ترامپ در شرمالشیخ مصر تفاهمنامه آتشبس در غزه را «صلح» نامید و مدعی شد بعد از 3 هزار سال جنگ، اکنون خاورمیانه به این نقطه رسیده است. رئیسجمهور آمریکا پیش از مصر به سرزمینهای اشغالی رفته بود و همین جملات را در کنست تکرار کرد: «تا ابد شاهد صلح خواهیم بود!» پس از ترامپ، نتانیاهو در پشت تریبون قرار گرفت و مدعی شد که «به این صلح پایبند خواهد ماند. نخستوزیر بحرانزی اسرائیل بعد از جلسه کنست نیز یک مجسمه که نامش را «کبوتر صلح» نهاده بود به ترامپ اهدا کرد. حتی اگر ژست صلح رئیسجمهور نوبلطلب آمریکا را قبول کرده، مشارکت در جنایت جنگی غزه و حمله نظامی به ایران را هم نادیده بگیریم تجربه تاریخی در شکست پروژههای تبلیغاتی صلح را نمیشود، انکار کرد.
3 دهه پیش آمریکا در رویکردی مشابه با آنچه ترامپ امروز پیادهسازی میکند به عنوان میانجی پیمان اسلو عمل کرد. تبلیغات در مورد اثر این توافق به حدی بود که حتی جایزه صلح نوبل نیز به صورت مشترک به یاسر عرفات، اسحاق رابین و شیمون پرز اهدا شد؛ اما یک ماه بعد از پیمان اسلو 2، اسحاق رابین ترور شد و همان حقوق حداقلی فلسطین در پیمان اسلو نیز زیرپا گذاشته شد. رویکرد سادهلوحانه سازمان آزادیبخش فلسطین که یک انتفاضه ۶ساله را بیثمر گذاشت باعث شد تا مردم فلسطین گروههای مقاومت جدیتری تشکیل داده و برای انتفاضه دوم اسلحه به دست بگیرند.
آنچه توافق صلح نامیده میشد و چهارچوبی برای تشکیل یک سرزمین فلسطینی هرچند اندک ارائه داده بود خیلی زود توسط همین نخستوزیر فعلی اسرائیل زیر پا گذاشته شد و حاصلی جز 3 دهه جنایت و کشتار علیه مردم فلسطین در پی نداشت. حال ترامپ با یک توافق کلی که حتی جزئیات در مورد آتشبس نیز در آن طرح نشده ادعا دارد که به 3 هزار سال درگیری پایان داده است. توجه به نتیجه توافق اسلو عاقبت ادعاها در مورد پایبندی نتانیاهو به آتشبس فعلی را کاملاً آشکار میکند. عاقبتی که نامش هرچه باشد پایان یک جنگ چند دههای نیست.
اولین بازی نوبل بگیرها 1993 بود
بعد از یک مقاومت ۶ساله در انتفاضه 1 مردم فلسطین، آمریکا با هدف جلوگیری از ضربه خوردن به اسرائیل با ادعای صلحطلبی، شتابزده میز مذاکره را پیش روی فلسطینیان قرار داد تا هرآنچه را برای مبارزه داشتند، از آنها بگیرد. ادعاهای تبلیغاتی در مورد پایان مناقشه فلسطین اولینبار در سالهای 1993 و 1995 مطرح شد. مذاکراتی که بهصورت مخفیانه در اسلو، پایتخت نروژ، انجام شد، در 13 سپتامبر 1993 به پیمان اسلو 1 منجر شد که البته در کاخ سفید با حضور یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف)، اسحاق رابین، نخستوزیر اسرائیل و بیل کلینتون، رئیسجمهور آمریکا، بهعنوان میانجی امضا شد. اسلو 1 بر به رسمیت شناختن اسرائیل و به رسمیت شناختن ساف بهعنوان نماینده قانونی فلسطینیها متمرکز بود. این توافق تشکیلات خودگردان فلسطین را بهعنوان نهادی موقت برای اداره مناطق فلسطینی به رسمیت شناخت و قرار بود تا سال 1998 به توافقی دائمی منجر شود که مسائل کلیدی مانند وضعیت بیتالمقدس، آوارگان، شهرکسازیها، امنیت و مرزها را حل کند.
پیمان اسلو 2 در 24 سپتامبر 1995 در طابای مصر مورد توافق قرار گرفت و در 28 سپتامبر 1995 در واشنگتن امضا شد. این پیمان بر مبنای اسلو 1 کرانه باختری را به سه منطقه تقسیم کرد. منطقه A تحت کنترل کامل تشکیلات خودگردان، منطقه B با کنترل مشترک فلسطینیها و اسرائیل و منطقه C تحت کنترل کامل اسرائیل. اسلو 2 اختیارات تشکیلات خودگردان را مشخص کرد و واگذاری تدریجی کنترل بخشهایی از کرانه باختری و نوار غزه را پیشبینی کرد. تاریخ مصرف این توافق خیلی زود تمام شد. اسحاق رابین، نخستوزیر وقت اسرائیل 4 نوامبر 1995 یعنی تقریباً یک ماه پس از امضای توافق اسلو در تجمعی که برای همین توافق در تلآویو برگزار شده بود، ترور شد. در اولین انتخابات پس از پیمان اسلو نتانیاهو به عنوان جوانترین نخستوزیر اسرائیل انتخاب شد و تمام آنچه را در اسلو بر سر آن توافق شده بود، کنار زد تا گسترش شهرکسازیها و فشار به فلسطینیان ادامه پیدا کند. امضای این پیمان در سال 1994 جایزه صلح نوبل را برای عرفات، رابین و شیمون پرز به ارمغان آورد؛ اما برای مردم فلسطین چیزی جز خلع سلاح و تداوم شهرکسازی در پی نداشت.
این رفتار اسرائیل منجر به شکلگیری هستههای مقاومت فلسطینی از جمله حماس و جهاد اسلامی شده و انتفاضه دوم را کلید زد. انتفاضه دوم که سال 2000 میلادی با به شهادت رسیدن 7 فلسطینی در جریان بازدید آریل شارون از مسجدالاقصی آغاز شد و 5 سال نیز به طول انجامید نشاندهنده فروپاشی عملی توافق اسلو بود. تشکیلات خودگردان فلسطین که قرار بود بهعنوان نهادی برای خودمختاری فلسطینیها عمل کند، به دلیل سادهانگاری در توافق با اسرائیل و همچنین وابستگی به رژیم صهیونیستی اعتبارش رو به کاهش رفت. عرفات پذیرفته بود حاکمیت فلسطین را تنها در 18 درصد سرزمین واقعی به رسمت بشناسد؛ اما همین مقدار نیز نادیده گرفته شد. درحالی که قرار بود توافق بر سر جزئیات یعنی اجرای طرح دو دولتی به زمانهای بعدی موکول شود این مذاکرات هیچ وقت شکل نگرفت و در سال 2014 اسرائیل اعلام کرد که به هیچ وجه به کشور مستقل فلسطینی اعتقاد ندارد. بنابراین تشکیلات خودگردان با وجود تن دادن به خلع سلاح هیچ دستاوردی کسب نکرده و به عنوان یک تله بزرگ برای آرمان فلسطین عمل کرد تا انتفاضه نخست فلسطینیان را که 6 سال طول کشیده بود بدون هیچ ثمری پایان دهد. این رویکرد سادهلوحانه ساف باعث شد تا مردم فلسطین حلقههای جدیدی از مقاومت را شکل داده و مبارزه را جدی بگیرند.
نوبل چه صلحی؟
ادعاها در مورد صلح در حالی مطرح میشوند که جزئیات مشخصی درباره مفاد توافق آتشبس یا برنامههای عملی برای تضمین اجرای آن ارائه نشده است. برخلاف توافق اسلو که دستکم چهارچوبی مشخص و البته ناقص داشت در توافق آتشبس 2025 چیزی جز کلیات به توافق نرسیده و همین کلیات نیز در لحظه زیر پا گذاشته میشود. درحالی که ترامپ و نتانیاهو در کنست از صلح میگویند هواپیماهای اسرائیلی هنوز دارند روی غزه بمب پرتاب میکنند. در توافق اسلو، آمریکا بهعنوان حامی اصلی اسرائیل شناخته میشد و این امر به بیاعتمادی فلسطینیها نسبت به بیطرفی واشنگتن منجر شد. در مورد ادعاهای صلح کنونی نیز، اظهارات ترامپ و حمایت او از اسرائیل بدون اشاره به مطالبات فلسطینیها، این تصویر را تقویت کرده است که آمریکا همچنان رویکردی یکجانبه دارد به همین دلیل نیز اعتمادی به صحبتهایش در مورد تداوم آتشبس وجود ندارد. همچنین اسرائیل که در طی سالهای اخیر یاد گرفته با ایجاد بحران خارجی از فشار بحران داخلی طفره برود بهعنوان مانعی برای آتشبس پایدار شناخته میشود. اهدای نمادین مجسمه یک پرنده با عنوان «کبوتر صلح» به ترامپ و ادعای نتانیاهو مبنی بر پایبندی به آتشبس در حالی که سیاستهای اسرائیل تغییری نکرده نشان میدهد که جملهسازی با کلمه صلح چیزی بیشتر از یک اقدام نمایشی نیست.
تصویر شرمالشیخ در آینه اسلو
توافق اسلو و ادعاهای صلح کنونی در غزه شباهتهای قابلتوجهی دارند. هر دو با تبلیغات گسترده و امیدهای بزرگ معرفی شدهاند؛ اما به دلیل عدم پرداختن به مسائل ریشهای فلسطینیان و نقض عهد مکرر اسرائیل به نتایج پایدار منجر نشدهاند. در سال 1993، توافق اسلو بهعنوان نقطه عطفی تاریخی معرفی شد و مراسم امضای آن با حضور رهبران جهانی در کاخ سفید برگزار شد تا به این طریق آمریکا از خودش وجهه یک پلیس خوب در جهان ساخته باشد. به طور مشابه اظهارات اخیر ترامپ درباره صلح در شرمالشیخ و مواجهه تحقیرآمیز او با رهبران کشورهای حاضر در مصر را شاهد بودیم. در هر دو مورد مسائل اساسی مناقشه مانند وضعیت بیتالمقدس، حقوق آوارگان و شهرکسازیها یا نادیده گرفته شدهاند یا به آیندهای نامعلوم موکول شدهاند. آمریکا در هر دو مقطع نقش میانجی را ایفا کرده، اما به دلیل حمایت آشکار از اسرائیل، بیطرفی آن کاملاً زیر سؤال است. توافق اسلو به دلایل متعددی نتوانست به آتشبس پایدار منجر شود. این توافق همچنین به قدرتگیری گروههایی مانند حماس کمک کرد که باعث شد جریان مقاومت در فلسطین تقویت شده و مانع بزرگی در مسیر اشغال تدریجی فلسطین ایجاد شود.











