زهرا طیبی، خبرنگار گروه سیاست: بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 تاکنون، آمریکا هیچ زمان تا این اندازه به از دست دادن هژمونیاش در نظام بینالملل نزدیک نبود. ترامپ برای حفظ این قدرت تکقطبی به کاخ سفید آمد، وعده خاتمهدادن به جنگ اوکراین، رسیدن به توافق با ایران و مهار چین را داد، اما با به راه انداختن جنگ تعرفهای، حمایت از اوکراین و تجاوز به ایران، کشورهای دیگر را به سمت مستحکمکردن روابط، منهای آمریکا سوق داد. جهان با سرعت بیشتری به سمت نظم چندقطبی در حال حرکت است؛ به این معنی که ابرقدرتها و کشورهای در حال توسعه برای گسترش تعاملات در حوزههای مختلف دیگر همه تخممرغهایشان را در سبد آمریکا نخواهند گذاشت، چه بسا در مواردی این تعاملات را در تقابل با غرب بچینند. این نظم جدید به معنای افول آمریکا با تعبیر حداکثری آن نیست. آمریکا در حال از دست دادن قدرت تکقطبیاش در جهان است، نمود عینی آن سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در سازمان ملل است که تقریباً تمام تصویر برساخته قدرت هژمونیک آمریکا را بر هم زده و در نقطه مقابل نیز دیگر کشورها در نقطه مقابل موضع آمریکا در بحران غزه قرار گرفتند و هشتادمین اجلاس سازمان ملل را به ضداسرائیلیترین اجلاس در تاریخ سازمان ملل تبدیل کردند. نکته مهم آنکه تنظیم معادلات جهانی بدون قدرت تکقطبی، آمریکا را به سمت رفتارهای غیرقابل پیشبینی سوق خواهد داد. در موقعیت از دست رفتن برتری اقتصادی و سیاسی، ایالات متحده به سمت استفاده از قدرت سخت برای مقابله با تغییر این نظم حرکت کرده است. استفاده قدرتهای هژمون از قدرت سخت و عبور از سلطه نرم این احتمال را تقویت میکند که آمریکا در روزها و ماههای آتی دست به رفتارهایی بزند که آثار خسارتباری برای آمریکا و بهتبع جهان داشته باشد تا بتواند مانع انسجام نظم جدید منطقهای شود.
کمک ترامپ به نظم چندقطبی جهان
شروع جنگ اوکراین و بالا گرفتن جنگ غزه، اثبات کرد نظام بینالملل در حال تغییر برخلاف خواست و نظر آمریکاست. دونالد ترامپ با شعار بازگرداندن عظمت به آمریکا به کاخ سفید آمد تا این بحرانها را مدیریت کند، اما اقدامات او از نمایشها و شوهای رسانهای با ابرقدرتهای در حال ظهور فراتر نرفت. دیدار او با پوتین اگرچه اثر رسانهای قابلتوجهی داشت؛ اما نتوانست بحران اوکراین را حل کند. ترامپ علیرغم رفتار توهینآمیزش با زلنسکی ناچار شد تا همراستا با اتحادیه اروپا، زبان به تهدید پوتین باز کند، حمایت همهجانبه ترامپ از اسرائیل، زمینه تجاوز و جنگ 12 روزه علیه ایران را فراهم کرد؛ اما نخستوزیر رژیم را به این نقطه محدود نکرد، تجاوز اسرائیل به بزرگترین متحد آمریکا در منطقه، روابط قطر با آمریکا را تحت شعاع قرار داد و حیات پیماننامه ابراهیم را تحت تأثیر قرار داد. ترامپ نهتنها نتوانست مانع تحقق این نظم چندقطبی شود، بلکه با رفتاری دیکتاتورمآبانه و با زنده کردن خوی غرب وحشی آمریکایی، حرکت قدرتهای در حال توسعه به سمت نظم چندقطبی را تسریع کرد.
تیر خلاص به تکقطبی در جهان
ترامپ در تخریب پیکر نیمهجان قدرت تکقطبی آمریکا تنها به همین نقطه محدود نماند، رئیسجمهور آمریکا یکتنه در حال تخریب تمام دستاوردهای قدرت هژمونیک آمریکا در نظام بینالملل است. سازمان ملل با شعار رعایت حقوق بشر و حفظ صلح در جهان تشکیل شد تا بتواند قدرت تکقطبی آمریکا را حفظ کند. ترامپ اما در سخنرانی اجلاس مجمع عمومی تقریباً تمام دستاوردهای 80 ساله قدرت هژمونیک آمریکا را نابود کرد. سازمان ملل را ناکارآمد خواند، نارضایتیاش از سازمان ملل را با خراب شدن پلهبرقی و دستگاه مانیتورینگ سخنرانیاش نشان داد و به ژستهای بشردوستانه برای حفظ محیط زیست هم حسابی تاخت. در نقطه مقابل هم به جز نتانیاهو تقریباً هیچ فردی از سخنرانی رئیسجمهور آمریکا، استقبال نکرد. سخنرانی ترامپ در سازمان ملل اولین اعتراف آمریکا به از دست رفتن قدرت هژمونیکش در جهان بود. صحبتهای پرخاشگرانه ترامپ و اعتراض او به ناکارآمدی سازمان ملل این گزاره را اثبات کرد که آمریکا بهوضوح نظم تکقطبیاش را در آستانه از دست رفتن میبیند و در نقطه مقابل واکنش منفی کشورها و رسانهها به سخنرانی دیکتاتورمآبانه رئیسجمهور آمریکا، شکست این هژمونیک را قطعی کرد.
سازمان ملل علیه هژمونی آمریکا
سازمانی که قرار بود حافظ قدرت مسلط آمریکا در جهان باشد، در اجلاس عمومی امسال به اصلیترین عامل تهاجمی قدرت هژمونیک آمریکا تبدیل شد. برای ایالات متحده حمایت از رژیم صهیونیستی معانی متفاوتی داشت، ایالات متحده، تضعیف اسرائیل در منطقه را تهدیدی برای نفوذش در خاورمیانه میداند، اسرائیلیها نیز با گرهزدن این موضوعات به افول هژمونیک آمریکا در حال بهرهمندی از حمایت حداکثری آمریکاییها هستند. اما نکته جالب توجه این است که این بار حمایت آمریکا از اسرائیل برخلاف ادوار گذشته، با واکنش منفی اکثر کشورها همراه شده است، چه کشورهای اروپایی که از تریبون سازمان ملل برای به رسمیت شناختن فلسطین استفاده کردند چه رؤسایجمهوری که تجاوز صهیونیستها به مردم غزه را محکوم کردند، همه به نوعی در تقابل با رویکرد فعلی آمریکا رفتار کردند، این شورش جهان علیه رفتارهای آمریکا وجهی دیگر از افول قدرت هژمونیک آمریکاست. آمریکا در این موقعیت تنها دو راه دارد، یا حمایت خود از رژیم را تعدیل کند که این عملاً به معنای پذیرش شکست نفوذ آمریکا در منطقه است یا برخلاف مخالفتها، به حمایت حداکثری ادامه دهد. رفتاری که اکنون آمریکا نیز آن را انجام میدهد. در این مسیر هم افول این قدرت با اتکا به قدرت سخت و واکنش منفی کشورها در جهان، ادامه پیدا خواهد کرد.
مخالفت صریح دو ابرقدرت با اسنپبک
از زمانی که آمریکا قطعنامههای متعددی علیه ایران به شورای امنیت برد تاکنون، هیچ کدام از ابرقدرتها زیر بار پذیرش هزینه حمایت از ایران نرفتند. در بهترین حالت کشورهایی مثل چین و روسیه به دادن رأی ممتنع علیه برخی قطعنامهها اکتفا کردند، در برخی موارد حتی روسیه نیز به قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران رأی مثبت داده است. اما در آستانه غروب برجام و فعالسازی ماشه، روسیه و چین در مقام مخالفتی تمامعیار با اروپا و آمریکا ظاهر شدند. روسیه قطعنامهای برای جلوگیری از فعالسازی ماشه ارائه کرد و نهایتاً هم این دو کشور به بازگشت تحریمهای آمریکا علیه ایران، رأی منفی دادند. عوامل و مؤلفههای متعددی در مورد علل حمایت روسیه و چین از ایران وجود دارد. تقابل روسیه با اروپا و آمریکا در ماجرای اوکراین و تهدیدهای چندباره آمریکا علیه چین، آنها را به این نتیجه رساند که باید مناسبات و منافع بینالمللی را منهای آمریکا بچینند و در تقابل با آن حرکت کنند. قرار گرفتن ایران در این مثلث قدرت منهای غرب، اثبات میکند آمریکا حالا بیش از هرزمان دیگری در پرتگاه افول قدرت هژمون خود قرار دارد.
آمریکا به رفتارهای خطرناک دست میزند؟
شکاف عمیق میان قدرتهای جهانی، این گزاره را اثبات میکند که آمریکا در آیندهای نزدیک، دیگر تکقدرت نظام بینالملل نخواهد بود. این قدرت میان دیگر کشورها تقسیم خواهد شد. در بهترین حالت همانگونه که آفتاب بالاخره در آسمانهای بریتانیا غروب کرد و این کشور را از امپراتوری استعماری به یک کشور توسعهیافته در کنار دیگر قدرتهای جهانی تبدیل کرد، آمریکا نیز در همین موقعیت قرار خواهد گرفت. با این تفاوت که نظام بینالملل دیگر تمایلی به مسلطشدن یک قدرت تکقطبی نشان نخواهد داد و مناسبات را بر مبنای معادلات کوتاهمدت و سودمحور، میچیند. عبور آمریکا از این موقعیت تکقطبی بهسادگی نخواهد بود. در شرایطی که تکقدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا در جهان رقبای دیگری پیدا کرده است و ایالات متحده همچنان از برتری نظامی برخوردار است، دورازذهن نیست که او برای حفظ هژمونیاش، به استفاده از این قدرت مسلط حرکت کند. نمود عینی آنهم استفاده آمریکا از جنگنده برای زدن تأسیسات هستهای ایران و سوزاندن میز دیپلماسی بود. دستاورد خواندن این تجاوز نشان میدهد آمریکا به امید استفاده از آخرین قدرت باقیماندهاش برای حفظ هژمونیاش متوسل شده است. تحرکات اخیری که در منطقه در حال وقوع است نیز این گزاره را اثبات میکند که آمریکا برای جلوگیری از افول این قدرت هژمونیک از آخرین ابزارهای قدرت استفاده خواهد کرد. سخنرانی ترامپ در سازمان ملل، نمودی از رفتارهای سخت آمریکا در روزهای آتی خواهد بود. آمریکا حالا مشابه زمان ریاستجمهوری بوش پسر، مستعد رفتارهای غیرقابلپیشبینی برای حفظ قدرت هژمونیکش است، اگرچه بوش پسر در شرایطی توانست قدرت هژمونیک آمریکا را حفظ کند که تقابلش با اروپا، چین و روسیه تا به این حد نرسیده بود، وضعیت برای آمریکا آنقدر سخت شده که حتی دست به تهدید ونزوئلا و لشکرکشی علیه این کشور نیز زده است. برایناساس احتمال آنکه در روزها و ماههای آینده آمریکا دست به اقداماتی بزند که هم برای خودش دردسر بسازد هم منطقه و جهان را به آشوب بکشد، وجود دارد. سطح تنشها در جهان و میان قدرتها آنقدر غیرقابلکنترل است که یک رفتار تنشزا میتواند زمینه بروز یک درگیری فراگیر را فراهم کند. مگر آنکه ایالات متحده تصمیم بگیرد با دادن امتیاز و برقراری روابط دیپلماتیک و صرف نمایش قدرت، این تنشها را مدیریت کند.











