محمد قربانی، منتقد: سریال «روز شغال» از آن دست اقتباسهایی است که به جای پنهان شدن پشت میراثش یا تخریب کودکانه آن با ادعاهای مد روز و پستمدرن، با میراث خود وارد گفتوگو میشود. بازآفرینی رمان فردریک فورسایت در قالب یک روایت تلویزیونی مدرن، یادآور دو منشأ جدی است: اول فیلم کلاسیک فرد زینهمان با همین نام و دوم، جریان تریلرهای سیاسی دهه هفتاد میلادی، از «سه روز کرکس» سیدنی پولاک تا «مکالمه» فرانسیس فورد کوپولا. اما نسخه جدید نه به تقلید از آن دوران میپردازد و نه به شکستن کامل قاعدهها تن میدهد و در عوض با هوشمندی، ژانر را همعصر امروز میکند. «روز شغال» همان روح پارانویایی و بیاعتمادی دوران جنگ سرد را به زبان معاصر ترجمه کرده؛ درست مانند کاری که دیوید فینچر در «زودیاک» یا «قاتل» قصدش را داشته است.
بازی ادی ردمین در این سریال آشکارا وامدار جهان قهرمانان ژانپیر ملویل است. همان مردان خاموش و تکافتادهای که در «سامورایی» یا «دایره سرخ» میزیستند. ردمین در لحظاتی یادآور آلن دلون در سردترین قابهای ملویل است و گاه نشانی از آنتونی هاپکینز در «سکوت برهها» دارد.
اما آنچه بیش از همه «روز شغال» را از اقتباسهای مشابه متمایز میکند، دقت فرمی و روایی در معماری هر اپیزود است. تقریباً هر قسمت یک کل مستقل است، با منطق بصری و احساسی مستقل. جهان سریال با وسواس و جزئینگری خاصی شکل گرفته که در مدیوم مصرفزده سریال کمیاب است. هر اپیزود با دقتی سینمایی ساخته شده، طوری که میتوان آن را جداگانه دید و هنوز حس کرد با اثری کامل روبهروییم.
«روز شغال» نه تقلیدی نوستالژیک است و نه محصولی صرفاً امروزی؛ بلکه پلی است میان دو دوران سینما. از یکسو، در احترامی آشکار به میراث ژانر و از سوی دیگر همگام با زبان بصری سینمای امروز. نتیجه اثری است که در آن شاهد همزیستی سنت کلاسیک و اضطراب معاصر هستیم.
شماره ۴۵۲۵ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
همزیستی میراث کلاسیک و اضطراب معاصر














