زهرا رمضانی، خبرنگار: تأمین مالی یکی از ستونهای پایداری و برقراری زیستبوم فناوری و نوآوری در هر جغرافیایی بهحساب میآید. نحوه تخصیص و ارائه حمایتهای مادی و معنوی دولتی و عناصر خاص فعال در این فضا مثل صندوقها در شکلدهی به آینده هر اکوسیستمی تأثیرگذار است. ازاینرو «فرهیختگان» در گفتوگو با سیدمحمد موسیزاده موسوی، مدیرعامل صندوق پژوهش و فناوریهای نوظهور دیجیتال به آسیبشناسی فضای تأمین مالی حوزه فناوری با محور مشارکت بخش خصوصی پرداخته که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید.
سهم بخش خصوصی را از تأمین مالی استارتاپها و شرکتهای فناور چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من در حال حاضر، بخش خصوصی در مقایسه با آن چه باید باشد، سهم زیادی را از تأمین مالی در اکوسیستم فناوری و نوآوری ایفا نمیکند و این مسئله هم دلایل مختلفی دارد. فارغ از اینکه عملاً تأمین مالی بخش دانشبنیان کشور حجم قابل مقایسهای با کشورهای مختلف ندارد، موضوع دیگر این است که بخش خصوصی در حوزههایی وارد میشود که موضوع کسبوکار، اقتصاد و سود و زیان و مقیاسپذیری مطرح میشود؛ ما نتوانستیم بهخوبی منطق اقتصاد را در همه بخشهای اکوسیستم دانشبنیان کشور پیاده کنیم. یعنی اگر شرکتی بتواند در موعد لازم جذب سرمایه کرده، مقیاسپذیر شود، توسط شرکتهای بزرگتر جذب شود یا IPO شود، قطعاً این سرمایهگذاری برای بخش خصوصی جذاب است که توان بیشتری را در آن صرف کند، اما در اکوسیستم فعلی کشور این منطق بهدرستی در جریان نیست و به همین دلیل بخش خصوصی استقبال بالایی در مقایسه با آنچه انتظار میرفت نکرده است.
عوامل دیگری که میل به سرمایهگذاری از سوی بخش خصوصی در این اکوسیستم را کاهش داده، چیست؟
از دید سرمایهگذار عام و غیرتخصصی، اکوسیستم دانشبنیان کشور با بازارهای رقیبی روبهرو است که از جمله آن باید به طلا، ارز، خودرو و ملک اشاره کرد. یعنی همه این بازارها بهمراتب برای بخش خصوصی بیدردسرتر هستند. در فضای مبهمی که در فضای کسبوکار کلان وجود دارد، بازارهای رقیب دانشبنیان ضریب نقدپذیری بالایی هم دارند و بهمراتب راحتتر به بخش خصوصی سوددهی میکند و به همین دلیل رغبت نسبت به اکوسیستم دانشبنیان به نسبت این بازارها کمتر است. به همین دلیل معتقدم سهم بخش خصوصی در حال حاضر (حتی در مقایسه با دهههای گذشته) در تأمین مالی اکوسیستم علموفناوری کم است. البته باید به این مسئله هم اشاره کرد که طی سالهای اخیر صنایع بزرگ وارد این حوزه شدهاند، اما هنوز جای کار جدی داریم تا بتوانیم بگوییم که بخش خصوصی وارد میدان شده و در حال سرمایهگذاری در این اکوسیستم است.
موانع ساختاری و اجراییای را که باعث شده تأمین مالی در حوزه فناوری با تأخیر و یا با دشواری در کشور دنبال شود، چه میدانید؟
شرایط اقتصادی کشور و متغیرهای کلان اثرگذار بر فعالیت شرکتها بسیار اثرگذار است؛ چراکه ما درباره تأمین مالی بنگاههایی صحبت میکنیم که دارایی اصلی آنها دانش و فناوری است. در بسیاری از حوزهها این دانش و فناوری از مسیر تعامل و تبادل دانش، ورود به بازارهای بینالمللی، جذب سرمایههای بینالمللی و سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ بینالمللی توسعه و معنی پیدا میکند. در چنین شرایطی نداشتن تعامل به دلیل وضعیت تحریم و شرایط اقتصادی کشور، تأثیرات بسیاری را در این حوزه گذاشته است. یکی دیگر از تأثیرات شرایط فعلی، مهاجرت نخبگان و بعضاً شرکتهای دانشبنیان است که باعث شده تا جذابیت سرمایهگذاری در این فضا برای بخش خصوصی کمتر شود. در این میان بار دیگر باید به بازارهای رقیب اشاره کرد که به واسطه آنها بخش خصوصی توانسته با سودآوری بیشتری روبهرو باشد.
از حیث اجرایی هم مشکل اصلی این است که شرکتهای ما بزرگ و بهاصطلاح بالغ میشوند؛ اما مکانیسمهای سنتی تأمین مالی از جمله بانک آنها را نمیپذیرد. دلیلش هم آن است که چنین شرکتهایی لزوماً در صورتهای مالی خودشان، دارایی، خط تولید و تجهیزات لازم را ندارند و عمده داراییشان دانش فنی است. از طرفی هم امروز مکانیسم ارزشگذاری و پذیرفتهشدن دانش فنی یک مسئله جدی به شمار میرود. یعنی شرکتهای ما دانش فنی لازم را در اختیار داشته و محصولات مهمی هم تولید میکنند؛ اما به طور خاص اگر بخواهیم در حوزه اقتصاد دیجیتال صحبت کنیم، باید بگوییم شرکتها نمیتوانند با دانش فنیشان اعتبار مالی کسب کنند؛ چراکه در صورت مالی نمیتوانند این دانش فنی را نشان دهند. همین مسئله باعث شده تا شرکتها نتوانند از بانک یا نهادهای بزرگ تأمین مالی کنند. متأسفانه در نظام حسابداری و حسابرسی، بخشی برای دانش فنی در نظر گرفته نشده است. البته در معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان قدمهایی برای این مسئله برداشته شده و نتایجی را هم به همراه داشته، اما تا آن نقطه که شرکتها بتوانند دانش فنیشان را بهعنوان یک دارایی در صورتهای مالی خود نشان داده و از آن دفاع کنند، هنوز فاصله داریم و نیازمند همراهی و نقشآفرینی همه دستگاهها و متولیان این حوزه است. قطعاً وقتی از تأمین مالی صحبت میکنیم، هدفمان پرداختن به این مسئله است که چگونه باید منابع مربوط به سرمایهگذاران، شرکتهای بزرگ و صنایع بالغ را به اکوسیستم بیاوریم. موضوع مهم دیگری که باید در همینجا به آن توجه کرد، این است که اصلاً چقدر این اکوسیستم برای تأمینکنندگان مالی جذاب است و تا چه میزان بحث برد - برد سرمایهگذاری در آن وجود دارد.
ضعف در نظام مالکیت فکری و ثبت اختراع بر تمایل بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در حوزههای فناورانه تأثیر داشته است؟
اثرگذاری زیادی داشته است. در ابتدای پاسخ به این سؤال باید به تفاوتهای اقتصاد سنتی و اقتصاد مبتنی بر دانش و فناوری توجه کرد؛ منطقاً اقتصاد سنتی سرمایهمحور و مبتنی بر سرمایهها و داراییهای فیزیکی است. یعنی شرکتی خط تولید مشخصی دارد و یا معادن مختلف در حوزههایی مانند فولاد و امثالهم را در اختیار دارد که اینها جزء دارایی مشهود و پذیرفته شده در نظام تأمین مالی مرسوم محسوب میشود. اما در اقتصاد مدرن، داراییها از جنس دانش فنی، سرمایه انسانی و محصولات مبتنی بر دانش و فناوری است. به همین دلیل نشاندادن داراییها در اقتصاد مدرن در صورتهای مالی یک مسئله جدی است و بسیار هم دستوبال شرکتها را بسته است. یعنی داراییهای مشهود یک شرکت را میبینیم؛ اما دانش فنی آن که قابلقیاس با یک صنعت بالغ نیست، اصلاً به چشم نمیآید. تا جایی که اطلاع دارم، مکانیسم ارزشگذاری دارایی فنی را در ابتدای امسال معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان ابلاغ کرده و نظام بانکی هم وارد میدان شده تا تضمینکننده مالکیت فکری و دانش فنی که ارزشگذاری میشود، باشد. قطعاً چنین سازوکارهایی باید اجرایی شود تا هم شرکتها و هم سرمایهگذاران و بانکها بدانند که وقتی یک شرکتی دانش فنی آن ارزشگذاری شده، در پشت سرش یک تضمین هم وجود دارد که میتواند ریسکهای موجود را تحت پوشش قرار دهد.
سیاستهای حمایتی فعلی دولت مانند قانون جهش تولید دانشبنیان و معافیت مالیاتی تا چه حد به جذب سرمایه خصوصی در فناوری کمک کرده است؟
اگر منظور از بخش خصوصی صنایع بالغ و شرکتهای بزرگ هستند، اتفاقات خوبی در اکوسیستم توسط این قانون و اعمال معافیت مالیاتی رخ داده است. درحقیقت این مهم شروع یک مسیر است؛ اما نمیتوان انتظار داشت که ظرف یک یا دو سال، بگوییم تأثیر عجیبوغریبی در اکوسیستم دانشبنیان گذاشته است، چراکه آن را باید بهعنوان شروع یک مسیر امیدوارکننده برای شرکتهای دانشبنیان تلقی کرد. به عبارت دقیقتر نمیتوان انتظار داشت که در یک بازه زمانی کوتاه، همه مسائل تأمین مالی ما با CVCها حل شود؛ چراکه تنها بخشی از مسائل از این طریق قابلحل است. از سوی دیگر گروه خاصی از شرکتهایی که طرحهای مبتنی بر فناوری و نوآوری دارند و بر موضوعات مهم شرکتهای بزرگ کار میکنند، میتوانند از این طریق تأمین مالی کنند. سرمایهگذاریهایی که باید در مرحله اول توسعه کسبوکار (Early Stage) صورت بگیرد و یا سرمایهگذاریهایی که در مراحل بالای جذب سرمایه نمیتوان از طریق CVC دنبال کرد. در حال حاضر برخی از بانکها و پتروشیمی، صنایع مواد غذایی و دارویی پای کار آمدهاند؛ اما اینکه انتظار داشته باشیم همه مسائل را توسط CVCها حل کرد، شدنی نیست. ما یک مدتی شتابدهندهها و CVCها را داشتیم که در مراحل اولیه شرکتها سرمایهگذاری میکردند و شاهد شکلگیری تیم و استارتاپها بودیم اما وقتی الان ورودی اکوسیستم به دلایلی که پیشتر عرض کردم، با مشکل مواجه شده نمیتوان انتظار داشت که کلیت اکوسیستم هم بهدرستی کار کند.
چه مدلهای موفق جهانی در تأمین مالی بخش خصوصی فناوری در دنیا وجود دارد که میتواند برای ایران بهعنوان کشور درحالتوسعه بهعنوان الگو مدنظر قرار بگیرد؟
نمیتوان اکوسیستم را جدا از فضای پیرامونیاش در نظر گرفت و بعد بخواهیم برای آن یک مدل خارجی را پیادهسازی و حتی آن را بومی کنیم و به همه اهداف مدنظر آن برسیم. البته تجربیات موفقی هم داشتیم که از جمله آن میتوان به همین داستان اعتبار مالیاتی و حمایت از شتابدهندهها که در دنیا وجود داشته و ما هم در داخل کشور تلاش کردیم آنها را اجرا کنیم، اشاره کرد. مسئله اصلی این است که برخی مسائل و چالشهای پیرامونی وجود دارد که اگر برای اکوسیستم دانشبنیان کشور حل نشود، راه به جایی نمیبریم؛ چراکه بالاخره مدل نهایی و الگویی که میخواهیم آن را دنبال کنیم باید در فضایی اجرا شود و تا وقتی چالشهای مربوط به آن فضا را حل نکنیم، هیچ الگویی قابلیت اجرا ندارد. مسئله اینجاست که ما ابزارها را تا مرحله طراحی بهخوبی دنبال میکنیم؛ اما در مرحله پیادهسازی و اجرا، میبینیم که ما در یک فضای بسیار بزرگ کسبوکاری وجود داریم که قوانین و مقررات از یک سو، عوامل و شاخصهای کلان اقتصادی مانند نرخ ارز و عدم دسترسی به بازار بینالمللی هم بهعنوان مؤلفه دیگر باعث شده تا نتوانیم آنطور که باید این اکوسیستم را رشد دهیم. مسئله امروز ما در کپیکردن از یک ابزار و یک الگوی خارجی برای اکوسیستم دانشبنیان نیست، بلکه ما در اجرا و در مرحله پیادهسازی با چالش مواجه هستیم.
سهم پلتفرمهای سرمایهگذاری جمعی را در رشد اکوسیستم علموفناوری کشور چطور میبینید؟
این حوزه نقش بسیار پررنگی دارد؛ چراکه هم فضای تأمین مالی را برای شرکتهای دانشبنیان و شرکتهای بزرگ فراهم میکند و هم زمینه را برای مشارکت عموم مردم در این فضای اقتصادی فراهم میکند، بهطوریکه همه مردم میتوانند از منابع مالیشان برای توسعه اقتصاد دانشبنیان بهره بگیرند. البته این حوزه هم چند مسئله اساسی دارد که اولین آن این است که هر شرکتی نمیتواند از این طریق تأمین مالی کند؛ چراکه ریسک بازپرداخت وجود دارد و پلتفرم هم باید بازپرداختش را بهگونهای تنظیم کند که ریسک کمتر شده و از سرمایه مردم هم محافظت شود. نکته دیگر هم همان بحث داراییهای فکری شرکتها است، یعنی شرکتهایی که در حوزه دیجیتال و محتوا فعالیت میکنند بخش زیادی از داراییهایشان که همان داراییهای نامشهود، توان و مهارت و دانش فنی است، دیده نمیشود. در چنین شرایطی اگر بستری باشد که به این داراییها ارزش داده شده و تضمین شود، شرایط متفاوت خواهد شد. یعنی اگر نهادی را داشته باشیم که چنین داراییها را به رسمیت بشناسد، آنگاه تأمین مالی توسط این پلتفرمها هم رشد پیدا میکند. مسئله دیگری که در این حوزه مطرح است، بحث بازار ثانویه است، یعنی اگر بتوانیم برای مثال مانند اوراق مشارکت بازار ثانوی برای این حوزه ایجاد کرده و سرمایهگذاران بتوانند سهمشان را بفروشند و یا منتقل کنند، آنگاه وضعیت برای آنها متفاوت میشود. درمجموع باید عنوان کرد که این پلتفرمها، ظرفیت بسیار خوبی هستند و طی یکی و دو سال اخیر توانستهاند نقش پررنگی را در تأمین مالی شرکتها و در ساحت کلانتر اکوسیستم علموفناوری ایفا کنند و زمینه برای اثرگذاری بیشازپیش این بازیگران وجود دارد.
چشمانداز صندوق پژوهش و فناوری نوظهور دیجیتال را چطور میبینید؟ این صندوق تا چه میزان میتواند و توانسته نیازهای این حوزه را تأمین کند؟
صندوق پژوهش و فناوری، فناوریهای نوظهور یکی از صندوقهای تخصصی این حوزه است. ما بیش از هزار و 300 میلیارد تومان انواع خدمات را به شرکتهای مختلف مربوطه ارائه دادهایم و تلاش میکنیم خدمات مالی و اعتباری مانند ضمانتهای مورد نیاز و تسهیلاتی که مربوط به توسعه محصولات دانشبنیان و فناورانه این حوزه است را ارائه دهیم. اما این حوزه به حدی بزرگ و پرظرفیت است که یک صندوق و یک نهاد نمیتوانند در آن اثرگذاری داشته باشند و قطعاً باید صنایع بالغ ما مانند نفت، گاز و پتروشیمی و فولاد وارد این حوزه شده و در حوزه اقتصاد دیجیتال متمرکز شوند. نباید انتظار داشته باشیم که همه بار مالی این حوزه را یک نهاد دولتی بردوش بکشد، بلکه باید صنایع بزرگ وارد میدان شوند که البته طی سالهای اخیر شاهد این مسئله هستیم. درحقیقت باید این اکوسیستم رابه درستی شکل داد و همه بازیگران هم به اندازه خودشان، سهم داشته باشند. صندوق ما تلاش کرده تا علاوه بر خدمات مالی و اعتباری، صنایع بالغ و شرکتهای دانشبنیان را هم با یکدیگر متصل کند و در همین راستا همایش سالیانه برگزار میکنیم و همایشهایی را هم در استانهای مختلف داریم تا از این طریق بتوانیم این بازیگران را به یکدیگر متصل کرده و فضای گفتمانسازی و جذب سرمایه را تا حدودی فراهم کنیم.
اصلیترین حمایتی را که باید از صندوقهای مالی در اکوسیستم علموفناوری صورت بگیرد، چه میدانید؟
باید اشاره داشت که صندوقها در سالهای اخیر توانستهاند نقش قابلتوجهی در ارائه خدمات مالی و اعتباری از جمله ارائه تسهیلات، صدور ضمانتنامه و سرمایهگذاری در حوزه دانشبنیان ایفا کنند. برخی موارد مانند محدودیتهای موجود در پذیرش ضمانتنامههای این صندوقها و همچنین عدمپذیرش نقشهایی که در قوانین و آییننامههای مختلف برای این صندوقها پیشبینی شده است از سوی دستگاههای مختلف، از جمله مواردی است که دغدغه امروز صندوقهای پژوهش و فناوری است. اگر بخواهیم نقش صندوقها را در برخی موارد صرفاً از موضوع صدور ضمانتنامه و کارگزاری جدا کنیم، این بازیگران میتوانند در حوزه عاملیت سرمایهگذاری برای صنایع و کسبوکارهای بالغ، بازارسازی برای شرکتهای دانشبنیان و فناور و وصل کردن شرکتها با صنایع بالغ، نقشآفرینی کنند. اگر فرصت به صندوقها داده شود تا در این فضا نقشآفرینی کنند و اقدامات آنها برای کمک به ورود شرکتهای دانشبنیان به زنجیره ارزش صنایع بالغ با استفاده از ابزارهای مالی و اعتباری که در آن قادر به فعالیت هستند به رسمیت شناخته شوند، تأثیرگذاری بالاتری را از سوی صندوقها شاهد خواهیم بود.











