سارا طاهری – ابوالفضل مظاهری، گروه دانشگاه: بهمن ماه ۱۳۹۸، وقتی دانشگاه فرشتگان با تنها یک دفتر کوچک آغاز به کار کرد، کمتر کسی تصور میکرد که طی پنج سال، این واحد بتواند تحولی شگرف در آموزش ناشنوایان و به طور کلی افراد دارای معلولیت ایجاد کند. البته شروع این مسیر کم هم چالش نداشت؛ نیروی آموزشدیده برای تدریس به دانشجویان ناشنوا، کمبود مترجم حرفهای زبان اشاره و بروکراسی پیچیده اداری که میتوانست هر ایدهای را در همان ابتدا متوقف کند. جسارت شهید طهرانچی در مدیریت و اعتقاد راسخ به انجام ماموریت اجتماعی دانشگاه فضای دانشگاه را برای پیادهسازی یک اتفاق جدید در آموزش عالی و جبران یک غفلت تاریخی مهیا کرد. با این رویکرد ایده علی مقداری، استاد تمام دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف، برای شکلگیری دانشگاهی ویژه افراد دارای معلولیت با محوریت ناشنوایان رنگ واقعیت گرفت.
از روزهای ابتدایی، دانشگاه فرشتگان مسیر متفاوتی را نسبت به روند معمول شکلگیری مراکز آموزش عالی آغاز کرد؛ برگزاری دورههای آموزشی ویژه اساتید و کارشناسان برای آشنایی با فرهنگ و نیازهای دانشجویان ناشنوا، طراحی برنامه رشته کارشناسی زبان اشاره ایرانی، همکاری با دانشگاههای معتبر مانند شریف و چاپ کتابهای مناسبسازیشده با کلیپهای آموزشی و QRکدها؛ تجربهای که در تاریخ آموزش عالی ایران بیسابقه بود.
امروز، پنج سال پس از آن زمان میگذرد و دانشگاه فرشتگان با 23 رشته تحصیلی میزبان بیش از ۵۰۰ دانشجوی دارای معلولیت و فاقد معلولیت است. هشتم مهر، روز جهانی ناشنوایان، فرصتی است برای بازخوانی تجربه گرانبهای واحد فرشتگان دانشگاه آزاد که امکان ظهور و بروز علمی افراد دارای معلولیت را تا دریافت مدارج علمی و عضویت هیئت علمی دانشگاه ممکن ساخت. علی مقداری، رئیس دانشگاه آزاد واحد بینالملل فرشتگان در گفتوگو با «فرهیختگان» به روایت چالشها، خاطرات و برنامههایی که این واحد دانشگاهی در پنج سال گذشته داشته پرداخته که در ادامه از نظر میگذرانید.
بهمنماه 98 دانشگاه فرشتگان رسماً آغاز به کار کرد. شما پیش از ماجرای تأسیس دانشگاه فرشتگان آشنایی و مواجههای با دکتر طهرانچی داشتید؟
اولین مواجهه من با شهید طهرانچی به سال 1394 برمیگردد. در آن زمان مدیرکل آموزش و پژوهش وزارت نیرو و همچنین استاد دانشگاه شریف بودم. ایشان در آن مقطع ریاست دانشگاه شهید بهشتی را بر عهده داشتند. از سوی دیگر، دانشگاه شهید عباسپور (صنعت آب و برق) طبق مصوبه دولت قبل (در دوره دکتر احمدینژاد) به دانشگاه شهید بهشتی ملحق شده بود. من از وزارت نیرو مأمور شدم برای حل و پیگیری برخی مشکلات ناشی از ادغام دانشگاه صنعت آب و برق در دانشگاه شهید بهشتی در برخی جلسات هیئتامنای دانشگاه شهید بهشتی حضور پیدا کنم. آن زمان وزیر نیرو با اینکه عضو رسمی هیئتامنا بودند، مقرر کردند بهجای ایشان در جلسات شرکت و فرایند همکاری را روانتر کنم. در همان یکی دو جلسهای که شرکت داشتم، برای اولینبار با شهید دکتر طهرانچی آشنا شدم. بعد از آن جلسات دیگر ارتباط مستقیمی با ایشان نداشتم تا زمانی که بهعنوان رئیس دانشگاه آزاد منصوب شدند. در آن مقطع من عضو هیئت ممیزه دانشگاه آزاد اسلامی بودم و آنجا فرصت تعامل و همکاری بیشتری با ایشان پیش آمد.
شما از سال ۱۳۹۳ روی پروژهای در حوزه رباتهای ویژه دانشآموزان کمتوان کار میکردید. بعد از آن هم وارد حوزه زبان اشاره و در همان دوره و در سفری به آمریکا با دانشگاهی آشنا شدید که مدیریت آموزش دانشجویان ناشنوا را بر عهده داشت. وقتی به ایران برگشتید، در یکی از جلسات وزارت علوم پیشنهاد تأسیس دانشگاهی مشابه آن را مطرح کردید. چه شد که در نهایت دانشگاه آزاد میزبان چنین دانشگاهی شد؟
بعد از همان پروژه که مربوط به ساخت یک ربات برای آموزش زبان اشاره به کودکان ناشنوا بود، در سال ۱۳۹۵، برای شرکت در یک کنفرانس به آمریکا رفتم. در آنجا با استادی آشنا شدم که عضو هیئتعلمی دانشگاهی در واشنگتندیسی بود؛ دانشگاهی که در آن زمان تنها دانشگاه ویژه ناشنوایان در جهان به شمار میرفت و قدمتی حدود ۱۵۰ سال داشت، و زمان ریاستجمهوری آبراهام لینکلن تأسیس شده بود. از روی کنجکاوی به وبسایت آن دانشگاه مراجعه کردم و اطلاعاتی جمعآوری کردم، سپس در یک سفر شخصی از آن دانشگاه بازدید داشتم و چند روزی در آنجا ماندم که با استقبال مسئولان آن دانشگاه همراه شد، چون زبان اشاره آمریکایی بلد نبودم، برایم مترجم گذاشتند. اغلب اعضای هیئتعلمی و کارشناسان دانشگاه ناشنوا بودند و اداره بینالملل هم از حضور من استقبال خوبی کردند. فرصت پیدا کردم کلاسهای درس و آزمایشگاهها را ببینم و با اساتید و دانشجویان ناشنوا صحبت کنم. بعد از بازگشت به ایران گزارشی برای وزارت علوم تهیه کردم و توضیح دادم که چنین دانشگاهی در آمریکا وجود دارد و گفتم: «به نظر من جای آن در ایران و حتی منطقه خاورمیانه خالی است.» در آن زمان دکتر فرهادی وزیر علوم بودند. ایشان روی پیشنهاد من دستور بررسی دادند و با نظر مساعد، موضوع را به شورای گسترش آموزش عالی ارجاع کردند. من در جلسه شورا طرح را توضیح دادم و در نهایت، این پیشنهاد بهاتفاق آرا تأیید شد. در همان سال ۱۳۹۵، وزارت علوم موافقت اصولی طرح را صادر کرد، اما به من گفتند باید یک نهاد پشتیبان برای راهاندازی دانشگاه پیدا کنم. به من گفته شد اگر نهاد پشتیبان پیدا نکنم، باید صدسال دیگر صبر کنم! از زمان مرحوم باغچهبان، یعنی سال ۱۳۰۳ که مدرسهای برای کودکان ناشنوا راهاندازی شده بود، در آموزش عالی ایران هیچاقدامی در این حوزه انجام نشده بود، چه قبل و چه بعد از انقلاب. آموزش عالی در این زمینه دچار غفلت شده بود.
من این نامه و پیشنهادم را در یکی از جلسات هیئت ممیزه دانشگاه آزاد به دکتر طهرانچی ارائه کردم؛ در آن زمان دکتر طهرانچی حدود سه تا چهارماه بود که به ریاست دانشگاه منصوب شده بودند. من یادداشتی را از طریق تلفن همراه برای ایشان فرستادم و ایشان همان زمان که پشت میز بهعنوان رئیس جلسه حضور داشتند، آن را بررسی کردند و پروپوزال و پیشنهاد وزارت علوم را به ایمیل دانشگاه شهید بهشتی ایشان ارسال کردم. دکتر طهرانچی آن را باز کردند و در همان یکی دو ساعت جلسه، پیشنهاد را مطالعه و همان زمان در جلسه به من پیامک دادند که «وقتی جلسه تمام شد صبر کنید، من با شما کار دارم.» پس از پایان جلسه، آقای دکتر گفتند: «من موافقم، ایده خیلی خوب است. من موافقت هیئتامنای دانشگاه آزاد را میگیرم، منتها شرطش این است که خود شما راهاندازیاش کنید، چون ایده از شما بوده و تجربه دارید و شاید هر کسی چنین درکی از اهمیت آن نداشته باشد.» من پاسخ دادم: «چشم، اگر شما حمایت کنید، مشکلی نیست؛ من وقت میگذارم و انجام میدهم.» چند روز بعد، فکر میکنم ۲۷ آذر ۱۳۹۷ بود که ایشان برای من حکم راهاندازی این واحد دانشگاهی را صادر کردند، سپس حدود پنج تا ششماه وقت صرف بازسازی و آمادهسازی محیط اختصاصدادهشده شد که محل فعلی دانشگاه است، کردم. پس از آن، با اخذ موافقت قطعی وزارت علوم با تأسیس واحد فرشتگان از اردیبهشت 1398 بهعنوان سرپرست منصوب شدم و اولین ورودیها مهر ۱۳۹۹ بود.
پیش از ارائه پیشنهاد به دانشگاه آزاد، آیا به دنبال نهاد یا دانشگاه دیگری برای پشتیبانی بودید؟
بله، قبل از دانشگاه آزاد، ابتدا این پیشنهاد را به دانشگاه صنعتی شریف ارائه دادم، چون قبلاً به مدت حدود ۹ سال معاون آموزشی دانشگاه شریف بودم، پیشنهاد تأسیس آن را نه به شکل «دانشگاه» بلکه بهعنوان «دانشکده علوم و مهندسی ویژه افراد دارای معلولیت» ارائه کردم. اما واقعیت این است که پاسخی دریافت نکردم و طرح مسکوت ماند؛ شاید از نظر هزینه و تأمین منابع این طرح میترسیدند و نگران بودند. حدود شش ماه منتظر ماندم تا ببینم امکان اجراییشدن در آنجا فراهم است یا نه، زیرا دانشگاه شریف به واسطه این که سالها در آنجا کار کرده بودم از نظر اجراییشدن برای من راحتتر بود. بعدازاین که موافقت اصولی را از وزارت علوم دریافت کرده بودم، این موافقت چند ماهی در جیب من مانده بود تا وقتی برای بررسی پرونده ارتقای اساتید در جلسه هیئت ممیزه دانشگاه آزاد حضور پیدا کردم، ناگهان به ذهنم رسید که پیشنهاد را برای دکتر طهرانچی بفرستم. ایشان پیام را دریافت کردند و در مدت حدود دوساعت پاسخ مثبت دادند. برای من این مسئله بسیار ارزشمند بود، زیرا معمولاً در سیستم ایران مسئولان جرئت تصمیمگیری برای شروع کار جدید یا متفاوت را ندارند، اما ایشان در دوساعت بهصورت مثبت پاسخ دادند.
نام «فرشتگان» چگونه برای این دانشگاه انتخاب شد و پیشنهاد چه کسی بود؟
زمانی که طرح اولیه را برای وزارت علوم نوشتم، لازم بود نامی برای دانشگاه انتخاب کنیم. این نام را با مشورت یکی از همکارانم در دانشگاه شریف، دکتر دورعلی که از اساتید پیشکسوت بودند، برگزیدیم. به نظرمان «فرشتگان» بهترین انتخاب بود. دکتر طهرانچی هم از این نام بسیار استقبال کردند. تعبیر شهید طهرانچی این بود که «اگر برای این بچهها امکانات فراهم شود، میتوانند همچون فرشتهها به پرواز درآیند و وضعیت دانشی خود را ارتقا دهند.» حتی در المپیادی که اردیبهشت برگزار شد و ایشان حضور یافتند، دوباره به همین موضوع اشاره کردند. البته علت اینکه نام «فرشتگان» را انتخاب کردم- درحالیکه میتوانستیم نام آن را دانشگاه ناشنوایان بگذاریم- این بود که نمیخواستم دانشگاه صرفاً محدود به جامعه ناشنوایان باشد. در همان دورهای که روی پروژههای پژوهشی در دانشگاه شریف کار میکردم، با موضوعات مرتبط با کودکان اوتیسم، سندروم داون و معلولیتهای جسمی - حرکتی نیز آشنا شدم. بنابراین ترجیح دادم نامی عامتر انتخاب شود تا در آینده بتوانیم طیف وسیعتری از افراد دارای معلولیت را تحت پوشش قرار دهیم؛ هرچند در حال حاضر محوریت کار ما ناشنوایان هستند.
ترکیب دانشجویان دانشگاه فرشتگان چگونه است و چه معیارهایی برای انتخاب رشتهها در نظر گرفته شد؟
اکثریت دانشجویان ما ناشنوا و کمشنوا هستند، برای مثال در رشته روانشناسی، پیش از دریافت مجوز، از خود دانشجویان نابینا نظرخواهی کردیم که علاقهمند به چه رشتهای هستند. بیشتر آنها رشته روانشناسی را انتخاب کردند، زیرا باوجود نابینایی میتوانند از طریق شنوایی مطالب را دریافت کنند. از طرفی این رشته برای آنها مزیت دیگری هم دارد؛ برخی از مراجعان ترجیح میدهند روانشناس یا مشاورشان آنها را نبیند، بنابراین دانشجویان نابینا در این زمینه یک ویژگی خاص دارند.
راهاندازی «فرشتگان» چگونه آغاز شد؟ چه چالشهایی در ابتدای آغاز فعالیت پیشروی این واحد قرار داشت؟
در ابتدا در واحد تهران غرب فقط یک دفتر ۲۴ متری در اختیار ما قرار گرفت. آن زمان خانم دکتر داداندیش رئیس واحد تهران غرب بود. من در آن زمان هیئتعلمی نیمهوقت واحد تهران غرب بودم و با هماهنگی دکتر طهرانچی و دکتر آقامیری (رئیس وقت دانشگاه آزاد استان تهران)، آن دفتر برای امور اداری و پیگیری مجوزها اختصاص داده شد. پس از یک ماه، ساختمان فعلی دانشگاه که قبلاً ساختمان تربیتبدنی واحد تهران مرکزی بود و حدود دو سال متروکه مانده بود، به ما واگذار شد، چون برای دریافت مجوز قطعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ما ناچار بودیم محل دانشگاه را تعیین کنیم. در واقع جزء مقررات وزارت علوم این بود که در صورت داشتن ایده و طرح، محل دانشگاه نیز مشخص شود. وقتی نامهای به وزارت علوم ارسال و محل دانشگاه را اعلام کردیم، مجوز قطعی را از وزارت علوم دریافت کردیم. این ساختمان در آن مدت آسیب زیادی دیده و بخشهایی از آن تخریب شده بود. حدود شش تا هفتماه زمان برد تا با همکاری و کمکهای مالی واحدهای تهران غرب و اسلامشهر بتوانیم ساختمان را بازسازی کنیم و آماده پذیرش دانشجو در مهر ۱۳۹۹ شویم. از همان زمان تاکنون، فعالیت دانشگاه در این مکان ادامه دارد اما در مورد چالشها باید گفت نخستین چالش ما نبود نیروی آموزشدیده برای تدریس به دانشجویان ناشنوا بود. در ایران سابقهای وجود نداشت که اساتید بهطورجدی با دانشجوی ناشنوا کار کرده باشند. بنابراین در همان شش هفت ماهی که مشغول بازسازی ساختمان بودیم، دورههای آموزشی در دانشگاه برگزار کردیم تا افرادی که علاقهمند به همکاری بودند، با زبان اشاره و فرهنگ ناشنوایان آشنا شوند. همه اساتید متقاضی همکاری باید این دورهها را میگذراندند. کارشناسان اداری نیز از همان روز اول موظف شدند این دورهها را بگذرانند. چالش بعدی، کمبود مترجم زبان اشاره در ایران بود، چون رشتهای دانشگاهی در این حوزه وجود نداشت، اغلب مترجمان بهصورت تجربی و در خانوادههای ناشنوا رشد کرده بودند. به این افراد «کُدا» (کودکان والدین ناشنوا) میگویند. بسیاری از مترجمان ما از همین گروه بودند. برای رفع این مشکل، با الگوگرفتن از دانشگاه آمریکایی، برنامه رشته کارشناسی زبان اشاره ایرانی را طراحی کردیم. با همکاری گروهی از زبانشناسان، برنامه درسی بومی شد و پس از آن مجوز وزارت علوم را دریافت کردیم. اکنون تنها دانشگاهی در ایران هستیم که این رشته را در مقطع کارشناسی ارائه میدهیم. متوجه شدیم باید افراد تحصیلکرده در این رشته داشته باشیم تا این زبان بهاصطلاح پا بگیرد. بازار شغلی خوبی هم دارد. جزء معدود رشتههای کارشناسی است که قبل از فارغالتحصیلی وضعیت شغلی افراد مشخص است.
در سالهای گذشته هیچ عضو هیئتعلمی ناشنوایی در دانشگاههای بزرگ کشور نداشتیم؟
از سال ۱۳۰۳ که مرحوم باغچهبان مدارس ناشنوایان را تأسیس کرد تا سال ۵۷، تنها مدارس استثنایی باغچهبان فعال بوده و نهایتاً دانشآموزان میتوانستند تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. اگر هم دانشآموز ناشنوایی موفق به اخذ دیپلم میشد، هیچ امکان و مناسبسازی برای ورود به آموزش عالی نداشت. در موارد معدود، اگر فردی تصادفاً وارد دانشگاهی میشد، محیط دانشگاه بههیچوجه مناسبسازی نشده بود. در کشور افرادی از ناشنوایان که تحصیلات عالی داشته باشند، بسیار محدود داریم؛ در حد انگشتان یک یا دو دست. اکنون دانشگاه فرشتگان اولین عضو هیئتعلمی ناشنوا را جذب کرده است. این درحالیکه حدود ۱۰۰ هزار عضو هیئتعلمی در دانشگاههای دولتی و آزاد، داریم. این اتفاق نقطه عطفی در زندگی ناشنوایان است؛ موضوعی که پیشتر حتی در حد رؤیا هم برایشان دستنیافتنی بود که بتوانند روزی استاد دانشگاه شوند. تعدادی از کارکنان و کارشناسان دانشگاه هم از همین افراد هستند. ما از ابتدا الگوبرداری خود را از دانشگاه آمریکایی آغاز کردیم؛ دانشگاهی که ۳۰ درصد دانشجویان آن فاقد معلولیت و ۷۰ درصد از ناشنوایان و نابینایان یا افراد دارای معلولیت هستند. همین الگو را در دانشگاه فرشتگان پیاده کرده و به وزارت علوم اعلام کردیم که میخواهیم نسبت دانشجویانمان 30 به 70 باشد. زمانی که آمریکا بودم از مسئولان پرسیدم چرا نسبت دانشجویان 30 به 70 است؟ چرا فقط صرفاً برای دانشجویان ناشنوا نیست؟ مسئولان دانشگاه آمریکایی تأکید میکردند اگر درِ دانشگاه فقط روی ناشنوایان باز شود، ارتباط این افراد با خانواده، خواهر، برادر، بستگان یا دوستانشان که ناشنوا نیستند قطع خواهد شد. اما وقتی درصدی دانشجویان شنوا نیز در کنار آنها حضور داشته باشند، نهتنها فرهنگ دانشگاهی آسیب نمیبیند، بلکه حضور این افراد بهعنوان یک همراه یا دستیار، کمک بزرگی به دانشجویان دارای معلولیت است. این تجربه را ما نیز در دانشگاه فرشتگان لمس کردیم؛ امروز میبینیم که دانشجویان با هم دوست شدهاند و یکدیگر را یاری میدهند.
در حال حاضر واحد فرشتگان چند دانشجوی فاقد معلولیت و چه تعداد دانشجوی دارای معلولیت دارد؟
اکنون در دانشگاه فرشتگان حدود ۵۰۰ دانشجو- بدون درنظرگرفتن دانشجویان جدیدالورود- داریم. نسبت دانشجویان دارای معلولیت به دانشجویان عادی در حال حاضر ۶۰ به ۴۰ است. هنوز به الگوی ۷۰ به ۳۰ نرسیدهایم، زیرا دانشگاه برای عموم جامعه بهطور کامل شناخته نشده است. ترکیب دانشجویان ما شامل ناشنوایان، نابینایان، افراد دارای سندروم و دیگر معلولیتهاست. حدود 140 نفر در مدت فعالیت این دانشگاه تاکنون فارغالتحصیل شدند. در سال اول شروع فعالیت دانشگاه، ۱۱ رشته در مقاطع کاردانی و کارشناسی داشتیم. در سال دوم این تعداد به ۱۹ رشته رسید و در سال سوم به ۲۳ رشته افزایش یافت که چهار رشته آن در مقطع کارشناسیارشد است. در حال حاضر رشتههای ارشد شامل مهندسی معماری، تربیتبدنی، زبانشناسی ناشنوایی و آموزش زبان انگلیسی است. در همین روزهای گذشته بچهها برای دفاع از پایاننامه خود آماده میشدند. به نظر من، دانشگاه فرشتگان در مدت کوتاه تأسیس خود، تأثیر بسیار بزرگی بر زندگی دانشجویان و حتی بر فرهنگ جامعه گذاشته است. من با اشتیاق درباره این موضوع صحبت میکنم. در علم مکانیک یا فیزیک پدیدهای داریم به نام «ضربه»؛ مانند تصادف یا انفجار که در کسری از ثانیه رخ میدهد اما آثار بسیار بزرگی برجا میگذارد. دانشگاه فرشتگان نیز در همین پنج سال، اثرات عمیقی بر زندگی مخاطبان خود گذاشته است. اکنون ناشنوایان استاد دانشگاه دارند، کارشناس دارند، حتی قوه قضاییه برای نخستینبار درخواست کرده است کارشناس رسمی زبان اشاره داشته باشد؛ موضوعی که پیشتر اصلاً وجود نداشت. در گذشته حتی پلیس و آتشنشانی خدماتی به ناشنوایان ارائه نمیکردند؛ مثلاً اگر خانه فرد ناشنوا آتش میگرفت، او چگونه میتوانست با تلفن ثابت موضوع را به آتشنشانی اطلاع دهد؟ این همان فرهنگسازی بزرگی است که دانشگاه فرشتگان با کمک انجمنهای ناشنوایان ایجاد کردهاند. در جامعه نیز آثار این حرکت بهوضوح دیده میشود. امروز حتی شرکت مخابرات و امور مشترکین تلفن همراه، سیستم ویژهای برای پاسخگویی به ناشنوایان راهاندازی کرده است. این نشان میدهد تأثیر اجتماعی یا همان سوشالایمپکت چنین اقدامی بسیار گسترده و متنوع بوده و همچنان نیز جای کار فراوان دارد. از نظر کادر علمی نیز وضعیت خاصی داریم. در حال حاضر اعضای هیئتعلمی تماموقت ما محدودند و بیشتر همکاران بهصورت حقالتدریس یا پارهوقت فعالیت میکنند. دلیل این موضوع هم حساسیت ما در جذب است؛ ما تنها افرادی را میپذیریم که واقعاً علاقهمند باشند، جای دیگری تعهد کاری نداشته باشند و زبان اشاره و فرهنگ ناشنوایان را بیاموزند. امروز خوشبختانه مقالات بسیار ارزشمندی از ایران در حوزه ناشنوایان و زبان اشاره در مجلات معتبر بینالمللی منتشر میشود. در گذشته حتی یک مقاله علمی هم از ایران در این حوزه منتشر نمیشد، اما اکنون این روند آغاز شده است. بهعنوان نمونه، یکی از اساتید ما به دلیل حجم بالای فعالیتهای علمی و پژوهشی خود در حوزه ناشنوایان، پایه تشویقی دریافت کرده است، همچنین دانشجویان مقطع کارشناسیارشد و اساتید ما در حال تولید کارهای علمی در این زمینه هستند. بنابراین باید بگویم که من واقعاً حس خوبی نسبت به این مسیر دارم. امیدوارم نهالی که کاشته شده که مدیون شهید دکتر طهرانچی است به رشد و بالندگی ادامه دهد و روزبهروز تنومندتر شود.
یکی از مشکلات اصلی دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، موضوع اشتغال است؛ مسئلهای که البته مختص دانشجویان دارای معلولیت یا ناشنوا هم نیست و بسیاری از دانشجویان دیگر نیز با آن مواجهند. دانشگاه آزاد اسلامی در سالهای اخیر تلاش کرده است ارتباط دانشجویان را با صنایع تقویت کند تا پس از فارغالتحصیلی بهتر بتوانند جذب بازار کار شوند. در این زمینه دانشگاه فرشتگان برای فارغالتحصیلان خود چه تدابیری اندیشیده است تا اشتغال آنان بهنوعی تضمین شود؟
ما از همان ابتدا در انتخاب رشتهها رویکردی متفاوتی داشتیم و مبنای گسترش را نیاز جامعه قرار دادیم. هدف ما این نیست که صرفاً مدرکی صادر کنیم و دانشجو پس از آن بیکار بماند، زیرا این موضوع برای افراد دارای معلولیت، بیکاری آسیبهای روانی بیشتری در پی خواهد داشت. اگر یک دانشجوی فاقد معلولیت بیرون برود و کار پیدا نکند، بالاخره به هر شکلی امور زندگیاش را میگذراند اما این دانشجویان با تمام سختیها و محدودیتهای خود، سرمایهگذاری کرده و تلاش کردهاند تا به اینجا برسند. ما رشتههایی را انتخاب کردهایم که عمدتاً مهارتی باشند، تا فارغالتحصیل بتواند خوداشتغالی داشته باشد. برای مثال، رشته طراحی و ساخت طلا و جواهر شاید امکان استخدام مستقیم نداشته باشد، اما فرد میتواند با دریافت وام و راهاندازی یک کارگاه، چند نفر را نیز استخدام کند. رشته طراحی لباس نیز به همین صورت است؛ هیچ اداره دولتی طراح لباس استخدام نمیکند، اما فارغالتحصیل میتواند کسبوکار خود را راهاندازی کند. یا مثلاً رشته عکاسی. چند ماه پیش نامهای از مجلس شورای اسلامی دریافت کردیم که مربوط به گزینش و جذب یکی از فارغالتحصیلان ناشنوا ارسال شده بود. باعث خوشحالی بود که مجلس قصد دارد برای استخدام و گزینش فارغالتحصیلان ناشنوا در رشته عکاسی اقدام کند. این حرکتها باعث میشود جایگاه این دانشجویان بهتدریج در جامعه تثبیت شود. ما بیشتر تمرکز خود را بر رشتههایی گذاشتهایم که فارغالتحصیلان آن کمتر به دنبال استخدام باشند و بیشتر مسیر کارآفرینی و خوداشتغالی را دنبال کنند. بااینحال، در برخی زمینهها، دانشجویان بازدیدهایی از شرکتها انجام میدهند و برخی از شرکتها با ما تماس گرفتهاند تا افراد دارای معلولیت را معرفی کنیم و جذب کنند. ما نیز اسامی دانشجویان را ثبت و به آنها اطلاعرسانی کردهایم تا رزومههای خود را ارائه دهند و در مصاحبهها شرکت کنند و خودشان انتخاب شوند. برخی نهادهای دولتی یا شرکتهای خصوصی نیز به دلیل انگیزههای مالیاتی و قوانین مربوطه علاقهمند به جذب این افراد هستند؛ مثلاً در قوانین داریم که درصدی از افراد دارای معلولیت باید در ارگانهای دولتی استخدام شوند. بااینوجود، تمرکز اصلی ما بر رشتههایی است که دانشجویان بتوانند مستقل عمل کنند. برای مثال، یکی از فارغالتحصیلان دختر ما اکنون در حوزه هواپیمایی و فروش بلیت فعالیت میکند و کارشناسی خود را نیز به پایان رسانده است. ما دو مشکل داشتیم؛ یک مشکل این بود که این بچهها خودشان باور نداشتند که میتوانند یا پدر و مادرشان باور نداشتند که بچههایشان میتوانند تحصیل کنند. دوم، فرهنگ عمومی جامعه آمادگی پذیرش افراد را نداشت؛ این یک پروسه سخت است ولی فکر میکنم در درازمدت، همانطور که در کشورهای غربی موضوع جاافتاده و دههها کار کردهاند، اینجا هم بهتدریج شکل میگیرد. برای مثال، دانشجویی ناشنوایی داشتم که علاقهمند به تحصیل بود اما پدرش اجازه نمیداد. من در دانشگاه شریف 35 سال کار کردهام؛ امکان ندارد پدر و مادری ببینند فرزندش دانشگاه شریف قبول شده اما نگذارند درس بخواند. اما در اینجا گاهی باید با والدین صحبت کرد و آنها را راضی کرد تا ببینند این فرد میتواند موفق شود. علاوه بر این چالشها، شروع کار ما با پدیده کرونا مواجه شد؛ همه دانشگاههای دنیا تعطیل یا نیمهتعطیل بودند. ما دانشجویان را پذیرش کرده بودیم و باید کلاسها را برگزار میکردیم، کلاسهای مجازی و مشکلات مربوطه را داشتیم، اما الحمدلله به خیر گذشت و بسیاری از دانشجویان اکنون فارغالتحصیل شدهاند.
از شریفیها هم در فعالیتهای «فرشتگان» کمک گرفتید؟
از همان ابتدا برخی دانشجویان ارشد و دکترای من از شریف به من کمک کردند، چون من با دانشگاه آزاد آشنایی چندانی نداشتم و ارتباطی نداشتم. آنها هم بهعنوان مدرس دروس فیزیک و ریاضی کمک کردند و هم در پروژههایی که درصدی از آنها مربوط به ارشد بود، همکاری کردند. بعضاً اکنون ما پروژههای مشترک با دانشگاه شریف داریم و از آزمایشگاهی که من کار میکردم استفاده میکنیم. یک اتفاق دیگر که در دانشگاه فرشتگان افتاده که منحصربهفرد است، این است که تاکنون 6 کتاب مناسبسازی شده برای بچههای ناشنوا در رشتههای مختلف با انتشارات دانشگاه صنعتی شریف بهصورت مشترک چاپ کردهایم، موضوعی نادر در چاپ کتابهای مشترک با یک دانشگاه دولتی.
منظور از کتاب مناسبسازی شده برای ناشنوایان چیست؟
کتابهای مناسبسازی شدهای که چاپ کردیم، عمدتاً مربوط به آموزش زبان اشاره هستند؛ یک سری کتابها هم مربوط به هنرهای هفتگانه، الماسشناسی و دیگر دروس است. برای هر درس، کلیپ زبان اشاره تهیه کردهایم و QR کد روی هر درس قرار دادهایم و فایلها روی آپارات بارگذاری شدهاند. کسی که کتاب را میگیرد، با گوشی خود میتواند کلیپها را ببیند و درس را دنبال کند. اینها جزء اولین کتابهای دانشگاهی در ایران هستند که QR کد دارند. من دو سه سال پیش، مجوز شورای انتشارات واحد را از دکتر طهرانچی گرفتم. مأموریتمان فقط این است که کتابهایی که ویژه افراد دارای معلولیت هستند چاپ شود. ما مانند سایر انتشارات عمل نمیکنیم که هر کتابی را چاپ کنیم. تمرکز ما فقط روی کتابهایی است که نیاز واحد خودمان را برطرف کند. تاکنون 6 کتاب چاپ شده و دو کتاب دیگر هم در دست تهیه و چاپ است. ویژگی دیگر این کار این است که در دانشگاههای مختلف، استادان کتابی مینویسند و دنبال ناشر خصوصی یا دانشگاهی میگردند. کار ما برعکس است؛ یعنی من استاد و مؤلف را پیدا میکنم، با او صحبت میکنم و میگویم: «من یک کتاب میخواهم در این زمینه، 6 ماه وقت دارید تا آن را بنویسید.» نیازها را دقیق مشخص میکنیم و گروه مؤلفان، چه یک، دو یا سه نفر، با ما قرارداد شش ماهه میبندند تا کتاب مطابق نیاز ما نوشته شود. سپس با انتشارات دانشگاه شریف چاپ میکنیم، زیرا با دانشگاه شریف قرارداد داریم. روند این است که کتاب باید توسط شورای انتشارات ما تصویب شود تا مناسبسازی شده برای جامعه مخاطب باشد و سپس دانشگاه صنعتی شریف آن را چاپ میکند. خوشبختانه، ماه اخیر دو کتاب جدید چاپ شده و روی سایت دانشگاه شریف قرار گرفته است. درصدی از فروش هر کتاب نیز به دانشگاه فرشتگان اختصاص داده میشود. چندماه قبل یونیسف با ما تماس گرفت و گفت که ما یک سری دستورالعمل برای ناشنوایان داریم و میخواهیم کلیپهای زبان اشاره آنها را آماده کنید تا ناشنوایان ایران با دستورالعملهای یونیسف و حقوق خود آشنا شوند. ما اولین قرارداد را با آنها بستیم. شما کدام دانشگاهی را میشناسید که یونیسف با آنها تماس بگیرد و چنین درخواستی کند؟ الان اولین کلیپی که طراحی کردیم روی سایت یونیسف قرار گرفته و هزینه آن را نیز به دانشگاه پرداخت کردهاند. اینها نیز برخی از مواردی هستند که بهعنوان درآمدهای غیرشهریهای واحد میباشد.
بنابراین درآمدهای غیرشهریهای هم داشتهاید.
بله. ما در این حوزه کاملاً بکر هستیم و رقیب نداریم. هر جایی که نیاز باشد، همکاری میکنیم. مثلاً وقتی قوه قضائیه در ایران به دنبال مترجم رسمی و متخصص باشد، ما این خدمات را فراهم میکنیم و از آنها میخواهیم هزینه آن را نیز پرداخت کنند. میخواهم بگویم که خوشبختانه این پتانسیل وجود دارد. البته محدودیت نیرو داریم؛ هم نیروی انسانی کارشناس و هم هیئت علمی، اما الحمدلله، امور به تدریج و با سرعت مناسبی پیش میرود.
آینده را برای «فرشتگان» چگونه تصور میکنید؟
من ۱۰ تا ۲۰ سال آینده را میبینم که دانشگاه فرشتگان به یک دانشگاه شناختهشده در ایران تبدیل خواهد شد. از ابتدا ما واحد را طوری برنامهریزی کردیم که اگر شرایط کشور مناسبتر شد، بتوانیم دانشجوی خارجی از منطقه جذب کنیم. زیرا در کشورهای فارسیزبان مانند تاجیکستان و افغانستان دانشجوی ناشنوا داریم و میتوانیم آنها را پذیرش کنیم. البته، نیاز است شرایط سیاسی و امکانات خوابگاهی آماده باشد تا پذیرش دانشجوی خارجی ممکن شود.
از همان ابتدا، ما تلاش کردیم که زیرساختها و ظرفیتهای لازم برای گسترش دانشگاه فراهم باشد. نام فرشتگان را انتخاب کردیم تا در آینده بتوانیم سایر گروههای دارای معلولیت را نیز پوشش دهیم. در واقع، تجربه ۳۵ساله من در دانشگاه شریف پشتوانهای برای این اقدامات بوده است. گاهی به دکتر طهرانچی میگفتم آقای دکتر شما به ما سرنمیزنید! ایشان میگفتند: «من خیالم از بابت شما راحت است.» ما هم سعی کردهایم امانتداری کنیم و استانداردهای لازم را رعایت کنیم.
اداره دانشگاه افراد دارای معلولیت نسبت به اداره دانشگاه برای دانشجویان عادی چه تفاوتهایی دارد؟ اگر بخواهیم تجربه دانشگاه فرشتگان را با دانشگاه شریف مقایسه کنیم، چه مواردی به چشم میآید؟
به نظرم تفاوت بسیار زیادی دارند. بین دانشگاه عادی و دانشگاه مناسبسازیشده، طیف دانشجویان متفاوت است. دانشجوهایی که دارای معلولیت هستند، خیلی حساساند. یعنی ما خیلی وقتها انرژی میگذاریم برای کارشناسان و مدرسانمان که مبادا واژهای یا کلمهای به کار ببرند که این بچهها رنجیده شوند. در دانشگاههای عادی، ممکن است فردی مطلبی بشنود و چندان اهمیت ندهد، اما در این دانشگاه حساسیتها بسیار بالاست. برای مثال، واژههایی که در گذشته معمول بودهاند، مانند «کَر و لال»، دیگر قابل استفاده نیست. اکنون باید از اصطلاحاتی مانند «ناشنوا» یا «دارای معلولیت» استفاده شود. حتی ادبیات مربوط به معلولیت در سطح جهانی تغییر کرده است و حساسیتها در ایران نیز وجود دارد. در برخورد با این دانشجویان، کوچکترین بیاحترامی میتواند منجر به ترک تحصیل یا افسردگی کوتاهمدت شود، بنابراین ما نیازمند ارائه مشاوره هستیم. قبل از شروع تدریس، پروندههای افرادی که میخواهند به عنوان حقالتدریس با ما همکاری کنند را خودم در کمیته جذب واحد بررسی میکنم تا مطمئن شوم دورههای آموزشی لازم را گذراندهاند و گواهی آن را دارند. یک کمیته تشکیل دادهایم و خودم در تمام جلسات آن حضور دارم.
در هیچ دانشگاهی در ایران، مدرس همراه با مترجم به این شکل فعالیت نمیکند. در دانشگاههای عادی، مدرس ممکن است مطلبی را روی تخته بنویسد و صحبت کند، اما در اینجا مدرس باید به گونهای تدریس کند که دانشجویان بتوانند لبخوانی کنند. این تفاوتها بسیار است. با این حال، رضایتمندی من از پنج سال فعالیت در این دانشگاه بسیار بالاست. بارها همکاران دانشگاه شریف از میزان رضایتمندی من پرسیدهاند که به آنها گفتهام: «۳۵ سال دانشگاه شریف یک طرف و ۵ سال دانشگاه فرشتگان یک طرف دیگر.»
چرا؟
وقتی میبینم دانشجویانی که قبلاً امیدی نداشتند اکنون لبخند بر لب دارند و احساس مفید بودن میکنند، حس ارزشمندی به من دست میدهد که هیچ حقوق و مزایای مادی نمیتواند جای آن را بگیرد. در دانشگاههای عادی، دانشجویان باهوش بهطور طبیعی پیشرفت میکنند و نیازی به کمک مستقیم ندارند، اما در دانشگاه مناسبسازیشده، حضور مدرس و حمایتهای ویژه میتواند به رشد و شکوفایی این دانشجویان کمک شایانی کند. این حس رضایتمندی، تجربهای قلبی و غیرقابل مقایسه با مزایا و حقوق معمولی است. سعی کردیم همکاران و کارکنانی که جذب میکنیم، همین روحیه را داشته باشند. کارکنان هر محیطی ممکن است خسته شوند و در مورد این دانشگاه هم صدق میکند. از دانشگاه هم خواستیم تا برای آنها سختی کار در نظر بگیرند و ۱۰ درصد سختی کار هم در حقوق آنها لحاظ میشود. اما با این حال، همه انسان هستند و مشغول به فعالیتاند؛ مانند هر محیط کاری دیگری. هر کسی نمیتواند در چنین فضاهایی کار کند.
سعی کردیم تا حد امکان در جذب کارشناسان و همکاران، اولویت را به افرادی بدهیم که خودشان تجربه معلولیت دارند. به این معنا که اگر دو نفر کاندیدا باشند و یک نفر نیاز به استخدام داشته باشد، فردی که دارای معلولیت جسمی-حرکتی است، به دلیل درک بهتر محیط و همنوع بودن، در اولویت قرار میگیرد. این امر علاوه بر بهبود عملکرد، انگیزه مضاعفی نیز به دانشجویان حاضر میدهد. دانشجویانی که میبینند همنوعشان در دانشگاه مشغول به فعالیت و تدریس است، احساس میکنند که خودشان نیز میتوانند به موفقیت دست یابند.
این نکته در المپیادی که در اردیبهشت برگزار شد، کاملاً مشهود بود. دانشجویانی از دانشگاههای مختلف، دولتی و آزاد، که دارای معلولیت بودند، شرکت کردند. این مسابقه تنها مختص دانشگاه آزاد یا دولتی نبود و افراد دارای معلولیتهای گوناگون فرصت حضور داشتند.
۵ سالی که ریاست دانشگاه فرشتگان را برعهده داشتید به شما سخت گذشت؟
من پنج بار استعفای خود را به شهید طهرانچی ارائه دادم! به صورت کتبی از دو سال قبل که میتوانم آنها را به شما نشان دهم. چالشهای زیادی در دانشگاه داشتیم و اینگونه نبوده که همه چیز در دانشگاه به شکل روان پیش برود. اما من معمولاً با لبخند مسائل و نکات خودم را مطرح میکنم. به همین خاطر هم بچههای ناشنوا نماد لبخند را برای من درست کردند. دانشجویان ناشنوا، برای افرادی که برایشان عزیز هستند، به جای هجی کردن اسم، نمادهایی درست میکنند؛ نماد من هم لبخند است.
گاهی بروکراسیهای اداری در دانشگاه خستهکننده است. گلهای ندارم چون افراد آشنا نیستند، درک از وضعیت محدود است. با این حال، دکتر طهرانچی با همه مسئولیتها و مشغلهها، همواره توجه ویژه به مسائل ما داشت. یک بار سر یک استعفایی که برایشان ارسال کرده بودم در پیامرسان ایتا پیام گذاشته و نوشتند: «ما شما را دوست داریم، چه بخواهید چه نخواهید.» خب وقتی چنین واکنشی از سوی دکتر دریافت کردم، خستگیام در رفت. در بحث هیئت علمی، جذب افراد و مصاحبهها با مشکلاتی مواجه بودیم. اینگونه نیست که فقط بگوییم دانشگاه فرشتگان مناسبسازی شده است؛ معتقدم اگر دیگر فرایندها نظیر فرایند جذب هیئت علمی و کارشناسان برای این دانشگاه مناسبسازی نشود، تداوم فعالیتها دشوارتر میشود. با این حال در مجموع از حمایتهای بیدریغ دانشگاه آزاد اسلامی از این طرح صمیمانه سپاسگزارم.
پنج مرتبه استعفا؟
بله. آخرینش هم تصادفاً در ابتدای شروع به کار دکتر فیروزفر به عنوان رئیس استان تهران بود و هیچ ارتباطی با ایشان نداشت. در صورتی که تاکنون انصافاً دکتر فیروزفر و دکتر عیوضزاده بیشترین و مثبتترین همکاری را با واحد فرشتگان داشتهاند و از این بابت بسیار ممنونم.
چرا؟
حس کردم مأموریتی که دکتر به من سپرده بودند را انجام دادم و دانشگاه را راهاندازی کردم. در طول ۵ سال دوران سخت کرونا، با استفاده از ارتباطاتی که در وزارت علوم داشتم، موفق شدم بدون داشتن استاد، ۲۳ رشته در دانشگاه ایجاد کنم. اگر برای یک رشته دانشگاهی بخواهیم مجوز از وزارت علوم دریافت کنیم، معمولاً نیاز به حداقل سه استادیار داریم. در مورد دانشگاه فرشتگان، من به جای اینکه محدودیتها را مانع بدانم، از پشتوانه علمی دانشگاه آزاد بهره گرفتم. به اعضای شورای گسترش گفتم: «اگر میخواهید دانشگاه فرشتگان شکل بگیرد باید ذهن خود را به ۸۰ سال پیش ببرید که تازه قرار بود دانشگاه تهران راهاندازی شود. یا ۵۰ سال پیش که قرار بود دانشگاه شریف راهاندازی شود. آن زمان چند تا پیاچدی داشتیم؟ هیچی! من الان نمیتوانم بگویم استاد پیاچدی دارم که میتواند به دانشجویان درس بدهد، اما الان دانشگاه من یک ویژگی دارد که ۶۰ سال پیش این ویژگی وجود نداشت. من با پشتوانه هیئت علمی دانشگاه آزاد، افرادی را که علاقهمند هستند میتوانم جذب کنم تا آموزش ببینند و به کلاسهای دانشجویان بروند.» بنابراین، دانشگاه فرشتگان بدون پشتوانه علمی نیست.
با این حال بروکراسیهای اداری من را خسته کرده بود. اصل فعالیت شیرین و لذتبخش است، زیرا شما در حال انجام مأموریت خود هستید و انگیزه درونی دارید. گاهی برخورد با سنگاندازیها و موانع، چالشبرانگیز است، اما همین موانع، ارزش موفقیت را بیشتر میکند. با این حال، دکتر طهرانچی همواره با یک تماس تلفنی پاسخگو بود و هر زمان نیاز بود راهنمایی میکرد. خاطرم هست چند ماه قبل، یک بار سر بحث جذب و مصاحبههای گزینش با دکتر طهرانچی با عصبانیت صحبت کردم. به ایشان گفتم سیستمتان مشکل دارد.
عکسالعمل دکتر طهرانچی در مقابل چه بود؟
دکتر مهربانانه برخورد میکرد. با یک جمله کوتاه مثل «خودم وارد میشوم»، «نگران نباش» یا «آدم جهادی ناامید نمیشود» پاسخ میدادند. من دکتر طهرانچی را خیلی دوست داشتم و هنوز نمیتوانم باور کنم که ایشان شهید شدهاند. دکتر طهرانچی یکی از نادر مدیران کشور بود که علاوه بر دانش و تخصص، جسارت و ایده داشت. برخی از افراد هستند که هیچ ایدهای ندارند اما یک پست را اشغال کردهاند. شما شاهد بودید که تغییرات و تحولات چشمگیری در سیستم آموزشی ایجاد شد که نسبت به ۱۰ سال گذشته بسیار محسوس بود. به هر حال پشت هر تحولی یک فکر وجود دارد. آن هم در جامعه ایران، که مقاومت در برابر تغییر و اصلاح یک چالش طبیعی وجود دارد و هر کسی که مأموریت اصلاح را بر عهده دارد، باید انرژی و صبر زیادی داشته باشد تا بتواند این مقاومتها را به فرصت تبدیل کند.من چون 9 سال معاون دانشگاه شریف بودم با انواع و اقسام این مقاومت ها آشنا بودم. وقتی یک ایده جدید مطرح میشود همکاران اغلب سخت پذیرش میکنند. این در حالی است که در کشور آمریکا اینگونه نیست و از تغییر استقبال میکنند. البته گاهی در ایران هم استقبال میکنند اما در یکسری موارد شخصی؛ مثلاً در ایران زودتر از آمریکا گوشی همراه به دست بچهها افتاد، در حالی که در آمریکا بعضی والدین حتی اکنون هم به فرزندانشان تا قبل از سن 13سالگی گوشی همراه نمیدهند!
شما از معدود چهرههای علمی بودید که بعد از وقایع اخیر و شهادت استادانی نظیر دکتر طهرانچی در مقیاس بینالمللی موضعگیری کردید. در یکی از مجلات علمی خارجی نشریه «نیچر» یادداشتی از شما منتشر شد؛ اتفاق مهمی که متأسفانه کمتر مورد توجه دیگر اساتید دانشگاهی ما قرار گرفت.
من اولین بار که با نشریه «نیچر» مکاتبه کردم، در سیستم مکاتبات ایمیلی دانشگاه شریف نوشتم و اعلام کردم. بخشی از همکارانمان به دلایل مختلف محافظهکار شدهاند. بهعلاوه، بهنظر من ما به همکاران و دانشجویان خود آموزش ندادهایم که چگونه نقد سازنده و مؤثر داشته باشند؛ برخی فکر میکنند نقد باید تند یا مثلاً همراه با توهین بیان شود. فکر میکنند انقلابیبودن یعنی اینکه از هر کلمهای که بلد هستند باید استفاده کنند! این در حالی است که اگر میخواهیم در یک جایگاه آکادمیک و علمی حرف بزنیم، باید از ادبیاتی متفاوت و مناسب استفاده کنیم تا قابلیت چاپ و انتشار در مجلات بینالمللی داشته باشد. به هر حال در نشریه «نیچر» نمیتوان هر مطلبی را چاپ کرد؛ چون دانشمندان دنیا آن را مطالعه میکنند. این موضوع برای من سخت بود، علیرغم اینکه بسیار عصبانی هم بودم.
عصبانیت از بابت چه چیزی؟
عصبانیت من نخست نسبت به اتفاقات رخداده بود و عصبانیت دومم به این دلیل بود که رئیس مؤسسه وایزمن، با مظلومنماییای که همواره توسط جامعه یهودی و بهویژه صهیونیستها وجود دارد، تلاش میکرد با القای مظلومیت، ایران را محکوم کند. به نظر من ضروری بود که کسی پاسخ مناسبی به این اقدامات بدهد. او میگفت اگر قرار باشد «دانشمندکشی» باب شود، این امر بسیار راحتتر از «کشتن پلیسها» خواهد بود؛ زیرا پلیسها دستکم اسلحه، محافظ و تجهیزات امنیتی دارند، اما اگر بخواهند یک استاد دانشگاه را هدف قرار دهند، هیچ مانعی بر سر راه نیست و سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. این نکته باید در سطح جهانی برجسته شود.
من با ادبیاتی که برای انتشار مناسب بود، ابتدا متنی را فرستادم و ظرف ۲۴ ساعت پاسخ دادند که در حال بررسی است و ظرف دو تا سه روز جواب نهایی داده میشود. سپس این متن توسط ادیتور دیگری بررسی شد و به من گفتند متن خوب است ولی باید کوتاهتر شود چون محدودیت کلمه داریم. من متن را کوتاهتر کردم و دوباره ارسال کردم. نسخه سوم را که فرستادم، دیدم خودشان نسبت به تکمیل اطلاعات و اسامی تأکید دارند. مثلاً در فاینال ورژن که برای ادیت فرستاده بودند از من پرسیدند: «نام همسر شهید طهرانچی را میدانید؟» من با جستوجو در گوگل و خبرهای مراسم ترحیم شهید طهرانچی، نام همسر ایشان را پیدا کردم و به متن نهایی اضافه کردم. در زمان ارسال ایمیل، یک نسخه از آن را به یکی از ادیتورهای ایرانی نیچر هم فرستادم. حس کردم که این پاسخ باید داده شود.
وقتی مطلب من چاپ شد، دیدم فقط بند اول آن برای عموم قابل مشاهده است. یک ایمیل زدم و گفتم این منصفانه نیست؛ شما مقاله فلانی (رئیس مؤسسه وایزمن) را بهصورت دسترسی آزاد (open access) منتشر کردهاید و همه میتوانند آن را بخوانند، اما نوشته من فقط بند اولش قابل رؤیت است. به من پاسخ دادند: «برای یک ماه متن شما را بهصورت آزاد قرار میدهیم تا واکنشها دیده شود.» من از این موضوع تشکر کردم.
بعداً این واکنش من در داخل کشور هم بازتاب یافت؛ فرهنگستان علوم، چون من عضو آن هستم، متن را منتشر کرد و همچنین وزارت علوم آن را به فارسی چاپ کرد. روزنامه «فرهیختگان» هم فارسی آن را منتشر کرد. بعد از آن، از سوی برخی مراجع دولتی تماس و پیامهایی دریافت کردم؛ دبیر هیئت دولت، خانم دکتر مهاجرانی، زنگ زد و تشکر کرد.
من فکر میکنم گاهی ما مسائل را با هم قاطی میکنیم. اینکه شما میگویید چرا برخی استادان واکنشی نسبت به این اتفاق نداشتند، باید گفت بهطور مثال ممکن است من نقدهایی به جمهوری اسلامی داشته باشم بله، قطعاً نقد دارم و این طبیعی است اما نباید مسائل را با هم خلط کرد. وقتی موضوع یک کشور و یک دانشمند مطرح میشود، باید آن را جدا دید. من میگویم اگر مثلاً فرماندهای نظامی شهید شده است، آن بحث دیگری است؛ وظیفه نظامی ایجاب میکند که از خود محافظت کند و اگر اتفاقی بیفتد، مسئولیت بیشتری متوجه سیستم امنیتی است. او میداند در معرض خطر است، اما من که انتخاب کردهام در دانشگاه باشم و یک فرد آکادمیک باشم، اگر چنین اتفاقی برای یک استاد رخ دهد، این قابلپذیرش نیست. این موضوع شوخیبردار نیست و خیلی جاها باید ایستاد. خیلی از همکاران نگران بودند که بعد از آن نامه برای من اتفاقی نیفتد. به آنها گفتم: «آیا به کسی بیاحترامی کردم یا حرف نادرستی زدم؟» من در متنم تأکید کردم که دانشمندان در همه جای دنیا باید محافظت شوند، بدون هیچ استثنایی؛ ترور دانشمندان یک خطر جهانی است، برای گفتن آن چرا باید بترسم؟
به هر حال حساسیتهایی نیز وجود دارد. آیا از این حساسیتها نگران نبودید؟
واقعیت این است که وقتی نامه را نوشتم هیچگونه نگرانی نداشتم. ممکن است بعضیها در انتخاب واژهها حساس شوند، اما هدف من واکنش صریح و همگانی نسبت به این جرم بود. جالب اینکه بعد از انتشار، برخی افراد حتی در شبکههای اجتماعی مثل لینکدین نگران بودند که پستی را لایک یا بازنشر کنند؛ گاهی دهها یا صدها نفر دیدگاه گذاشتند، اما برخی از ترس حتی از لایککردن هم خودداری کردند. این باعث تأسف و تعجب است.
چرا در داخل جدیتی نسبت به واکنش از سوی اساتید وجود نداشت؟ احساس میشود برای برخی اصلاً مسئله نیست؛ اگر جامعه دانشگاهی ما نخواهد نسبت به چنین حادثهای در فضای بینالمللی واکنش نشان دهد، پس از چه کسی باید انتظار داشت؟
بعد از آن داستان، در سایتی به نام change.org یک کارزار بینالمللی راهاندازی شد و متن کاملتری تهیه شد تا دانشمندان و دیگران این جنایت را محکوم کنند، اما متأسفانه استقبال نشد؛ بسیاری میترسند و محافظهکار شدهاند. بعضیها هم مسائل را قاطی میکنند و فکر میکنند انتقاد یا واکنش به این موضوع یعنی دفاع از جمهوری اسلامی؛ در حالیکه حرف من اصلاً ربطی به این مسائل ندارد. اینکه من از جمهوری اسلامی دفاع میکنم یا نمیکنم به خودم مربوط است، اما در آن نامه صرفاً از جایگاه علم و دانشمند دفاع کردم؛ فرقی نمیکند چه کسی باشد و کجا باشد. گاهی باید مرزها را به روشنی مشخص کرد.
واکنش خارجی هم داشتید؟
واکنش خارجی هم بود؛ چند نفر از آمریکا و دیگر کشورها حمایت کردند، اما نمیخواستند نامشان برده شود. ببینید، برخلاف چیزی که اینجا تبلیغ میشود، خفقان در آمریکا و دیگر کشورها هم وجود دارد. آزادی بیان در دوره آقای ترامپ بدتر شده شاید در دوره اوباما و دولتهای دموکرات اوضاع بهتر بود اما در دوره فعلی هر کسی نمیتواند بهراحتی نظرش را مطرح کند. مثلاً عدهای در اینستاگرام در آمریکا پست تظاهرات بارگذاری میکنند. من که در فضای مجازی فعالام میبینم برخی از آنها بهواسطه موضعی که اعلام کردهاند از کار برکنار شدهاند. قبلاً شاید یک ایرانی فکر نمیکرد که کسی بهخاطر اظهار نظر در آمریکا از کار اخراج شود؛ البته ممکن بود اظهارنظر تند باشد یا ملایم، اما اکنون آنجا هم این مسائل وجود دارد.
اگر بخواهید پیشنهادهایی را به مجموعه آموزش عالی و بهویژه دانشگاههایی که در این ماجرا تحتتأثیر قرار گرفتند ارائه دهید که در ساحت علمی نسبت به اتفاقات اخیر عکسالعمل بهتری داشته باشند، چه مواردی را متذکر میشوید؟
اتفاقاً من این پیشنهاد را مطرح کردم. ببینید، من مهندس مکانیک هستم. این مسائل به سیاستمداران، استادان علوم انسانی و علوم اجتماعی مربوط است؛ اما علوم انسانی در کشور ما متأسفانه تعطیل است و وظیفه این حوزههاست که واکنش نشان دهند.
رئیس مؤسسه وایزمن مقالهای نوشته بود؛ من انتظار داشتم رؤسای مؤسسات مهم داخلی هم بهصورت مشابه اقدام کنند. مثلاً دانشگاه شهید بهشتی یا یکی از اساتید معتبر آن، مقالهای در این زمینه بنویسند. همچنین انتظار داشتم استادان برجسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی مقالهای جامع در دفاع از دانشمندان ایران بنویسند؛ اما متأسفانه کوتاهی شد.
من حتی ایمیلی به اساتید صنعتی شریف فرستادم که رئیس دانشگاه هم آن را دید و نوشتم: «میدانم این وظیفه رؤسای دانشگاههای مهم کشور است که پاسخ این فرد را بدهند. اما چون شما بعضاً سیاسی هستید، من این جسارت را کرده و پاسخی در حد بضاعت دادم.»
اردیبهشت امسال، اختتامیه اولین المپیاد ملی علمی مهارتی دانشجویان دارای معلولیت برگزار شد. دکتر طهرانچی در آنجا نکتهای بیان کردند که به نظر من عیار آن را شما، که رفتوآمد به کشورهای خارجی، بهویژه آمریکا، دارید، بهتر میتوانید قضاوت کنید. ایشان به مسئله جامعهپردازی توجه ویژهای داشتند و تمام تلاششان بر این بود که جهتگیری کلی دانشگاه به سمت جامعهپردازی هدایت شود. در آن سخنرانی، دکتر طهرانچی تأکید داشت که دانشگاه فرشتگان همان چیزی است که ما انتظار داشتیم؛ یعنی مصداق عینی جامعهپردازی. اگر بخواهید بدون جانبداری و با مقایسه قضاوت کنید، در میزان تطابق دانشگاه فرشتگان با دانشگاههای نسل چهارم و نمونههای خارجی آن به چه نتیجهای میرسید؟
ما در ابتدای کار هستیم. در ایران، برخی اشکالاتی که به دانشگاههای عادی وارد است، این است که در برههای به سراغ چاپ مقاله رفتهایم که درصد بالایی از این مقالات کاربری اجتماعی و ارتباطی با نیازهای جامعه ایرانی ندارد. آنچه در نظر دکتر طهرانچی بود، به نظرم این است که باید مقداری هم به این مملکت برسیم! بسیاری از مشکلات ما روی زمین مانده و اگر قرار است همه در لبه دانش فعالیت کنند، کاری از پیش نمیرود و این در حالی است که درصد بالایی از مشکلات ما روی زمین مانده است. دانشگاه و دانشمندان باید برای آنها جواب داشته باشند و روی مشکلات کار کنند. وقتی استاد و دانشجو روی این مسائل بومی کار کنند، فارغالتحصیلان ماندگارتری تربیت میشوند، چون درباره مسائل کاربردی جامعه فعالیت میکنند.
ما به گونهای دانشجو تربیت کرده و میکنیم که وقتی به آمریکا میرود هیچ مشکلی ندارد! دوره انتقالی (Transition) را بهراحتی پشت سر میگذارد. خوش به حال آنها! چه دانشجویی که به آمریکا مهاجرت کرده است و چه آنها که مفت و مجانی یک نیروی تحصیلکرده توانمند جذب کردهاند. حال سؤال اینجاست که چه چیزی عاید کشور خودمان شد؟ المپیاد خوب است، اما خروجی آن باید برای کشور منفعتی داشته باشد. باید چند مورد کار در ایران نیز اتفاق بیفتد تا مردم بدانند که یکسری مشکلات حل شده است. البته در برخی حوزهها اتفاقاتی افتاده است، اما پتانسیل ما بسیار بالاتر از این است. من در روز اختتامیه المپیاد، برای اولین بار واژه «جامعهپرداز» را از زبان دکتر طهرانچی شنیدم و برداشت من این بود که بالاخره دانشگاه فرشتگان در حال پاسخگویی به مشکلی است که در جامعه روی زمین مانده بود. در واقع، دانشگاه در حد توان خود به نیازهای جامعه پاسخ میدهد. این پتانسیل در سایر دانشگاههای کشور نیز وجود دارد و باید به نحو شایستهای مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
من چرا به این زمینه علاقهمند شدم؟ تخصص من رباتیک است و از جمله اولین فارغالتحصیلان رباتیک بودم. من در سال ۱۳۶۶ وارد ایران شدم و تا قبل از سال ۱۳۹۰، پروژههای من عمدتاً در حوزه رباتیک صنعتی بودند که بیشتر در جهت کمک به ارتقای دانش این حوزه در سطح بینالمللی بود. بعد از آن، مسیر خود را به سمت «رباتیک اجتماعی» سوق دادم و در ایران اولین کسی بودم که پسوند اجتماعی را برای رباتیک مطرح کرد. فعالیتهای ما با آموزش کودکان آغاز شد؛ ابتدا با کودکان اوتیسم، سندروم داون و ناشنوا شروع کردیم و سپس به کودکان سرطانی تحت شیمیدرمانی رسیدیم تا با رباتهای انساننما استرس این کودکان را کاهش دهیم. هماکنون چهار سال است که از دانشگاه صنعتی شریف به درخواست خود بازنشسته شدهام و دانشجویانی که تحت سرپرستی من بودهاند، دکترا گرفتهاند، هیئت علمی و دانشیار همان دانشگاه هستند و برخی از همان روز اول، آزمایشگاهی را که من راهاندازی کرده بودم اداره میکنند.
بهطور کلی، افراد زیادی در حال تربیت شدن هستند و به همین دلیل علم باید در خدمت جامعه باشد. البته من مخالف حرکت در مرزهای دانش و فناوری نیستم، اما خروجی دانشگاه باید در مسیر حل معضلات و مشکلات کشور هم باشد.
دانشگاه فرشتگان را میتوان بهعنوان یک الگو معرفی کرد؟
به نظرم دانشگاه فرشتگان یک الگو است. بسیاری از افرادی که با من تماس میگیرند، علاقهمندند این تجربه را بشنوند و بدانند که چگونه از یک آزمایشگاه کوچک رباتیک در دانشگاه صنعتی شریف، نهایتاً یک دانشگاه شکل گرفت. این برایشان بسیار جالب است و تحت تأثیر قرار میگیرند. به نظر من، این ویژگی در شخصیت خود من نیز وجود داشته است؛ من هیچگاه به دنبال کار تکراری نبودم و هرگز علاقه نداشتم جای کسی بنشینم و همان کاری را انجام دهم که او انجام میدهد. ترجیح من همیشه این بوده است که کاری متفاوت انجام دهم؛ کاری که کمتر کسی به آن توجه داشته باشد.
به فکر نفوذ فناوری بهویژه در حوزه رباتیک یا هوش مصنوعی در دانشگاه فرشتگان هستید؟
یکی از دلایل برگزاری المپیاد نیز همین بود که دانشجویان را بسنجیم و مشخص کنیم در کدام زمینهها میتوانند فعالتر عمل کنند. البته ما با کمبود نیرو مواجه هستیم. در دانشگاه شریف، من تعداد زیادی دانشجو داشتم که به من کمک میکردند؛ اما در اینجا نه هیئت علمی کافی دارم و نه دانشجوی تحصیلات تکمیلی. با این حال، دانشجویان فرشتگان بسیار توانمند هستند و تلاش میکنیم شرایط مناسبی برای آنها فراهم شود. در حال حاضر، بیشتر فعالیت ما آموزشی است، اما دانشجویان را به بازدیدهای مختلف میبریم تا با محیطهای متنوع علمی و صنعتی بیگانه نباشند. این فرایند زمانبر است، اما به مرور به نتایج مطلوب خواهیم رسید. در مجموع، از روند کار رضایت دارم و احساس میکنم میراث ارزشمندی برای من بوده است. این ماجرا برای من یک یادگار بوده است.
کتابی هم در دست نگارش دارم که حدود ۷۰ درصد آن به اتمام رسیده است. عنوان کتاب «روایت فرشتگان» است. در این کتاب، بخشی از خاطرات و مسیر طیشده را بازگو کردهام. به برخی از مدیران که در مقاطعی مخالفتهایی داشتند و مشکلاتی ایجاد کردند، به مزاح گفتم مرحوم باغچهبان یک اشتباهی کرد! وقتی او مدرسه باغچهبان را راهاندازی کرد، برخی از مدیران آموزشوپرورش آن زمان مخالفت و سنگاندازی میکردند، ولی مرحوم باغچهبان به شکل سربسته به این افراد اشاره کرده بود؛ اما من نام تکتک افرادی را که بعضاً چوب لای چرخ کار دانشگاه فرشتگان گذاشتند در این کتاب آوردهام و افرادی را که همراهی و حمایت کردند نیز نام بردهام! قصد دارم کتاب را از طریق انتشارات شریف منتشر کنم تا برای آیندگان درسآموز باشد و به یادگار بماند.
کتابی هم از داستان زندگی خود با عنوان «کاشف» نوشتهام که توسط انتشارات دانشگاه شریف منتشر شده است. این اثر در حقیقت شامل خاطرات زندگی من از دوران کودکی تا زمان تأسیس دانشگاه فرشتگان است. عنوان «کاشف» نیز برگرفته از چند واژه است: «کا» مخفف کعبه آمال، نام مدرسه راهنمایی من است؛ «ش» مخفف شریف و «ف» مخفف فرشتگان. در این کتاب توضیح دادهام که چگونه این مسیر از آن نقطه آغاز شد و به دانشگاه فرشتگان رسید. کتاب دربرگیرنده بخشهایی با لحنی طنز نیز هست؛ طنزهایی که در جریان زندگی هر انسانی رخ میدهد. نسخهای از آن بهصورت فایل PDF در دسترس است. به نظرم این کتاب میتواند برای خوانندگان اثری جذاب باشد.














