نعمتالله موسیپور، استاد برنامهریزی درسی دانشگاه هرمزگان: اصولاً تعیین سنوات تحصیلی در مقطع کارشناسی، موضوعی چندوجهی است و برای فهم و تصمیمگیری درباره آن بهعنوان یک سیاست آموزشی، ضروری است که چند بعد اساسی موردتوجه قرار گیرد. اولین مورد بعد اقتصادی بوده که شامل هزینههای نظام آموزشی برای آموزش رایگان یا غیررایگان و زمان مفید ورود دانشآموخته به نظام تولید است. دومین مورد بعد اجتماعی بوده که به زمان ورود فرد به اجتماع مربوط میشود. جنبه سیاسی هم سومین بعد است، ازاینجهت که گروههای دانشجویی همواره بهعنوان حاملان افکار اعتلابخش برای جامعه مطرح بودند. چهارمین بعد نیز وجه آموزشی است که ناظر بر ساختارهای مقرر برای شکلگیری یکرشته تحصیلی بوده؛ ساختارهایی که با طی موفقیتآمیز آنها، فرد میتواند دانشنامه مربوطه را دریافت کند. آخرین بعد هم وجه تربیتی بوده که ناظر بر تربیت انسان شایسته برای کشور و سپس برای جهان کنونی است. از طرف دیگر دانشگاه، محلی است که میتوان آن را اجتماع فرهیختگان قلمداد کرد. در این بخش، نوعی شدن مطرح است که از تداوم همنشینی و تماشا حاصل میشود؛ این بخش گاه به زبان نمیآید و اصولاً زبانی نیست، بلکه رابطهای از جنس راهبری و رهروی، مریدی و مرادی است که تنها در عمل و در زمان و مکان خاص میتوان به پرتوی از آن دستیافت. در اینجاست که بودن استاد در دانشگاه معنا مییابد و استادان، نمیتوانند منش خود را بهصورت کپسولی به شاگردان تزریق کنند. دانشگاه جای غذاهای فستفودی برای روح، روان، شخصیت و منش نیست. اینجا حوصله، موقعیت و شرایط لازم است. باید به انتظار نشست و مراقب بود تا شاید شکاری به چنگ آید. اینکه دانشجویی بتواند و بخواهد منش استادی را شکار کند، خود قصهای است که نیازمند زمانی طولانی و ارتباط و تعاملی مستمر است. اما من به موضوع طول دوره و منطق دوره کارشناسی در دانشگاههای ایران از منظر اهمیت تعالی و رشد فرزندان ملت و جامعه آینده و اینکه تنها دانشگاه میتواند این فرصت را فراهم کند، میپردازم. زمانه شدن و حرکت در مسیر تعالی، از جایی آغاز میشود که فرد عهدهدار امور زندگی خود میشود و استقلال، معنای واقعی پیدا میکند. واقعیتهای نظام آموزشی نشان میدهد که شاگردان از دوره دوم متوسطه، کوششهای نیمهمستقل خود را آغاز کرده و اغلب آنان با پایان این دوره و ورود به دانشگاه، وارد مرحله کوششهای مستقل میشوند. تجربه من و دانش تربیتی نیز این را تأیید میکند که برای تحقق تعالی شخصیت در یک فرد، زمانی بین 6 تا 7 سال فعالیت شخصی مستقل لازم است. اگر فعالیتهای نیمهمستقل دوره متوسطه را سه سال در نظر بگیریم، دستکم به چهارسال فعالیت مستقل دانشگاهی نیاز است تا فرد به شکوفایی در فرایند رشد و تعالی دست یابد. بنابراین ضروری است برنامهریزیهای دانشگاهی بهگونهای انجام شود تا فرد، تجربهای چهارساله از حضور در دانشگاه داشته باشد. این مدت، از حیث سن تقویمی نیز فرد را حدود 22 سالگی وارد عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی میکند. واقعیتهای جهانی آموزشعالی نیز مؤید همین امرند؛ بهگونهای که در دوره کارشناسی، برای کسانی که بلافاصله پس از پایان دوره متوسطه وارد دانشگاه میشوند، بازهای سه تا چهارساله در نظر گرفته شده است. بر پایه این استدلال که زیست در جهان کنونی مستلزم کسب شایستگیهایی است که بخشی از آنها آموزشی و بخش بزرگتری منشی، عملی و تجربیاند. پیشنهاد من برای نظام آموزش دانشگاهی در دوره کارشناسی، سنواتی سه تا چهارساله است. برای کسانی که در دوره متوسطه با عقبماندگی تحصیلی مواجه بودند یا در دوره دانشگاهی از سرعت عمل بیشتری برخوردارند، تفاوت یکساله میتواند دامنه عمل را آزادتر کند؛ اما نمیتوان از حضور حداقل سهسال در دانشگاه چشم پوشید؛ به عقیده من آنچه بهعنوان قیمت تمامشده آموزش مطرح میشود و ممکن است چنین تصور شود که مقدار آن زیاد است، در ایران در برابر همه دستاوردهایی که دوره کارشناسی - بهویژه برای دانشجویان - به همراه دارد، بسیار ناچیز است. هنوز بسیاری از گفتههای خصوصی، رفتارهای انسانی و منشهای ارزشمند استادانی را در جان خود مییابم که در دوره کارشناسی شاگردشان بودم. این فرصتهای بیمانند، اگر پس از این دوره عمر نیز حاصل شوند، دیگر اثر لازم را نخواهند داشت.
شماره ۴۵۳۸ |
صفحه ۴ |
دانشگاه
دانلود این صفحه
نمیتوان از حضور حداقل سهسال در دانشگاه چشم پوشید














