علی ملکی، خبرنگار گروه سیاست: در حال حاضر ایالات متحده آمریکا بزرگترین شبکه نظامی فرامرزی جهان را در اختیار دارد. بنابر گزارش مرکز پژوهشهای بینالمللی کندی، این کشور حدود ۸۰۰ پایگاه نظامی زمینی، دریایی، هوایی و جاسوسی در خارج از مرزهای خود مستقر کرده است؛ شبکهای که از شرق آسیا تا آمریکای لاتین و از اروپای شرقی تا خاورمیانه امتداد دارد. بخش قابلتوجهی از این پایگاهها در منطقه حساس خاورمیانه قرار دارند؛ منطقهای که طی دهههای گذشته، نقطه اصلی رقابتهای ژئوپلیتیکی و مداخلات مستقیم و غیرمستقیم واشنگتن بوده است. آمریکا فلسفه وجودی این پایگاهها را «دفاع از امنیت جهانی و مقابله با تهدیدات تروریستی» میداند؛ اما واقعیت میدانی چیز دیگری است. این پایگاهها اغلب به ابزارهایی برای پیشبرد منافع هژمونیک، اعمال فشار سیاسی و اجرای عملیات نظامی علیه کشورهای مستقل تبدیل شدهاند. حضور گسترده نظامی آمریکا در منطقه نهتنها صلح و ثبات به ارمغان نیاورده، بلکه در بسیاری از موارد عامل اصلی بیثباتی، جنگ و آشوب بوده است.
در ادامه، بر مهمترین عرصههای مداخله آمریکا در منطقه؛ از ایران و عراق تا افغانستان، لبنان، لیبی و سوریه مروری شده است. بیشتر این کشورها و دیگر ملتهایی که مداخلات ایالات متحده را تجربه کردهاند، همچنان رنج آن را تحمل میکنند.
ایران؛ از 28 مرداد تا 1 تیر
ایران سالهاست که در تیررس مداخلات سیاسی و نظامی ایالات متحده قرار دارد. نمونه تاریخی آن کودتای 28 مرداد 1332 (1953) است که با طراحی سازمان سیا و حمایت دولت آیزنهاور، دولت ملیگرای محمد مصدق ساقط شد. مصدق به دلیل ملی کردن صنعت نفت ایران و ایستادگی در برابر نفوذ غرب هدف این کودتا قرار گرفت. این اقدام که با همکاری انگلیس اجرا شد، محمدرضا پهلوی را به قدرت بازگرداند و زمینهساز مداخله حداکثری قدرتهای خارجی در ایران شد. در جنگ تحمیلی ایران و عراق (1988-1980) آمریکا بیشترین نقش را داشت. دولت رونالد ریگان با تحویل تسلیحات، اطلاعات جاسوسی و فناوری ساخت سلاحهای شیمیایی به رژیم صدام، به طولانی شدن جنگی کمک کرد که صدها هزار قربانی از دو طرف گرفت. تراژدی تلخ شلیک به هواپیمای مسافربری ایرانایر در سال 1988 در ذهن همه مردم ماندگار شد. نیروی دریایی آمریکا به بهانه «هدف اشتباه» هواپیمای غیرنظامی را با 290 مسافر بر فراز خلیجفارس هدف قرار داد. از سال 2002، آمریکا با طرح اتهامات علیه برنامه هستهای ایران، فشارهای سیاسی و تهدیدهای نظامی را از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تهدید به ارجاع پرونده به شورای امنیت شدت داد. تحریمهای اقتصادی و حمایت از گروههای مخالف، بخشی از استراتژی تضعیف ایران بود؛ اما نقطه اوج این مداخلات، ترور سردار شهید قاسم سلیمانی در 13 دی 1398 در فرودگاه بغداد بود. فرمانده نیروی قدس سپاه که نقش مهمی در مبارزه با تروریسم منطقهای داشت، به دستور مستقیم آمریکا ترور شد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سفر اخیر دونالد ترامپ به تلآویو برای این اقدام از او تمجید کرد. در آخرین مورد، آمریکا به اسرائیل برای حمله مستقیم به ایران در خرداد و تیر چراغسبز نشان داد و سپس بر خلاف پیمان انپیتی، به تأسیسات اتمی ایران حمله مستقیم کرد.
لبنان؛ همهچیز فدای منافع اسرائیل
لبنان یکی دیگر از کشورهایی است که زیر سایه مداخلات آمریکا قرار گرفته است. در سال 1958 نیروی دریایی آمریکا لبنان را به بهانه حفاظت از منافع خود و در زمان دولت کمیل شمعون اشغال کرد. در سال 1982 پس از ترور «بشیر جمایل»، رئیسجمهور دستنشانده آمریکا، نیروهای آمریکایی وارد بیروت شدند تا از نیروهای اشغالگر اسرائیلی به رهبری آریل شارون حمایت کنند. این مداخله به اخراج سازمان آزادیبخش فلسطین از بیروت منجر شد؛ اما تنشها و درگیریها در لبنان را تشدید کرد. در سالهای 2004 تا 2005 پس از ترور رفیق حریری، نخستوزیر سابق لبنان، آمریکا با متهم کردن سوریه، فشارهای سیاسی و تهدیدهای نظامی را علیه دمشق افزایش داد. این اقدامات، بخشی از استراتژی آمریکا برای تضعیف محور مقاومت و حمایت از اسرائیل بود. حمایت آمریکا از جوخههای ترور اسرائیلی که رهبران مقاومت فلسطین را هدف قرار میدادند، خشم مردم لبنان و منطقه را برانگیخت. حضور نظامی و سیاسی آمریکا در لبنان، به جای صلح، به بیثباتی و تشدید درگیریها منجر شد و لبنان را به میدانی برای تقابل نیروهای مقاومت و سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا تبدیل کرد. به دنبال تشدید درگیریها علیه لبنان، گروه حزبالله لبنان دستبهکار شد و سعی در دفاع از حاکمیت و ملت لبنان را داشت. اسرائیل باتوجهبه مجاورت مرزی با این کشور، بارها نقاطی از جنوب لبنان را هدف قرار داده بود و فقط یک سپر دفاعی برای لبنان وجود داشت؛ حزبالله. پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله، رهبر حزبالله و جمعی از فرماندهان، ایالات متحده با فشارهای دیپلماتیک و رژیم صهیونیستی با حملات نظامی سعی کردند این گروه مقاومت را خلع سلاح کنند و در نهایت این قانون در دولت لبنان تصویب شد و حزبالله اکنون سکوت اختیار کرده است. دولت لبنان تصور میکرد ایالات متحده پشتیبان آنها در منطقه خواهد بود؛ اما نهتنها چنین اتفاقی رخ نداد، بلکه حملات اسرائیل به جنوب لبنان همچنان ادامه دارد. پنجشنبه 24 مهر، احمد الحجار، وزیر کشور باتوجهبه ناتوانی دولت در دفع حملات ارتش اشغالگر گفت: «از ابزارهای دیپلماتیک برای عقب راندن ارتش اسرائیل استفاده میکنیم.»
افغانستان؛ اشغال به بهانۀ دموکراسی
افغانستان یکی از تلخترین فصلهای مداخلات آمریکا در خاورمیانه است. پس از حملات 11 سپتامبر 2001، دولت جرج دبلیو بوش با شعار «مبارزه با تروریسم» در 7 اکتبر همان سال به افغانستان حمله کرد. هدف اعلامشده نابودی القاعده و اسامه بنلادن بود که زمانی در دوران ریگان بهعنوان «جنگجوی آزادی» از آنها حمایت شده بود؛ اما این تهاجم به اشغالی طولانیمدت تبدیل شد که تا سال 2021 ادامه یافت. نتیجه این مداخله، تحمیل رنج جبرانناپذیر به مردم افغانستان و ایجاد موج شدید فرستادن مهاجر در این کشور شد. زندان گوانتانامو که در آن اتباع افغانی و دیگران تحت شکنجههای غیرانسانی قرار گرفتند، به لکه ننگی در کارنامه حقوق بشری آمریکا تبدیل شد. این اشغال، با هزینههای هنگفت مالی و جانی افغانستان را به باتلاقی از ناامنی و بیثباتی کشاند. خروج آمریکا در 2021، همزمان با سقوط دولت اشرف غنی و بازگشت طالبان، چیزی جز ویرانی و موج گسترده مهاجرت به جا نگذاشت. دونالد ترامپ حالا چشم به بازپسگیری پایگاه «بگرام» در شمال افغانستان دارد؛ اما با مقاومت قاطع طالبان روبهروست.
عراق؛ قربانی 11 سپتامبر و طمعهای نفتی
عراق یکی از اصلیترین عرصههای مداخله آمریکا در خاورمیانه بوده است. داستان از 1991 آغاز شد، زمانی که صدام به کویت حمله کرد و دولت جرج بوش پدر عملیات «طوفان صحرا» را برای اخراج نیروهای عراقی از کویت به راه انداخت. با وجود غالب بودن قدرت نظامی آمریکا رژیم صدام سرنگون نشد؛ چراکه حفظ او در آن زمان به نفع استراتژیهای منطقهای آمریکا بود. این تصمیم حضور نظامی آمریکا در منطقه را تقویت کرد و زمینهساز مداخلات بعدی شد. در سال 2003 دولت جرج دبلیو بوش با ادعاهایی مبنی بر تولید سلاحهای کشتار جمعی و ارتباط صدام با القاعده، به عراق حمله کرد. پس از سه هفته، عراق اشغال شد؛ اما هیچمدرکی برای این اتهامات پیدا نشد. این تهاجم، عراق را به ورطه هرجومرج و بیثباتی کشاند. ظهور گروههای تروریستی مانند القاعده و داعش، کشته شدن بیش از چهارهزار نظامی آمریکایی و صدها هزار غیرنظامی عراقی، نتیجه مستقیم این اشغال بود. طرح «خاورمیانه بزرگ» که هدفش بازسازی منطقه به نفع آمریکا بود، با مقاومت شدید مردم عراق مواجه شد. آمریکا هنوز هم به منابع کشورهای منطقه چشم دوخته است. ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در نشست شرمالشیخ گفت: «عراق آنقدر نفت دارد که نمیداند با آن چه کند.»
لیبی؛ سرنگونی قذافی و تولد هرجومرج
لیبی یکی دیگر از قربانیان سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا در خاورمیانه است. در سال 1986 نیروی هوایی آمریکا به پایگاههای نظامی در «طرابلس» و «بنغازی» حمله کرد. این حمله که به بهانه تنبیه «معمر قذافی» رئیسجمهور لیبی و جلوگیری از اقدامات تروریستی انجام شد به کشتهشدن غیرنظامیان منجر شد. در سال 2001 دولت جرج بوش بدون ارائه مدرک، لیبی را به نقض کنوانسیون منع سلاحهای بیولوژیکی متهم کرد. نقطه اوج مداخله آمریکا در لیبی، به سال 2011 بازمیگردد. آمریکا به همراه ناتو با ادعای حمایت از قیام مردمی علیه قذافی، به این کشور حمله کرد. این تهاجم رژیم قذافی را سرنگون کرد؛ اما لیبی را به ورطه هرجومرج و جنگ داخلی فرو برد. ظهور گروههای مسلح، بیثباتی سیاسی و گسترش ناامنی به کشورهای همسایه، بخشی از نتایج مستقیم این مداخله بود. آمریکا که مدعی آوردن دموکراسی بود، لیبی را به میدانی برای جنگهای قبیلهای و گروههای تروریستی تبدیل کرد. پشت پرده این مداخله، کنترل منابع نفتی و جلوگیری از قدرتگیری دولتهای مستقل قرار داشت. در طول مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا (بهار 1404) مقامات آمریکایی بارها بر لزوم «لیبیزاسیون» ایران تأکید کردند.
سوریه؛ سرنگونی اسد و گماشتن تروریست 10 میلیون دلاری
سوریه یکی دیگر از کشورهایی است که هدف مداخلات سیاسی و نظامی آمریکا قرار گرفته است. در سال 2003 پس از اشغال عراق، آمریکا تحت طرح «خاورمیانه بزرگ» هدف اشغال سوریه را پیگیری کرد. در سالهای 2004 تا 2005، پس از ترور رفیق حریری در لبنان، آمریکا با متهم کردن سوریه، فشارهای سیاسی و تهدیدهای نظامی را علیه دمشق شدت بخشید. این اقدامات بخشی از تلاش برای تضعیف محور مقاومت و حمایت از اسرائیل بود. از سال 2011، آمریکا با حمایت از گروههای مخالف بشار اسد و تأمین تسلیحات، به تشدید جنگ داخلی در سوریه دامن زد. این حمایتها همراه با حضور نظامی غیرمستقیم از طریق پایگاههای منطقهای به طولانی شدن جنگ و تقویت گروههای تروریستی مانند داعش منجر شد. این سلسله اتفاقات در نهایت به پایان حکمرانی خاندان اسد انجامید و سپس جولانی، رهبر هیئت تحریرالشام خودش را بهعنوان شخص اول سوریه معرفی کرد. ایالات متحده نیز از او حمایت کرد و ترامپ در عربستان با جولانی دست داد. بعدتر تصویری مربوط به هشت سال پیش بازنشر داده شد که طبق آن، ایالات متحده برای ارائه هرگونه اطلاعات منجر به دستگیری یا شناسایی جولانی، جایزهای ۱۰ میلیون دلاری تعیین کرده بود. ترامپ در عربستان قول داده تحریمهای سوریه را رفع خواهد کرد؛ اما چند روز پس از آن اسرائیل با چراغسبز ایالات متحده حملات سهمگینی علیه وزارت دفاع سوریه در دمشق و نیروهای دولتی در منطقه سویدا انجام داد.
یمن؛ بنبست در دریای سرخ
حملات آمریکا به یمن در دولتهای بایدن و ترامپ با هدف تأمین امنیت دریانوردی و پایان دادن به حملات علیه کشتیهای مرتبط با رژیم صهیونیستی انجام شد. ناوها و جنگندههای آمریکایی بارها مواضع یمن را هدف قرار دادند؛ اما در عمل به اهداف اعلامشده و اشغال یمن مثل کشورهای مستقل دیگر نرسیدند. در نهایت با وساطت عمان، واشنگتن ناچار به پذیرش آتشبس شد.














