محمدحسین سلطانی، خبرنگار گروه فرهنگ: این قصه دهان به دهان نقل شده که یک بنده خدایی بود که برای ملت معرکه میگرفت و زنجیر پاره میکرد. بیستوچند سالی به همین شغل درگیر بود و به مرور زمان که کاروکاسبی معرکهگیرها خوابید، مجبور شد چاره دیگری برای گذران زندگی پیدا کند. به این فکر افتاد که به جای زنجیر پاره کردن، طناب و باقی ابزار و وسایل را به کار ببندد و به پاره کردن آنها افتاد. معرکهگیر که دید این ترفند هم پس از مدتی دیگر جواب نمیدهد، همان زنجیر و طناب را در دستش گرفت و وسط خیابان افتاد به خودزنی. حالا مردم میآمدند و خودزنی معرکهگیر را تماشا میکردند و برای زنجیرهای پاره شدهای که به صورت مرد میخورد پول در کلاهش میانداختند. ماجرای این روزهای رئالیتیشوها هم دستهکمی از ماجرای معرکهگیری که خودزنی میکرد، ندارد. برنامههای جدید تولید میشوند، با نامهای مختلف تولید میشوند؛ اما وقتی همهشان را کنار هم میگذاریم انگار یک محتوا را در لوکیشنهای مختلف تماشا میکنیم.
کاریکاتورهایی که دیگر نمیخندانند!
ماجرا از این قرار است که رئالیتیشوهای نمایش خانگی بهوضوح از آدمها کاریکاتور میسازند و آن مدل ساخته شده را در برنامههای مختلف و پلتفرمهای دیگر بازتولید میکنند. شما میتوانید نعیمه نظامدوست باشید و نقش زن همیشه عاشق را بازی کنید یا مهرداد صدیقیانی باشید و لباس کراشِ خسته دخترهای دبیرستانی را بپوشید. درنهایت امر اگر قرار باشد شما در نمایش خانگی و بهتبعآن یوتیوب درآمد قابل توجهی داشته باشید باید یک نقش بلند کنید و این نقش کذایی باید کارکردی در حوزه سرگرمی داشته باشد. این کارکرد تا جای ممکن مصرف میشود. تا آن جایی که تعداد ویوها و لایکها از حد معمول پایینتر نیاید یا یک جو رسانهای علیه آن شخصیت به راه بیفتد و از دور خارج شود، کما اینکه چنین اتفاقی برای یوسف تیموری افتاد و او که در یک بازه زمانی پای ثابت برنامه تلویزیون و نمایش خانگی بود، عجالتاً از دستور کار برنامهسازها خارج شد یا بهنام تشکر و شهرام قائدی که نتوانستند کاراکتر مطلوب این دست رئالیتیشوها باشند و با آنکه در تولیداتی چون جوکر و مافیا حضور داشتند در برنامههای پرمخاطب پلتفرمهای دیگر جایی ندارند.
شفرونی یک تولیدِ مصرفی است!
برنامههای سرگرمی نمایش خانگی بهوضوح تولیدات مصرفی است، نه تنها برای خود برنامه بلکه برای آدمها. نمونه بارز و واضح آن هم برنامه شفرونی است. ما در شفرونی دقیقاً چه چیزی میبینیم. برنامه قرار است درباره غذا باشد و این اولین تولید نمایش خانگی نیست که موضوع اصلی آن غذاست. مدل برنامه چندان تفاوتی با مسابقات آشپزی تلویزیونی ندارد و تفاوت در شوخیهای کلامی است که بین دو بازیگر اصلی ردوبدل میشود. از آنجایی که برنامه در گردانندگی مشکل دارد و ریتمش بهوضوح کند است، بازیگرها مجبور میشوند به شوخیهای کلامی بیشتری متوسل شوند و از همان کارکترهای ساخته شده در مدلهای موفق سابق استفاده کنند. در چنین شرایطی شوخیهای وایرالشده در برنامههایی چون جوکر و اسکار در شفرونی هم تکرار میشوند. پس دیگر عجیب نیست اگر از ماجرای ازدواج نکردن و عاشقپیشگی نعیمه نظامدوست جوکر دوباره بهره برد یا با ماجرای عمل جراحی متین ستوده. خب واضح است تکرار شوخیهای گذشته تاریخ انقضا دارد، پس باید چه کرد؟ راهکار ساده است، شوخیها به جای آنکه بامزه باشند از دیگر مسائل برای وایرالشدن استفاده میکنند تا با تیترهای زرد توانایی چرخیدن در فضای مجازی را داشته باشند. درنهایت هم با این منطق که فلان برنامه ساخته شده تا لحظاتی خنده بر لب شما بیاید سر و ته قضیه هم میآید و همه چیز بند میشود به کشِ تنبان سرگرمی.
شفرونی و اثر تاکسی اینترنتی!
برنامه تازهای که پلتفرم فیلیمو بالا آورده شاید بتوان گفت، آغاز افول رئالیتیشوهای نمایش خانگیاست. از اساس مدل برنامههایی چون شفرونی سالهاست که حسابشان را در تلویزیون و پلتفرم پس دادهاند. به عنوان مثال همین چند وقت برنامهای با عنوان آشپزی با مامان روی آنتن تلویزیون رفت که پس از عدم اقبال مخاطبان ساخت فصل تازه آن در ابهام قرار دارد یا یک برنامه پلتفرمی حدود 8 ماه قبل در بستر آپارات منتشر شد با نام «آشمز» که سعی داشت با استفاده از بلاگرها مخاطب جذب کند. سوای اینها برخی فصلهای مسابقه دستپخت هم تلاش میکرد با آوردن سلبریتیها در بازه تعطیلات نوروزی دسته قابل توجهتری از مخاطب را به تلویزیون بیاورد که البته اعداد و ارقام آن برنامهها نشان میدهد هیچکدام نتوانستند سطح مطلوبی از مخاطب را به تلویزیون و پلتفرم سوق دهند و در بهترین حالت، همان تکههای وایرالی به تنفس برنامهها کمک میکند. خب چه اتفاقی میافتد که یک برنامه حسابپسداده دوباره روی دور تولید میافتد؟ همان هشت ماه قبل که آشمز با پول فلان برند تاکسی اینترنتی - که پلتفرم پخش غذا هم است - ساخته شد، مشخص بود که تبلیغات پلتفرمهای تولیدکننده خدمات بر مبنای منطق بازار وارد نمایش خانگی خواهد شد. حضور تاکسی اینترنتی ذکر شده به عنوان اسپانسر اصلی برنامه که حضوری جدی هم در برنامه دارد شفرونی را بدل به یک برنامه تبلیغاتی کرده تا یک رئالیتیشوی سرگرمکننده.
با چشم فمنیستها نگاه کنیم!
حالا همین برنامه تبلیغاتی را بیایید از زاویه دیگری نگاه کنیم. در قسمت اول از نعیمه نظامدوست استفاده میشود و برنامه مملو از شوخیهای مربوط به جنسیت افراد است. نکته اینجاست که اگر از چشم فمنیستها به داستان نگاه کنیم از اساس کاراکتر ساخته شده از نظامدوست در جوکر ضد زن است و روی کلیشههای جنسیتی مانور داده و زن را به عنوان جنس الصاقی در نظر میگیرد. حالا همین جنس الصاقی نمک و فلفلش در شفرونی بیشتر میشود و داد بسیاری از فمنیستها و غیرفمنیستها را در میآورد. اگر بنا بر این بود که یک شوخی اینچنینی با یک بار خنده بگیرد به نظر باید تاریخ انقضای آن کاریکاتور دختر عاشق به پایان میرسید؛ اما حالا دوباره و در اثر جدید بازتولید میشود و نشان میدهد که تهیهکنندگان گمان میکنند که هنوز این کاریکاتور ظرفیت مصرف شدن دارد.
برنامههای همچون جوکر، اسکار و حالا شفرونی یک خط سیر هستند که فیلیمو در چند وقت اخیر بالا آورده و در دو مورد از این تولیدات علیخانی پشت ساخت اثر بوده است. اینکه عمده بازیگران جوکر در یک برنامه دیگر بیایند و دوباره کاریکاتورهایشان مقابل مخاطب قرار بگیرد آن هم در یک کانسپت حسابپسداده، حاشیه ریسک پایین یک تولیدکننده را نشان میدهد. شفرونی هم بهوضوح یک ریسک با کمترین حاشیه خطاست. ریسکی که مشخصاً عقبگردی برای علیخانی است تا بتواند با سرمایه یک شرکت تاکسی اینترنتی شاید سرمایهای برای تولیدات بعدی خود به دست بیاورد. تولیداتی که اگر بخواهد با بیان لطیفههای جنسیتزده و شوخیهای کلامی تکرار شده ادامه مسیر بدهد، هم مخاطب را از دست خواهد داد و هم رئالیتیشوها را به بنبست میاندازد.














