علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: یکی از انتقاداتی که به دولت چهاردهم از همان روزهای ابتدای دولت وارد میشد این بود که این دولت برنامه عملیاتی نداشته و در بعد ایدهمحوری نیز شعار ایجاد وفاق کارایی نداشته و صرفاً به عنوان بستر عمل میکند. پزشکیان در زمان انتخابات تلویحاً نداشتن کلان ایده ایجابی که قدرت هویتسازی برای دولت چهاردهم داشته باشد را تأیید کرد و گفت با وجود برنامه توسعه هفتم نیازی به نگارش برنامه ندارد. او همچنین تأکید داشت که در حوزه اجرا نیز نظری نمیدهد تا کار به کارشناسان سپرده شود. متأثر از همین فقدان ایده دولت تاکنون بارها ایدههایی در حوزه اجرا مطرح کرده است که برنامه عملیاتی مشخصی برای آن به افکار عمومی ارائه نشده است. موضع انتقال پایتخت که اخیرا رئیسجمهور دوباره به آن پرداخته مصداق واضحی از همین امر است که فارغ از درست و غلط بودن آن چگونگی اجراییسازی آن تشریح نشده و صرفاً به عنوان یک آرمان از زبان مقامات دولتی تکرار میشود. در چنین فضایی پیش از آنکه جریان سیاسی حامی رئیسجمهور اختیارات ویژه را طلب کند باید تشریح کنند که با این اختیارات ویژه کدام مسائل را قرار است به پیش ببرند. در پیشنهاد مذاکره با ترامپ که برخی پیش از سفر رئیسجمهور به نیویورک مطرح میکردند نیز به طور واضح فقدان ایده ایجابی دیده میشود. اینکه مدام میز مذاکره طلب شود و تشریح نشود که در این میز چه دادهها و ستاندههایی و برچه اساسی تبادل میشوند نشاندهنده فقدان ایده ایجابی در ذهن مطالبهگران مذاکره است. با وجود چنین خلأیی حتی اگر میز مذاکرهای نیز تشکیل شود باز این طرف مقابل خواهد بود که اختیار آن را در دست گرفته و مطالبات حداکثری را تکرار میکند. این مسیر یعنی حتی مذاکرهای نیز اگر شکل بگیرد نتیجه آن چیز جز هیچ نخواهد بود. یعنی مطالبهگری مذاکره بدون طرح ایده مشخص اتفاقاً بر ضد مذاکره عمل خواهد کرد. مطالبه در مورد افزایش حدود اختیارات پیش از این در زمان دولت خاتمی و ماجرای لوایح دوگانه و همچنین در دولت روحانی نیز صورت گرفته بود. هردوی این رؤسای جمهور که بدنه اصلاحطلبان نیز حامی آن بودند بارها خواهان آن شدند که به دلیل رأی مردم اختیاراتی فراتر از قانون اساسی داشته باشند تا حدی که با سلب قدرت از سایر قوا امکان کنشگری بیشتر آنها فراهم شود. نکته مشابه در هر دو دولت نیز این بود که مطالبه افزایش اختیارات با هدف تشکیل میز مذاکره با آمریکا و حل و فصل چالشها از این مسیر مطرح میشد. در دولت چهاردهم نیز برخی حامیان همین موضوع را مطالبه میکنند حال آنکه قبل از هر مطالبهای برای اختیارات ویژه به رئیسجمهور جهت مذاکره با غرب دو موضوع باید تعیینتکلیف شود؛ اولاً چه طرحی برای نقد کردن منافع ایران وجود دارد و ثانیاً آیا اصلاً طرف مقابل نیز تمایلی به مذاکره با ایران دارد؟ منادیان ایده مذاکره اگر نتوانند به این دو پرسش پاسخ دهند در مقابل این انتقاد قرار میگیرند که آنها هدفشان از طرح ایده مذاکره صرفاً لذت بردن از مسیر است نه نتایج و اهداف آن.
گردن نگرفتنها شروع شد
اگر نوع کنش برخی جریانهای سیاسی را قبل و بعد از انتخابات رصد کنید این تصور برایتان پیش میآید که با دو ایران متفاوت مواجهید. ایران قبل از انتخابات اینگونه است که یک رئیسجمهور قدرت تبدیل کشور به یک قطب اقتصادی و سیاسی مهم دنیا آن هم در عرض چند ماه را دارد. در ایران پیشاانتخابات مسئله صرفاً به اندازه فشردن یک کلید سادهسازیشده، وانمود میشود بقیه دولتها نخواستند آن را فشار دهند و صرفاً همین دولت برگزیده است که چنین توانی دارد. ماجرا بعد از انتخابات کاملاً معکوس میشود. جریان سیاسی که مدعی «کن فیکون» کردن تمام امور بود بهیکباره شانه خالی کرده و مدعی میشود رئیسجمهور انتخابشده با آنها نسبتی نداشته و هیچ اختیاری هم از خودش ندارد. همین جریان سیاسی بدون اینکه از این تناقض سیاستورزی خندهاش بگیرد این سیکل معیوب را بارها و بارها تکرار میکند. شرح حال فوق را که سیاستگریزترین افراد جامعه هم آن را بلد شدهاند مدتی است که دوباره شاهد هستیم. برخی چهرههای سیاسی که پیش از سفر رئیسجمهور به نیویورک خواهان دادن اختیارات کامل به پزشکیان برای دیدار با ترامپ بودند به جای اینکه اشاره کنند در همین سفر این نماینده ترامپ بود که حتی حاضر نشد در جلسه 5+1 با ایران حاضر شود همین کلیدواژه را سر دست گرفته و به بهانههای مختلف برای آن معناسازی میکنند. طراحان تصویر بیاختیاری دولت با این معناسازی که نسبتی با واقعیات موجود ندارد میخواهند از انتقاداتی که به شکست ایده ترویجی آنها یعنی مذاکره با آمریکا وارد میشود، فرار کنند. این طیف به جای رد پیشفرضهای غلط و ایدههای سیاسی کلیشهای خود یک مقصر ساختگی تراشیده و نامش را «بیاختیاری دولت» گذاشته تا مبادا ماسک عالمانهای که بر چهره زدند بیفتد.
طراحی برای سلب اختیار از سایر قوا
اخیراً برخی رسانههای اصلاحطلب با استناد به احتمال استیضاح چهار وزیر «راه و شهرسازی، نیرو، کار و کشاورزی» در مجلس تلاش کردهاند تصویری از یک دولت محدود و بدون اختیار ترسیم کرده و موضوع افزایش اختیارات رئیسجمهور را برجسته سازند. این جریان رسانهای که پیش از سفر رئیسجمهور به نیویورک آغاز شده بود همچنان ادامه دارد و با کلیدواژه «اختیارات ویژه» پیش میرود. روزنامه اعتماد در این راستا با سه نماینده سابق مجلس گفتوگو کرده و موضوع اختیارات ویژه را دوباره مطرح کرده است. در این گفتوگوها اسماعیل گرامیمقدم، نماینده مجلس هفتم اظهار کرده که دولت در شرایط کنونی به اختیارات بیشتری برای تصمیمهای سریع و اثرگذار نیاز دارد و استیضاح چهار وزیر از کابینه، تضعیف دولت و بهتبع آن کل نظام را به دنبال دارد. هادی حقشناس، نماینده مجلس ششم، با اشاره به دخالت برخی نمایندگان در عزل و نصبهای دولت، خواستار کاهش فشارها بر دولت در یک بازه زمانی مشخص شده تا دولت بتواند از شرایط کنونی عبور کند و تأکید کرده که همانگونه که از مردم انسجام و اتحاد انتظار میرود، قوای دیگر نیز باید با دولت همکاری کنند و انعطاف بیشتری در اختیارات به دولت داده شود. عزتالله یوسفیانملا، نماینده سابق مجلس نیز با تأکید بر نیاز دولت به اختیارات ویژه در شرایط خاص، به ظرفیتهای تشکیل کمیسیون ویژهای از وزرا برای تصمیمهای خاص و استفاده از نشست سران قوا اشاره کرده و خواستار پرهیز نمایندگان از اعمال فشار و دخالت در امور اجرایی شده است. این مطالبات در حالی مطرح میشود که هنوز استیضاح هیچ کدام از این وزرا در صحن مطرح نشده است و صرفاً با استناد به احتمال استیضاح نمیتوان مدعی اعمال محدودیت بر دولت شد. در همه دولتها همواره تعداد بسیاری از وزرا در خطر استیضاح بوده و مواردی نیز محقق شده است. ضمن آنکه تلاش برای استیضاح وزیر توسط برخی نمایندگان نیز به معنی عزل وزیر نبوده و او حق دفاع و کسب رأی اعتماد سایرین را دارد. اصل استقلال قوا با وجود مزایا چالشهایی نیز به همراه دارد. تلاش برای زیر سؤال بردن شأن مجلس با انتقاد از استیضاح وزرا، خود میتواند نشانهای از قصد برخی جریانات برای محدود کردن اختیارات سایر قوا به بهانه تقویت قوه مجریه باشد که این امر اصل استقلال قوا را تضعیف میکند. انتقاد از وزرا نیز بخشی از حقوق قانونی نمایندگان است و نباید آن را دخالت تلقی کرد. همچنین در مورد درخواستهای غیرمنطقی برخی نمایندگان نیز که حامیان دولت به عنوان نشانه اختیار نداشتن دولت مطرح میکنند نیز باید گفت که این موضوع پدیدهای جدید نیست و در همه دولتها وجود داشته است با این وجود رهبر انقلاب بارها بر پرهیز نمایندگان از دخالت در عزل و نصبها تأکید کردهاند و در سالهای اخیر، با افزایش توجه رسانهها و توجه افکار عمومی، شدت این دخالتها کاهش یافته است. با این وجود در مواردی که دخالت نمایندگان رخ میدهد، این مسئولیت نیز بر عهده رئیسجمهور و کابینه است که در برابر فشارهای ناصواب ایستادگی کنند. با این حال، برخی وزرا در ادوار مختلف اتفاقاً برای پنهان کردن کمکاریهای خود با این فشارها همراه شده و بعضاً نیز به صورت خودجوش در جهت تأمین نظر نمایندگان حرکت کرده تا از استیضاح جلوگیری کنند. بنابراین مسئله حفظ قدرت و اختیار دولت یک موضوع دوطرفه است و خود وزرا نیز در این رابطه مسئولیت دارند.
کیسینجرهای بهانهجو
کسی باب انتقاد به طرح استیضاح 4 وزیر دولت چهاردهم را نبسته همانطور که پیش از این هم باب انتقاد به استیضاح وزیران دولتهای سابق بسته نبود. اما اینکه این تقابل و تعامل معمول بین دولتها بهانهای قرار گرفته و از دل آن بیاختیاری دولت استنتاج شود چیزی جز یک عملیات فریب برای معناسازی کاذب نیست. کسانی که مدعی بودند رئیسجمهور اختیار کافی برای دیدار با ترامپ ندارد اکنون میخواهند با هر ابزاری برای این ادعای خود استدلال تولید کنند. امروز استیضاح وزرا بهانه است و بعداً هم یک بهانه جدید پیدا میشود. هدف اصلی پنهان کردن شکست ایده پر سر و صدای عادی سازی تعاملات با غرب است. ایدهای که ایران تمام تلاشش را برای تحقق آن کرد؛ اما طرف غربی بعد از شکست در یک جنگ 12 روزه همچنان تمایلی به آن نداشته و حتی تکگلوله در اختیارش یعنی اسنپبک را نیز علیه ایران شلیک کرده است. با این وجود کسانی که خواهان مذاکره مستقیم با آمریکا هستند عامدانه تلاشهای اخیر را نادیده میگیرند. درحالیکه به گفته فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، ایران پذیرفته بود در یک جلسه مشترک با 5+1 به میز مذاکره با آمریکا بازگردد، اما استیو ویتکاف نماینده ترامپ از حضور در این جلسه سر باز زد تا به روند توقف فعالسازی مکانیسم ماشه نه گفته و مسیر تشدید تنش با ایران را ادامه دهد. این رویکرد آمریکا رؤیاهای برخی را که از ابتدای رأی آوردن ترامپ در آمریکا مدعی بودند حتی باوجود ریاستجمهوری او نیز باب عادیسازی روابط با غرب بسته نیست، بر باد داده است. این طیف اکنون برای اینکه از انتقاد به یک رؤیای خام دهساله طفره بروند و تئوریپردازیهای سوخته را زنده نگه دارند بهانه جدید تراشیده و مدعیاند باید با ترامپ مذاکره مستقیم انجام داد و اگر چنین دیداری انجام نمیشود به دلیل بیاختیاری دولت است نه فرار طرف مقابل از مذاکره.
پیششرط هر مذاکرهای تغییر دادن پیشفرضهای غرب از توان ایران است
برخی چهرهها و جریانهای سیاسی اصلاحطلب درحالی مذاکره با آمریکا را مطالبه میکنند که اساسا آمریکایی از ادامه گفتوگوهای دیپلماتیک امتناع کرده است. پس از بمب انداختن آمریکا روی میز مذاکرات غیرمستقیم در عمان و اقدامات بعدی این کشور در به بنبست کشاندن مذاکرات، از جمله عدم حضور نماینده آمریکا در جلسات هماهنگشده با گروه ۵+۱ واضح است که ایالات متحده تمایلی به ازسرگیری گفتوگوها ندارد. پیشنهاد دیدار پزشکیان و ترامپ در حالی مطرح شد که آمریکا با بهانهتراشی و طرح مطالبات غیرمنطقی در مورد کاهش برد موشکی و دست کشیدن از ابزارهای دفاعی از مذاکره با ایران طفره رفت. اگرچه اصل مذاکره با طرفهای غربی، از جمله آمریکا لزوماً محل ایراد نیست، اما واقعیت این است که در شرایط کنونی طرف مقابل هیچ نشانهای از آمادگی برای گفتوگوی سازنده بروز نداده است. تصمیم اخیر شورای امنیت سازمان ملل متحد و رأی معنادار آن که متأثر از بهانهجوییهای آمریکا و کشورهای اروپایی بود، نشاندهنده این است که غرب از مدتها پیش برای فعالسازی اسنپبک علیه ایران تصمیمش را قطعی کرده بود. به نظر میرسد کشورهای غربی تحت تأثیر ادعاهای رژیم صهیونیستی و چهرههای وابسته به اپوزیسیون به این نتیجه رسیده بودند که ایران در موضع ضعف قرار دارد و از اینرو از بهکارگیری هرگونه ابزار فشار علیه ایران خودداری نکردند. در این موقعیت تنها راهکار مؤثر تغییر برداشت نادرست غرب از ضعف ایران است. مذاکره از موضع ضعف و ناچاری نهتنها با اصلاح این برداشت غلط در تضاد بوده و به نتیجهای مطلوب منجر نخواهد شد بلکه ممکن است در صورت شکلگیری هرگونه میز مذاکرهای به واگذاری امتیازات یکجانبه و دستاوردهایی ناچیز برای کشور منتهی شود. از اینرو تقویت جایگاه ایران در عرصه بینالمللی و نمایش اقتدار دیپلماتیک پیشنیاز هرگونه مذاکره با طرفهای غربی است.














