتد تا بدانیم حفظ این گونه که اتفاقاً گونهای منحصربهفرد در دریای خزر است، میتواند به زندگی ما و پایداری دریای خزر کمک کند. باید با کمک رسانهها این آگاهی را در جامعه جا بیندازیم تا زیستمندان دریایی ما نیز برای مردم شناختهشده و محبوب شوند؛ همانطور که درباره گونههایی مانند یوزپلنگ، پلنگ، خرس یا سمندر لرستانی در سالهای اخیر بسیار صحبت شده و در صدر خبرگزاریها قرار گرفتهاند.»
کاهش تراز آب، زیستمندان و میراثفرهنگی خزر را تهدید میکند
این فعال محیطزیست درباره ارتباط این مسئله محیط زیستی با کاهش تراز آب دریای خزر اظهار داشت: «این موضوع هم در زمینه مرگومیر و هم در شیوع بیماریها و ویروسها دخیل است. من کارشناس این موضوع نیستم؛ اما بهعنوان کسی که سالها مسائل محیطزیستی را دنبال کرده قطعاً میدانم که بههمخوردن تراز آبی بر زندگی تمام زیستمندان دریای خزر تأثیر دارد. به نظر من، برای نجات دریای خزر با مسئلهای روبهرو هستیم که باید به آن توجه ویژه داشته باشیم. همانطور که دریاچه ارومیه تنها یک زیستبوم نبود، بلکه مسئلهای اسطورهای و فرهنگی برای ما بود، دریای خزر نیز چنین جایگاهی دارد. دریاچه ارومیه و دریای خزر برای ما نمادهای شاهنامهای و اسطورهایاند و ازدستدادن آنها تنها به معنای ازبینرفتن یک پهنه آبی نیست، بلکه بخشی از هویت فرهنگی و تمدنی ما نابود میشود. در کنار دریاچه ارومیه، تخت سلیمان و آثار مربوط به روزگار ساسانی را داریم. در حاشیه دریای خزر نیز تمدنهای بزرگی از دوران باستان تا دوره اسلامی شکل گرفتهاند. ازبینرفتن این اکوسیستم بسیار خطرناک است و کارشناسان حتماً درباره تأثیر این اتفاق بر جنگلهای هیرکانی نیز صحبت کردهاند. اینگونه نیست که دریای خزر بهتنهایی از بین برود و اثری بر اطراف خود نگذارد.»
دریای خزر در آستانه ابربحران
ساکی دررابطهبا تأثیر انتقال آب دریای خزر گفت: «طرحهایی مانند انتقال آب میتواند شرایط را برای خزر و جنگلهای هیرکانی بدتر کند. اصلاً شما در این کشور یک نمونه موفق از انتقال آب نشان بدهید که تبعات زیستمحیطی یا اجتماعی نداشته باشد. نکته مهم این است که نباید تنها از زاویه محیطزیستی به مسئله انتقال آب نگاه کرد. حتی اگر پژوهشها نشان دهند که انتقال آب آسیبی به محیطزیست و آبخوانها نمیزند، آیا اثرات اجتماعی ندارد؟ آب تنها مسئلهای محیطزیستی نیست؛ مسئلهای اجتماعی و حتی فرهنگی است. بحران آب میتواند باعث تنشهای اجتماعی و شکاف میان گروههای فرهنگی در کشور شود؛ اتفاقی که اکنون نیز کموبیش شاهد آن هستیم؛ بنابراین باید توجه کنیم که آینده تمدنی و اجتماعی ایران چگونه میتواند تحتتأثیر پروژههای انتقال آب یا بیتوجهی به زیستبومهایی مانند دریای خزر قرار گیرد. تصور کنید با کاهش سطح آب، آلودگی فاضلابها بیشتر شود و همانطور که کارشناسان سالها درباره آلودگی ماهیهای خزر و رودخانهها و تالاب انزلی هشدار دادهاند، این آلودگی تشدید شود. اگر آب کمتر و کمتر شود، آنوقت وضعیت صید ماهی و معیشت صیادان چه خواهد شد؟ مسائل مرتبط با دریای خزر بهشدت در هم تنیدهاند و به نظر میرسد این دریا ظرفیت آن را دارد که در آیندهای نزدیک، نه حتی در دهه آینده بلکه در چند سال آینده، به یک اَبربحران بزرگ در ایران تبدیل شود؛ مگر آنکه از هماکنون برای مهار آن اقدام کنیم. درست است که بخش زیادی از آب خزر از رود ولگا تأمین میشود و آنسوی دریا نیز باید اقداماتی انجام شود، اما دستکم ما در نوار ساحلی خود باید مسئولانه عمل کنیم و کارهایی را که بر عهده ماست، بهدرستی انجام دهیم.»
ورودیهای آلوده و گونههای مهاجم اکوسیستم خزر را تهدید میکنند
درویش در خصوص افزایش قابلتوجه مرگومیر فکهای خزری در سال جاری اذعان داشت: «علتهای متعددی وجود دارد که متأسفانه باعث شده با بدترین میزان مرگومیر فک خزری در تاریخ مواجه شویم. مهمترین دلیل این فاجعه آن است که تقریباً تمام ورودیهای دریای خزر (از جمله رود ولگا و دیگر رودخانههایی که از پنج کشور حاشیه خزر وارد آن میشوند) دچار افت شدید کیفیت شدهاند. فاضلاب این کشورها مستقیماً وارد دریا میشود و ازآنجاکه سطح آب دریای خزر نیز کاهش یافته، این آلودگی باعث افت شدید کیفیت آب و در نتیجه تخریب اکوسیستم دریای خزر شده است. علاوه بر این، احداث کانالی که دریای سیاه را به دریای خزر متصل میکند، موجب ورود نوعی عروس دریایی به خزر شد که به آن «هیولای خزر» میگویند. این عروس دریایی تقریباً تمام منابع غذایی دیگر موجودات را مصرف کرد و ازآنجاکه دشمن طبیعی در خزر نداشت، بهسرعت تکثیر شد و باعث نابودی بسیاری از گونههای ماهیان شده و دلیل دیگر، کاهش میانگین بارندگی در منطقه و افزایش تبخیر آب به دلیل گرمایش جهانی است. در کنار این عوامل، طرحهای شیرینسازی آب در کشورهای همسایه، بهویژه ترکمنستان و جمهوری آذربایجان و همچنین ورود ضایعات نفتی از سوی جمهوری آذربایجان، همگی دستبهدست هم دادهاند تا نماد طبیعی خزر، یعنی فک خزری در بدترین وضعیت ممکن قرار گیرد.»
نماد دریای خزر هنوز برای مردم ناآشناست
این فعال محیطزیست دررابطهبا دلیل این موضوع که فک خزری، نماد دریای خزر در ایران است، اما بهاندازه گونههایی مانند یوزپلنگ آسیایی موردتوجه رسانهها و نهادهای محیطزیستی قرار نگرفته است، توضیح داد: «البته مردم شمال کشور، بهویژه در استانهای مازندران، گیلان و گلستان و همچنین انجمنهای محیطزیستی این مناطق، حساسیت زیادی نسبت به این موضوع دارند. اخیراً نیز همایشی در هتل میزبان با هدف حمایت از فک خزری برگزار شد و تلاشهایی در این زمینه در حال انجام است. ولی خب، در مقایسه با یوزپلنگ که زمانی در سراسر منطقه غربی وجود داشت و بههرحال تیزپاترین جاندار روی زمین است و همه او را میشناسند، حیوانی مثل فک که در اعماق دریا زندگی میکند و افراد کمی با آن آشنایی دارند، طبیعتاً کمتر شناخته شده است. فیلمهای زیادی درباره یوزپلنگ ساخته شده و تصویرش حتی روی پیراهن تیم ملی نقش بسته، درحالیکه درباره فک هیچ اقدام تبلیغاتی جدی انجام نشده است؛ بنابراین باید به مردم حق داد که آن را کمتر بشناسند.»
آخرین میخ بر تابوت دریای خزر
وی با بیان اینکه طرح انتقال آب از دریای خزر میتواند وضعیت را بهمراتب بدتر کند، گفت: «خزر با بدترین عقبنشینی خود مواجه شده است. سطح آب خزر تاکنون حدود ۵۰۰ متر عقبنشینی داشته و پیشبینی میشود در صورت ادامه روند فعلی، بین 10 تا 15 سال دیگر، صدهزار کیلومترمربع به خشکیهای ایران اضافه شود و خزر عقبنشینی کند. در چنین شرایطی که ما ماهی خاویاری را از دست دادهایم اجرای طرحهای انتقال یا شیرینسازی آب و حتی ورود نفتکشها به خزر، مانند کوبیدن آخرین میخ بر تابوت این دریا خواهد بود.»











